تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۷ ساعت ۱۷:۱۲
۰
کد مطلب : ۲۵۴۷
در مسير مقابله با نفوذ جهل و خرافه در مراثي و عزاداري ها (3)

تبيين نه تخدير

تبيين نه تخدير
عنصر «تبيين» در خطابه ها و سخنراني هاي آميخته با شعور و فهم و آگاهي نهفته است و عالمان آگاه و انديشمندان بصير در اين جايگاه و مسئوليت مهم قرار مي گيرند و هم آنان هستند كه اهداف و فلسفه هاي نهضت عاشورا و آثار و ثمرات اين حركت بزرگ تاريخي را تشريح مي نمايند و مردم جامعه را به شناخت و بينش مي رسانند و همه زمينه هاي لازم براي درك و فهم هاي اصيل و صحيح از قيام امام حسين(ع) را مساعد مي سازند.

عنصر«تهييج» در مراثي و مدايح و عزاداري ها و گريستن ها نهفته است و با مسئوليت مرثيه سرايان و مداحان و روضه خوانان پيوند و ارتباط پيدا مي كند كه اينان عواطف و احساسات را به هيجان مي آورند و بين مردم و نهضت عاشورا و حماسه هاي جاودانه آن ارتباط عاطفي برقرار مي سازند و آنان را به حضور مستمر در راه امام حسين(ع) و حركت در مسير تحقق اهداف آن حضرت در تقابل با ظلم و جور و تباهي ترغيب مي نمايند.

در نقطه مقابل دو عنصر آگاهي بخش و حركت زا و پوياي «تبيين و تهييج»، عنصر آفت زا و آسيب رسان «تخدير» قرار دارد كه از آثار جهل و ناداني مي باشد.

به جهالت افكندن و در ناداني فروبردن و راه هاي رشد و بينش و آگاهي را ناهموار و مسدودكردن عنصر مخربي است كه با فقدان و غيبت عنصر تبيين حاضر و زيان بار مي گردد زيرا اين يك اصل بديهي و طبيعي است كه وقتي حقايق و واقعيت ها به شرح و توضيح در نيايند و مردم به شعور و آگاهي و دانايي نرسند آنچه باقي مي ماند جهالت و ناداني است.

جهالت پس از ظهور و عينيت يافتن عامل «تخدير» مي شود و اين عنصر آثاري تلخ و ناگوار همچون خمودگي و سستي و ركود و سكون توليد مي كند و توده هاي مردم را به «خواب غفلت» فرومي برد.

متون فرهنگ و معارف اسلامي همواره به تحقق اصل تبيين و آثار آن كه معرفت و شناخت و آگاهي نسبت به تعاليم ديني و وقايع تاريخ اسلام است تصريح و توصيه مكرر دارند و در نقطه مقابل از جهل و پي آمدهاي هلاكت بار آن به شدت نهي مي كنند.

قرآن كريم پشتوانه هاي شناخت و بصيرت ديني را كه توسط پيامبر الهي و با تبيين تعاليم و معارف دين براي مردم جامعه ايجاد شده است وسيله انتخاب راه آزادانه براي رسيدن به رشد و كمال معرفي مي نمايد.(1)

همچنين قرآن كريم بين كسي كه در اثر تبيين معارف الهي به دانايي و شناخت رسيده و آن كس كه به اين مهم نائل نيامده است تفاوت فراوان قائل مي باشد و در جهل ماندگان را به « كور » تشبيه مي نمايد.(2)

متون روايي نيز به همين ترتيب به نقش و ارزش شناخت و آگاهي تصريح دارند و فقدان اين عنصر را عامل تباهي امور معرفي مي كنند(3) و جهالت و ناداني را مرگ (4) و جاهل و نادان را مرده نام مي نهند.(5)

در همين جا نقش عالمان در تبيين فرهنگ و معارف اسلامي و شناخت و آگاهي آفريني براي مردم جامعه و پيمان و ميثاق آنان با خدا در انجام اين مسئوليت سنگين مشخص مي شود چنان كه اميرمومنان(ع) فرمود: « خدا از نادانان از آن پس پيمان دانش و شناخت طلبي گرفت كه از عالمان پيمان گرفته بود دانش و علم را به ديگران بياموزند.»(6)

