تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۹ آبان ۱۳۸۷ ساعت ۰۷:۱۸
۰
کد مطلب : ۳۶۱۹

زیارت عاشورا موضوع درس خارج حوزه

زیارت عاشورا موضوع درس خارج حوزه
به گزارش خیمه، استاد محمد عندلیب همدانی در سال 1339 در شهر همدان در یک خانوادۀ‌ علمی و مذهبی متولد شد؛ وی در کنار پدری روحانی و اهل علم پرورش یافت و با راهنمایی‌های وی در سال 1354 وارد حوزة علمیه همدان شد و پس از آن به قم مهاجرت کرد.

وی در محضر استاداني همچون استاد ستوده، اشتهاردی، وجدانی، اعتمادی، حرم‌پناهی به تحصیل علوم حوزوی پرداخت؛ در دروس سطح نیز از محضر استاداني چون آیات عظام تبریزی و وحید خراسانی کسب علم نمود.

از سال 1370 به تدریس دروس سطح و مکاسب و کفایه و از سال 1382 تاکنون به تدریس دروس خارج در حوزة علمیه قم مشغول است و جلسة درس وی از معتبرترین و پرازدحام‌ترین جلسات درس در حوزه است.

از ایشان علاوه بر چاپ مقالات متعدد در نشریات، آثاری چند همچون «اربعین» و تصحیح کتاب «ثارالله» منتشر شده است و کتاب شرحی بر مکاسب و کفایه وی نیز در دست چاپ است.


خیمه: زیارت عاشورا در فرهنگ شیعی و در نزد اهل بیت(ع) از چه جایگاهی برخوردار است؟
عندلیب همدانی:
اساس زیارت در حقیقت یک عمل و اعلام آمادگی برای اطاعت به سه وظیفه است که عبارت است از: معرفت به معصوم، محبت به معصوم و اطاعت از معصوم.

تمام زیارت‌های ما عناصر اساسی‌اش این سه مطلب است. یعنی برای حصول معرفت بیشترِ و ابراز محبت بیشترِ ما و اعلام آمادگی برای اطاعت و پیروی.

زیارت عاشورا از این جهت بیشتر مورد عنایت بوده که این بُعد ابراز محبت به اهل‌بیت(ع) و دوستداران آنها و اظهار برائت از دشمنان آنها و لعن و نفرین بر آنها خیلی پررنگ‌تر و محکم‌تر بیان شده است.

زیارتی است که چنان‌که از اسمش پیداست، زیارت عاشورای معروفه بین علما و متدینین از قدیم‌الایام مرسوم بوده و آثار و برکاتی داشته که در جای خودش بیان شده است.

خیمه: وجه تسمیه این زیارت به زیارت عاشورا چیست؟
عندلیب همدانی:
این زیارت ورودش برای روز عاشوراست، اما علما تصریح فرموده‌اند که اگر در غیر روز عاشورا خوانده شود، اشکالی ندارد، اما تسمیه‌اش به جهت همان روز دهم محرم است که روز عاشوراست.

خیمه: ظاهرا امسال برای اولین بار در حوزه، زیارت عاشورا توسط شما، موضوع درس خارج حوزه قرار گرفته است؟ در رابطه با تلاش‌های علمی‌تان در طول یکسال گذشته با محوریت زیارت عاشورا توضیح دهید؟
عندلیب همدانی:
ما روزهای چهارشنبه در درس خارج، بحث بررسی سند و متن فروع کافی داشتیم؛ سال گذشته برخی از دوستان پیشنهاد کردند از آنجایی که سوال و شبهات مخصوصا در ایام محرم زیاد است، بحث سندی در مورد زیارت عاشورا صورت پذیرد.

ما نیز پذیرفتیم و روزهای چهارشنبه را به این بحث اختصاص دادیم و از سه جهت به این بحث وارد شدیم. بحث سندی، بحث تطبیق اساس مضمون با آیات و روایات دیگر و بحث نسخه‌شناسی.