و نيز از همين جاست كه در كلام پيشوايان معصوم(ع) مبارزه وقفه ناپذير با بدعت هاي بدعت گزاران و تاويل هاي باطل انديشان و تحريف هاي گزافه كاران و ساخته هاي جاهلان از وظايف عالمان آگاه برشمرده مي شود و آنان بايد همچنان كه زنگارها و ناخالصي هاي آهن توسط كوره آتش زدوده مي شود دين خدا را از اين اوهام و خرافه ها و تحريف و گزافه ها پاك و منزه سازند.(7)

مسئوليت «تبيين» در همه جلوه هاي فرهنگ و معارف اسلامي حائز اهميت خاص و حياتي مي باشد و ازجمله براي تبيين و تشريح انگيزه ها و اهداف و ارزش ها و آثار نهضت مقدس عاشورا جايگاه و نقش ويژه اي را به خود اختصاص مي دهد.

وظيفه عالمان انديشمند و ژرف نگر است كه مسئوليت سنگين خويش در تشريح قيام امام حسين(ع) را در هيچ شرايطي زمين نگذارند و به هيچ وجه تحت تاثير فضاسازي هايي كه به رشد روزافزون محافل عزاداري فاقد خطابه و سخنراني هاي آگاهي بخش مي انجامد قرار نگيرند.

متاسفانه هرچه به جلو مي رويم از تبيين و تبليغ فلسفه هاي انقلاب خونين كربلا كاسته مي شود و حضور عالمان فرهيخته و تحليل گر در محافل و مجالس مختص به بزرگداشت نهضت عاشورا كم رنگ مي گردد و خطابه هاي بينش زا نقصان مي يابد!

و حال آن كه ارزش هاي والاي نهفته در نهضت مقدس كربلا بدون تبليغ و آگاهي بخشي ترويج و گسترش نمي يابد و به اثربخشي و تحول آفريني در افكار توده هاي مردم به ويژه نسل جوان نمي رسد.

يكي از مشكلات بزرگ اين است كه اصل تبيين و تبليغ حركت و نهضت تاريخي عاشورا از اهميت افتاده و عالمان آگاه و خطيبان ژرف نگر و مبلغان شعورآفرين منزوي شده اند و در نقطه مقابل كساني كه فاقد علم و دانش و تعهد و مسئوليت مي باشند از محدوده مرثيه سرايي و مداحي پا فراتر گذاشته و در جايگاه تبيين و تبليغ قيام حسيني نشسته اند.

نمي خواهيم ضرورت مراثي و مدايح و تلاش هاي مرثيه سرايان و مداحان را نفي كنيم بلكه قصد داريم اين واقعيت را مورد توجه ونظر قرار دهيم كه اولا جايگاه مرثيه سرايي و مداحي و عزاداري با تبيين و تبليغ و خطابه و سخنراني از هم منفك و مجزا مي باشد.

ثانيا مرثيه سرايان و مداحان ـ به ويژه آنان كه از تعهد و مسئوليت بي بهره اند و از فكرت و معرفت و آگاهي بي نصيب مي باشند ـ نبايد به خود اجازه دهند كه در كنار مرثيه سرايي و سوگواري به امر مهم تشريح و تبليغ نهضت حسيني بپردازند كه اين كار علم و دانش جامع و وسيعي مي طلبد كه آنها فاقد آن مي باشند.

مختص به كساني است كه سال هاي مديد به تحصيل و تحقيق و پژوهش و طي مراتب مختلف علمي پرداخته اند و در كار تبيين و تبليغ جلوه ها و ابعاد مختلف فرهنگ و معارف اسلامي و در موضوعات گوناگون ازجمله تاريخ اسلام به تبحر و تخصص و كارشناسي رسيده اند و هم آنان هستند كه بايد به تشريح فلسفه و اهداف و ارزش هاي نهضت مقدس عاشورا اهتمام ورزند.