خیمه: آیا سه جهت بحث که گفتید قابل سرايت به مسايل روایی دیگر نیز هست یا خیر؟
عندلیب همدانی:
این سه رویکرد در همه زیارت‌ها و ادعیه ما قابل بررسی است؛ منتهی نکته مهم اینکه فقهاء در مستحبات یک مبنای اصولی دارند به نام «تسامح در ادلۀ‌ سنن» که اساس تسامح در ادلۀ سنن که مستند است و اخباری به نام «اخبار من بلغ»  در مستحبات قابل قبول همه است.

این را هم نباید فراموش کرد که در عین حال که بحث سندی و دلالی و نسخه‌ای می‌شود، این را هم از نظر نباید دور داشت که در بحث‌های مستحبات گاهی باید اغماض کرد.

مشهورترین مبنا این است که اگر انسان به رجاء درک ثوابی که وعده داده شده، انجام دهد ثواب را می‌برد، لذا در همین کتاب‌های ادعیه و رساله‌های عملیه خیلی از مستحبات را مشاهده می‌کنید که شاید از نظر سندي قابل بررسی است، اما در عمل علما به آن عمل می‌کنند؛ البته در خصوص زیارت عاشورا خواهم گفت که سند صحیح داریم.

خیمه: آیا این خطر احساس نمی‌شود که این رویکردها به دایره واجبات هم سرایت داده شوند؟ به طور كلي مباحث نسخه‌شناسی در حوزه‌های علمیه از چه جایگاهی برخوردار است؟
عندلیب همدانی:
عمدۀ واجبات ما مستند به کتب اربعه است که در رابطه با کتب اربعه هم صحیح‌ترین نسخه‌های آنها در دسترس ما است؛ بعید می‌دانم اختلاف نسخه‌ها به حدی باشد که مُغَیِّر معنا باشد، ولی در عین حال هرجا احتمالش هم داده شود، بزرگان ما دقت داشته‌اند و این‌طور نبوده که از نظرها دور باشد.

خیلی از بحث‌های فقهی را اگر ملاحظه کنید، گاه گفته می‌شود این روایت اگر این نسخه باشد این فتوا را می‌شود برطبق آن صادر کرد، اما اگر این نسخه باشد نمی‌شود چنین فتوایی داد. اینگونه نبوده که اصلا از نظر فقها دور باشد ولی آن‌قدر زیاد نیست که بتواند مُغَیِّر معنا باشد.

در حدی که یک کلمه زیاد و کم شده و تأکید بیشتری شده است؛ ولی آنجاهایی که موجب بروز اختلاف معنا شده، معمولا مورد توجه فقها در واجبات بوده و نهایت اثری که دارد، همان فتوای احتیاط است.

خیمه: چه کارهایی در مورد بررسی سندی زیارت عاشورا انجام داده‌اید؟
عندلیب همدانی:
اساس و سند این زیارت در دو کتاب از کتب قدمای ما ذکر شده است؛ اول کتاب مصباح‌المتهجد (مصباح الکبیر و مصباح الصغیر) مرحوم شیخ طوسی (رحمه‌الله) است؛ مصباح الصغیر را خود شیخ بعد از آنکه مصباح‌الکبیر را نوشته، خلاصه کرده است.

زیارت عاشورا در هر دو کتاب ایشان هست و علاوه بر آن پیش از ایشان در کامل‌الزیارات ابن قولویه هم هست؛ مجموعا در این دو کتاب پنج سند باید بررسی شود که من به درجة اعتبار شروع می‌کنم.

سند اول: اولین سند از جهت اعتبار که قطعا صحیح است، این سند است که مرحوم شیخ طوسی در دو کتابش می‌فرماید: «رَوی محمدُ بن خالد الطیالسی عن سَیفِ بن عَمیرَه، قال خرجتُ مع صَفوانِ بن مَهران و جمال و جماعه من اصحبنا الی الغَری(نجف اشرف)» بعد صفوان به من گفت که ما با امام صادق در اینجا بودیم(یعنی بالای قبر امام علی(ع) و ایشان هم بالای سر، زیارت حضرت سیدالشهدا را خواند.

بعد سیف می‌گوید: «صفوان زیارتی را که از قول امام صادق(ع) نقل کرد، همان زیارتی بود که من قبلا از امام باقر(ع) شنیده بودم و همان زیارت عاشوراست.»

اولا: بحثی که در این سند هست باید دید که شیخ چگونه از محمد بن خالد طیالسی نقل می‌کند چون هم‌عصر نبودند؛ خود شیخ سندی دارد به کتاب محمد بن خالد الطیالسی که این را اثبات کردیم که سند قابل تصحیح است.

ثانیا: اگر هم بنا بر بعضی از مبانی، سند دچار اشکال باشد، ما راه دیگری داریم؛ مرحوم شیخ در کتاب فهرست خود، رقم 624، سه سند نقل می‌کند به تمام کتاب‌ها و تمام روایات محمد بن علی بن محبوب. از بین این سه سند، یکی قطعا صحیح است علی جمیع المبانی.

و محمدبن‌علی بن محبوب کسی است که همه روایات محمدبن‌خالد طیالسی از او به دست شیخ رسیده و از شیخ به دست ما رسیده است؛ یعنی وقتی شیخ به محمدبن‌علی بن محبوب سند صحیح دارد، به محمد بن خالد طیالسی سند دارد.

سه سند هست که یکی از آنها قطعا صحیح است. حال آن سندی را که قطعا در فهرست خود محمدبن‌خالد داریم، اگر قبول نکنید، این سند دیگر قطعا صحیح است.

ثالثا: شیخ در مصباح، تعبیرشان این است که «رَوی محمدُ بنُ خالد»(رَوی) با(رُوِی) از لحظ ادبی رساننده دو مفهوم است؛ عبارت «رَوی» این را نشان می‌دهد که نزد خود شیخ صحت سند قطعی بوده است و معلوم بوده که قطعا محمدبن‌خالد، این را روایت کرده است، و اگر خود شیخ مقداری تامل داشت، می فرمود: «رُوِی عن محمدبن‌خالد»، نه «رَوی محمدبن‌خالد».

این سه جهت که دست به دست یکديگر بدهند، قطعا شما می‌توانید بگویید سند شیخ به کتاب محمدبن خالد الطیالسی صحیح است.

خیمه: این سند در کتاب مصباح کبیر هم آمده است؟
عندلیب همدانی:
بله، اما این واسطه را که «محمدبن‌علی بن محبوب» باشد باید در کتاب فهرست شیخ طوسی پیدا کرد. اما محمدبن‌خالد الطیالسی کیست؟ در تمام کتاب‌های رجالی اگر نگاه کنید، هیچ گونه نقدی و تضعیفی درباره‌اش نمی‌بینید.

به علاوه بزرگترین، دقیق‌ترین و موثق‌ترین راويان ما اعتماد به این آقا کرده‌اند و از او روایت کرده‌اند؛ مثل: علی بن حسن بن فضال، (که در موردش گفته‌اند، خیلی کم از ضعیف نقل می‌کند و در نقل روایت خطا نمی‌كند)، او از محمدبن‌خالد طیالسی روایت می‌کند.

یا محمدبن‌علی بن محبوب، سعدبن‌عبدالله اشعری قمی. علی‌بن‌سلیمان بن حسن بن جهم الرازی، معاویه بن حُکَیم، محمدبن‌حسن صفار، ابوالعباس محمد جعفر زراری، علی‌بن‌ابراهیم قمی معروف (صاحب تفسیر)، عبدالله بن جعفر الحمیری، عبدالله بن محمد خالد الطیالسی (پسر محمدبن‌خالد) اینها اجلاء روات ما که از محمد بن خالد روایت می‌کنند.