متفكر شهيد آيت الله استاد مرتضي مطهري درباره اين مشكل و نقص بزرگ در جامعه اسلامي دردمندانه نداي بيداري و هشياري سر مي دهد.

استاد مطهري ابتدا درباره جايگاه و مقام رفيع و ارزشمند « تبليغ » و نقش « تبيين گران و مبلغان » چنين آگاهي مي دهد: « ارزش بعضي از مسائل در جامعه محفوظ است ولي ارزش واقعي بعضي ديگر به علل خاصي از بين مي رود... يكي از شئون ديني اجتماعي ما مقام افتا و مرجعيت تقليد است كه يك مقام عالي روحاني است.

خوشبختانه جامعه ما اين مقام را در حد خودش مي شناسد... و اين درست است و بايد هم چنين باشد و خدا نكند كه اين مقام در ذهن ها سقوط بكند آن چنان كه مقام تبليغ و مبلغ سقوط كرده است.

در دوران گذشته اسلام مطلب اين طور نبوده است؛ شما اگر به كتب رجال مراجعه بكنيد مي بينيد عده زيادي از علما به نام واعظ يا خطيب معروف هستند: خطيب رازي، خطيب تبريزي، خطيب بغدادي، خطيب دمشقي ...؛ هر كدام از كساني كه به نام خطيب معروف هستند دريايي از علم بوده اند.

مثلا خطيب رازي؛يكي از كتاب هايش « تفسير كبير » است و يكي از تفاسيري است كه مزاياي بسيار زيادي دارد.

اين مرد در طب نجوم فلسفه منطق حديث فقه و وعظ و خطابه وارد بوده است؛ اين شخص يك واعظ و خطيب زبردست در تاريخ اسلام است،در گذشته در ميان علماي اسلام مقام خطيب و مبلغ و واعظ مقام كسي كه اسلام را معرفي مي كرد همپايه مقام مرجعيت تقليد بود.

اگر بگويم مقام «تبليغ اسلام»، « رساندن پيام اسلام» به عموم مردم « معرفي و شناساندن اسلام » به صورت يك مكتب از «مرجعيت تقليد» كمتر نيست تعجب نكنيد.

مقامي است در همان حد. البته براي مرجعيت تقليد يك چيزهايي لازم است كه براي يك مبلغ لازم نيست ولي جامعه ما به اين مسئله كه مي رسد همه چيز را فراموش مي كند!»(8)

متفكر شهيد استاد مطهري پس از نماياندن جايگاه رفيع تبليغ و تبيين علوم و معارف اسلامي و مقام ارزشمند وعظ و خطابه و سخنراني درباره مصيبت و بلاي بزرگي كه از فراموش شدن اين جايگاه و مقام در جامعه اسلامي به وجود آمده و كساني در كسوت «مداح» و «مرثيه سرا» خود را بر كرسي تبليغ و تبيين و خطابه نشانده اند و مطالب سطحي و فاقد پشتوانه هاي متقن و مستحكم علمي را نشر و ترويج مي نمايند اينگونه ناله و فغان مي كند و سوگمندانه راه رسيدگي و اصلاح مي طلبد:

«شما ببينيد در جامعه ما سرمايه مبلغ شدن چيست و مبلغ شدن از كجا شروع مي شود؛ اگر كسي آواز خوبي داشته باشد و بتواند چهار تا شعر بخواند كم كم به صورت يك مداح درمي آيد مي ايستد پاي منبرها و شروع مي كند به مداحي و مرثيه خواندن.

بعد شما مي بينيد كه يك شالكي هم به سر خودش بست و آمد و روي پله اول منبر نشست؛ مدتي به اين ترتيب سخن مي گويد بعد از كتاب جودي جوهري جامع التفصيل حكايتي قصه اي نقل مي كند و يا به اصطلاح از صدرالوعظين نقل مي كند كه وقتي از او مي پرسي از كجا نقل مي كني مي گويد از صدرالواعظين يا لسان الواعظين؛ هر كس خيال مي كند كتابي است به نام صدرالواعظين.