علاوه بر آن، بر اساس تفحص و تتبعی که صورت گرفت روایاتی که از محمدبن‌خالد الطیالسی نقل شده است همگی نشان از عمق تدیّن و ولایت دارد؛ لذا حق با بزرگانی مثل جناب آیت‌الله زنجانی است که محمدبن‌خالد طیالسی را موثق می‌دانند؛ نفرات بعدی صیف‌بن‌عمیره و صفوان‌بن‌مهران جمال هستند که صراحتا توسط شیخ و نجاشی توثیق شده‌اند.

پس این سند، سندی است که قطعا و جذما صحیح است و اولین سندی است از جهت اعتبار بین آن 5 سند که ذکر شده است (به خاطر رعایت اختصار از بیان سند دوم و سوم خودداری می‌کنیم).

خیمه: قدمت کامل‌الزیارات بیشتر است یا مصباح؟
عندلیب همدانی:
کامل‌الزیارات؛ چون در حقیقت مرحوم ابن قولویه استاد مفید است و شیخ مفید استاد شیخ طوسی است.

در مورد کامل الزیارات سند این است؛ حدثنی حُکیم بن داوود بن حُکیم و غیرهُ عن محمد بن موسی الهمدانی عن محمد بن خالد الطیالسی، عن سیف بن امیره و صالح بن عقبه، جمعیا عن علقمه بن محمد الحضرمی و محمد بن اسماعیل (ادامه سند) عن صالح بن عقبه، عن مالک الجهنی، عن ابی جعفر(ع).

اینجا اگر کسی آن مبنای مشهوری که در مورد کامل‌الزیارات گفته شده است که مرحوم آقای خوئی(ره) هم تا اواخر عمر قبول داشتند و در آن اواخر از آن مبنا عدول کردند؛ همه اسناد کامل الزیارات صحیح است، اگر دلیل بر خلاف آن نباشد؛ اگر کسی این مبنا را داشته باشد، خیلی در اینجا راحت است.

ولی چون ما این مبنا را نمی‌پذیریم؛ باید یک به یک سندها را بررسی کنیم؛ اولین نفر خود ابن‌قولویه است که خود از موثق‌ترینِ موثقان است و هیچ شبهه‌ای در توثیق او نیست. او از حکیم‌بن‌داوود نقل می‌کند، حکیم‌بن‌داوود هم چون جزو مشایخ ابن‌قولویه است و خود ابن‌قولویه هم مشایخ و اساتیدش را توثیق کرده است. او نیز موثق است.

نفر بعدی، محمدبن‌موسی الهمدانی است؛ در مورد او بحث‌هایی است؛ اتهام غلو و ضعف در موردش گفته شده، اما برای ما ثابت نشده است که غالی باشد، گر چه وثاقتش هم برای ما اثبات نمی شود.

فقط حرفی را می‌زنیم که ابن‌غضائری نقاد و نکته‌سنج علم رجال در مورد او گفته است؛ او گفته که:«روایاتش را به عنوان شاهد و موید قرار بدهید و کلا رد نکنید.»

و نفرهای بعدی هم همان‌هايی بودن که قبلا اشاره کردم. این سند مؤید قوی است برای آن سندهایی که در مصباح ذکر شده است؛ این دو سند کامل‌الزیارات هم حداقل‌اش این است که مؤید و شاهد قوی است بر آن سند صحیحه خواهد بود.

نتیجه این که زیارت عاشورا با چهار سند قطعی نقل شده است؛ که از این چهار سند یکی از آنها مسلما صحیح است، یکی از آنها حسنه است و دوتای دیگر را هم به عنوان شاهد قوی، می‌تواند مؤید سندهای قبلی باشد و چنین اسنادی اگر در فقه باشد، هرگز یک فقیه از کنار آن به‌راحتی نمی‌گذرد.

خیمه: آیا زیارت عاشورا از جمله احادیث قدسی است؟
 عندلیب همدانی:
تعریف حدیث قدسی روشن است؛ یعنی حدیثی که قرآن نیست، ولی کلام خداست و قرآن هم نیست؛ احادیث قدسی را عده‌ای از علماء جمع‌آوری کرده‌اند: مثل مرحوم حرعاملی که یک کتابی دارد در مورد احادیث قدسی.

زیارت عاشورا هم به عبارتی حدیث قدسی است، چون سند را که نگاه کنید متوجه می شوید که ائمه(ع) یکی از امام قبل نقل کرده تا رسیده به حضرت رسول(ص)، او هم از جبرئیل، پس به این عنوان حدیث قدسی است؛ یعنی زیارتی است‌که خود خداوند متعال طبق این نقل دستور داده است که حسینش را با این زیارت، زیارت کنید و این نکته بر عظمت زیارت می‌افزاید.

خیمه: برخی براین باورند چون لعن از مصادیق فحش و ناسزاست، باید فقرات مشتمل بر لعن زیارت عاشورا را یا نفی کرد یا توجیهی برایشان آورد. دیدگاه اسلام را در مورد لعن بیان کنید؟
عندلیب همدانی:
در درجه بعدی در همین مباحث‌مان سند که تمام شد اینگونه وارد بحث شدم که قرآن کریم براساس بیان خود قرآن، قول فصل است.

قول فصل یعنی اینکه هر چه مطابق با قرآن بود، بگیریم و هرچه نبود، بگوییم باطل است؛ روایات هم زیاد داریم هر چیزی که برای شما نقل شد مخالف قرآن بود، این را ما نگفتیم، مزخرف است و حرف ما نیست؛ لذا باید ما بیایم این را با آیات و سنت قطعیه پیغمبر مقایسه کنیم.

با یک نگاه مختصر به قرآن متوجه می‌شوید که قرآن کریم در آیاتی صراحتا این گروه‌ها را كه نام می‌برم، به این عناوین لعن کرده است؛ کافرین، ظالمین، پیمان‌شکنان، قتل عمد، منافقین، اذیت‌کنندگان به خدا و رسول و... که صراحتا در قرآن لعن شده‌اند.

اگر کسی شیعه باشد آیا می شود گفت که یزيد پیمان‌شکن نیست! یزید ظالم نیست؟! قاتل نیست؟! اذیت‌کننده به خدا و رسولش نیست؟! یزید و تمام کسانی این حادثه را از قبل به وجود آوردند تا یزید بتواند این کارها را انجام بدهد.

حتی اگر شما زیارت عاشورا را از دست ما بگیرید، زیارت‌هایی که در کتاب‌های معتبر ما هست و قطعا هم صحیح است و هیچ کس دیگر هم در سندش شبهه ندارد، در آنها نیز لعن وجود دارد.

در کامل‌الزیارات ص 362، زیارتی از امام صادق(ع) نقل شده که قطعا صحیح است. این گونه شروع می شود: «لعن الله امه قتلتک لعن الله امه خذلتک لعن الله امه خدعتک...»

روایتی است در اصول کافی (ج2، ص 278، وسائل الشیعه، ج16،ص267). این روایت از روایاتی است که صحت آن در اعلاء درجه صحت قرار دارد. مرحوم کلینی نقل می‌کند از محمد بن یحیی، خود کلینی که تعبیر اوثق‌الناس به حدیث در مورد اوست.

نفر بعدی محمد بن یحیی است که او قمی است، در موردش گفته شده است: «شیخ اصحابنا فی زمانه، ثقهٌ عینٌ کثیر الحدیث». نفر بعد محمد بن حسین است که محمد بن حسین بن ابی‌الخطاب است که در موردش گفته‌اند:«جلیلًُ من اصحابنا عظیم القدر، کثیر الروایه،ثقه،عین،حسن التصانیف،مسکون الی روایته.»

نفر بعد احمدبن محمد بن ابی نصر، بزنطی معروف از اصحاب امام رضا و امام جواد است. «کان عظیم المنزله عندهما»(یعنی امام رضا و امام جواد خیلی برای او ارزش قائل بودند). نفر بعدی داود بن سرحان است که او هم صراحتا توثیق شده است. این سند از عالی‌‌ترین و صحیح‌ترین اسناد است.