وقتي كه دقت مي كنيم مي فهميم كه مي خواهد بگويد از سينه ديگران از زبان ديگران شنيده ام؛ چند تا از اين ياد بگير چند تا از ديگري دروغ راست اصلا خبر ندارد قضيه چه هست!

كم كم چند تا پا منبري جور مي كند و از پله پائين مي آيد پله بالاتر كم كم مي آيد بالاتر و عوام مردم را جمع مي كند و اكثر بانيان مجالس فقط روي يك مسئله تكيه مي كنند و آن جمعيت كشيدن است كه چه كسي بهتر مي تواند جمعيت جمع بكند.

بابا آخر اين جمعيت كشيدن براي حرف حسابي گفتن است؛ بعد كه جمعيت جمع شد چه حرفي مي گويد! اين خيانت است به اسلام.

خيانت است نسبت به اسلام كه از يك آواز گرم مطلب شروع بشود و اين قاعده اي است كه عموميت دارد و در بسياري از جاها كه ما بوده ايم معيار و ملاك همين بوده است و از امثال چنين چيزي مطلب شروع مي شده است و واي به حال ما در اين عصر در عصر علم در عصر شك و ترديد در عصر شبهه در عصري كه براي اسلام اين همه مخالف خواني هاست.»(9)

مي بينيم كه اصل حياتي و محوري تبيين و تبليغ چگونه در جامعه اسلامي تنزل پيدا مي كند و به حاشيه رانده مي شود و از نقش آفريني جامع و اثرگذاري مفيد و سازنده باز مي ماند و به اين ترتيب شناساندن اسلام و رساندن پيام هاي آن و ايجاد تحول و حركت در توده هاي مردم نه تنها به ركود و كاهش و ضعف مي رسد كه ملعبه دست كساني قرار مي گيرد كه از شرايط وعظ و خطابه و تبليغ بي بهره اند و نان نام و عنوان و ظاهر و صداي خوش خود را مي خورند!

نبايد فراموش كنيم كه اصل «تبيين و تهييج» در مجالس و محافل مختص به مراثي و عزاداري حضرت امام حسين(ع) فقط با حضور و خطابه هاي غني و بينش زاي علما و وعاظ و خطباي اسلام به تحقق و تحول آفريني درمي آيد و اين «سنت حسنه» ـ كه متاسفانه امروز به حاشيه و انزوا خزيده است ـ با چاره انديشي ها و برنامه ريزي هاي متوليان اصلي نشر و ترويج فرهنگ و معارف اسلامي يعني مراكز حوزوي و سازمان هاي تبليغي و ناظر بر فرهنگ عمومي احياي مجدد مي گردد.

اين نكته نيز بسيار قابل توجه است كه «تبيين و تهييج» كه دو عنصر با دو درون مايه و هدفمندي مي باشند به هم پيوسته و انفكاك ناپذير هستند و با تبليغ و وعظ و خطابه محقق مي گردند.

توضيح اين كه « تهييج » كه عبارت است از به هيجان درآوردن عواطف و احساسات مردم حاضر در محافل عزاداري در صورتي به طور آگاهانه و صحيح و به دور از عادات و حركات سطحي به ظهور و عينيت درمي آيد كه اولا با شناخت و آگاهي هاي لازم درباره اهداف و آرمان هاي نهضت عاشورا ممزوج گردد و ثانيا در مسير و مجراي صحيح قرار گيرد و به جهت دهي هاي لازم درآيد.

ثالثا آثار و نتايج مورد نظر اجتماعي و سياسي را به تجلي درآورد و اين سه هدف در صورتي جامه عمل مي پوشند كه تبيين و تبليغ قيام حسيني توسط عالمان و واعظان فهيم و مسئول افكار و اذهان و جان و روح مستمعين را به بينش و بصيرت هاي لازم درباره آنچه براي آن عزاداري مي كنند و اشك از ديدگان جاري مي سازند نائل گرداند.