«عن ابی عبدالله(ع) قال رسول الله(ص) اذا رأیت اهل الریب والبدع من امتی(آنهایی که شک در رسالت کرده‌اند و بدعت در دین گذاشته‌اند را اگر بعد از من دیدید) فاظهروا البرائه منهم؛(یعنی اظهار برائت بکنید از آنها) و اکثروا من سبهم؛ (زیاد آنها را سبّ کنید) والقول فیهم و الوقیعه؛ (یعنی بدشان را بگویید.)

و باهتوهم؛ (این‌عبارت را می‌شود دو گونه معنا کرد؛ یکی اینکه ‌بگوییم آنها را با برهان مبهوت کنید و یا اینکه حتی اگر شده به آنها بهتان و تهمت بزنید که این در درجه دوم معنا قرار دارد و همان معنای اول بهتر است) کی لایطمعوا فی الفساد فی السلام؛(یعنی یک جوری با اینها برخورد بکنید که دیگر اینها امید به این نداشته باشند که در دین فسادی ایجاد کنند) ویحذرهم الناس؛ (مردم از اینها دوری کنند.)

ولایتعلمون من بدعهم؛(از بدعت‌های اینها مردم چیزی یاد نگیرند که اگر این کار را کردید) یکتب الله لکم بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدرجات فی الدنیا و الاخره؛(این همه اجر برای این اظهار برائت و سب بدگويی اینها است.) اگر یک نفر از فقها را پیدا کردید که در سند این روایت مناقصه کند، من از همه حرف‌هایم چشم‌پوشی می‌کنم.

یا هم بگویيم که یزید اهل بدعت نبوده مثلا، معاویه بدعت‌گذار نبوده، طرف یکی کسی است که ادعا دارد من عالم شیعه هستم ما داریم با او صحبت می‌کنیم.

خیمه: تمامی حرف شیخ راضی روی نسخه نقاش رازی هست؛ در مورد میزان اتقان و صحت این نسخه هم توضیح دهید؟
عندلیب همدانی:
جهت سوم بحث، موضوع نسخه‌شناسی بود. من قبل از اینکه وارد این بحث شویم، 5 تا مقدمه گفتم که من خیلی خلاصه‌وار برایتان می‌گویم. اختلاف در نسخه‌های یک کتاب 5 صورت دارد؛ اختلاف دو یا چند نسخه در به کار گرفتن کلمات مترادف (مثل انسان بشر) که هیچ مشکلی ندارد.

یک نسخه، کلمه اضافه دارد که در نسخه دیگر نیست ولی وجود و عدم وجود این کلمه، مغیر معنا نیست؛ این هم از بحث ما خارج است؛ مثلا دراین نسخه «إن» آمده است در نسخه دیگر«إن» نیامده است که البته نسخه‌شناس باید در پاورقی به این نکته تذکر بدهد، اما چون مُغیِّر معنا نیست، خیلی مهم نیست.

آنجایی است که اختلاف اساسی در نسخه به وجود آید در اثر اینکه این کلمه هست، چون مغیر معنا است؛ اینجا از مصادیق تعارض است که یک نسخه اگر دارد یک معنایی دارد و یک نسخه اگر ندارد، معنای دیگری دارد.

یک جمله و نه یک کلمه، فقط کلمه‌ای نیست، جمله‌ای را اضافه دارد که در دیگر نسخه ها نیست و اینجا باید رفت سراغ مرجحات فنی در نسخه‌شناسی که آیا مرجحات اجازه می‌دهند که این نسخه را قبول کنیم که این اضافه را دارد یا نه. بحث ما بیشتر روی این چهارمی است.

آنجایی است که اختلاف نسخه‌ها به تفاوت بین دو جمله هست، یعنی یک جمله یک معنا دارد و یک جمله یک معنای دیگر دارد، که این هم باید رفت سراغ مرجحات.

در مقدمه دوم، بعضی از مرجحات فنی نسخه‌شناسی را گفتیم. ولی این را تذکر باید داد که هیچ یک از اینها حرف آخر را نمی‌زنند. اینها هر کدام یک معیار است که باید در مجموع مورد لحاظ قرار گیرند.

از مرجحات؛
1. نسخه مولف است، قطعا نسخه مولف بر نسخه غیر، مقدم است.
2. نسخه مورد تأیید مولف است، ولو خودش ننوشته باشد، اما تأییدش کرده است.
3. نسخه استنساخ شده از نسخه مولف یا استنساخ شده از نسخه موردتایید مولف که این در درجه سوم است.
4. نسخه نزدیک‌تر به عصر مولف. ما نیز قبول داریم تاریخ نسخه معیار است، ولی آن اشتباهی که آقای راضی دارد این است که خیال می‌کند این تنها معیار است. در حالی که در کنار این معیار، معیارهای دیگری را در نسخه‌شناسی باید لحاظ كرد.
5. اين مورد كه خیلی مهم است، نسخه‌ای است که در آن از سوي علماي گذشته مقابله و تصحیح صورت گرفته باشد.
6. نسخه‌ای که عبارتش مشهورتر باشد و آن یکی نسخه عبارتش مشهور نباشد.
7. نسخه‌ای که در مجموع کم‌غلط‌تر از نسخه‌های دیگر باشد.

اینها مجموعا مرجحات بحث نسخه‌شناسی است؛ این هم مقدمه دوم ما بوده است.

مقدمه سوم این است که در مورد فقد یا تعارض مرجحات باید سراغ اصول رفت.

همین طور که در بحث فقهی اگر ادله نبود سراغ اصول می‌روید، اینجا هم اگر مرجحات نبود، فقدان مرجحات، یا مرجحات با هم تعارض داشتند، طبیعتا باید رفت سراغ اصول، اصولی که در نسخه‌شناسی است عبارتند از:

1. اصل عدم زیاده، که مبنای اين اصل، اصل عدم غفلت است. یعنی انسان شک می‌کند که این جمله اضافه شده یا نشده. اصل این است که اضافه نشده است، چرا؟ چون اصل این است که انسان غافل نیست.

البته یک اصلی هم کنار این اصل هست به نام اصل عدم نقیصه، ممکن است کسی بگوید اینها با یکدیگر تعارض دارند، ولی در بحث ما اصل عدم زیاده مقدم است بر اصل عدم نقیصه. چون یک اصل عرفی است که شما وقتی از روی یک کتابی چیزی را بر می‌دارید یک چیزی را می‌نویسید، احتمال کم گذاشتن زیاد است یا زیاد نوشتن؟ احتمال است که انسان خطا کند و کم بنویسد.

احتمالش خیلی زیاد است نه اینکه آدم یک کلمه‌ای را زیاد بنویسد. پس اصل اول، اصل عدم زیاده است که این در اصول هم مورد بررسی و قابل قبول همه است.

2. اصل عدم خیانت، که مستند این اصل هم ظهور حال مسلمان است، مسلمان اهل خیانت نیست که اضافه و یا کم بکند.

3. هم اصل عدم‌اجتهاد در استنساخ، استنساخ کننده در مقام استنساخ دیگر در مقام استنساخ معمولا اجتهاد خود را اعمال نمی‌کند، چون در حال نوشتن و کتابت است، حرفی اگر خودش دارد در پاورقی و یا در حاشیه می‌نویسد، نه اینکه در متن کتاب دست کاری بکند.

مقدمه چهارم هم این است که در بررسی نسخه شیعی مخصوصا متنی مثل زیارت عاشورا که خیلی جهات در آن باید رعایت شود، احتمال تقیه را نباید از دست داد؛ اینکه بعضی اوقات در بعضی نسخه‌ها یک جمله‌