بنابراين تهييج عواطف و احساسات در مرتبه و درجه اول با خطابه ها و سخنراني هاي آگاهي بخش پيوند و ارتباط پيدا مي كنند و تا عنصر «تبيين» تحقق نپذيرد «تهييج» به بيراهه مي افتد و نه تنها اثر و ثمري نمي آفريند كه در نقطه مقابل باعث جهل و «تخدير» مي شود و اين چنين مراثي و عزاداري ها مورد استقبال دشمنان دين مي باشد و نه تنها هيچ مبارزه و مقابله اي را با آن ضروري نمي دانند كه در گسترش آن تلاش و فعاليت نيز مي كنند!

به جهالت افكندن و در ناداني فرو بردن و راه هاي رشد و آگاهي را ناهموار و مسدود كردن عنصر مخربي است كه با فقدان و غيبت عنصر «تبيين» حاضر و زيان بار مي گردد زيرا اين يك اصل بديهي و طبيعي است كه وقتي حقايق و واقعيت ها به شرح و توضيح درنيايند و مردم به شعور و آگاهي و دانايي نرسند آنچه باقي مي ماند جهالت و ناداني و غفلت و تخدير است

در كلام پيشوايان معصوم(ع) مبارزه وقفه ناپذير با بدعت بدعت گزاران و تاويل باطل انديشان و تحريف گزافه كاران و ساخته هاي جاهلان از وظايف عالمان آگاه برشمرده مي شود و آنان بايد همچنان كه زنگارها و ناخالصي هاي آهن توسط كوره آتش زدوده مي شود دين خدا را از اوهام و خرافات و تحريفات پاك و منزه سازند.

امروز به وضوح مشاهده مي كنيم كه اصل حياتي و محوري تبيين و تبليغ در جامعه اسلامي تنزل پيدا مي كند و به حاشيه رانده مي شود و از نقش آفريني جامع و اثرگذاري مفيد و سازنده باز مي ماند.

به اين ترتيب شناساندن اسلام و رساندن پيام هاي آن و ايجاد تحول و حركت در توده هاي مردم نه تنها به ركود و كاهش و ضعف مي رسد كه ملعبه دست كساني قرار مي گيرد كه از شرايط وعظ و خطابه و تبليغ بي بهره اند و نان نام و عنوان و ظاهر و صداي خوش خود را مي خورند!

«تهييج» كه عبارت است از به هيجان درآوردن عواطف و احساسات مردم حاضر در محافل عزاداري در صورتي به طور آگاهانه و صحيح و به دور از عادات و حركات سطحي به ظهور و عينيت درمي آيد كه اولا با شناخت و آگاهي هاي لازم درباره اهداف و آرمان هاي نهضت عاشورا ممزوج گردد.

  ثانيا در مسير و مجراي صحيح قرار گيرد و به جهت دهي هاي لازم درآيد و ثالثا آثار و نتايج مورد نظر اجتماعي و سياسي را به تجلي درآورد.

  اين سه هدف در صورتي جامعه عمل مي پوشند كه تبيين و تبليغ قيام حسيني افكار و اذهان و جان و روح مستمعين را به بينش و بصيرت هاي لازم درباره آنچه براي آن عزاداري مي كنند و اشك از ديدگان جاري مي سازند نائل گرداند.


پاورقي:

1 ـ سوره انعام (6 ) آيه 104
2 ـ سوره رعد (13 ) آيه 19
3 ـ تحف العقول ص 39 كلام امام جعفر صادق (ع )
4 ـ غررالحكم ج 1 ص 202
5 ـ همان منبع ص 204
6 ـ اصول كافي ج 1 ص 41
7 ـ رجوع شود به « الحياه » ج 2 فصل 6 مسئوليت هاي عالمان ديني
8 ـ حماسه حسيني متفكر شهيد آيت الله مرتضي مطهري انتشارات صدرا صفحات 342 343 344 و 347
9 ـ همان منبع ص 347 و 348


ساير بخشهاي اين مقاله :

بخش اول
بخش دوم
بخش چهارم
مرجع : روزنامه جمهوری اسلامی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما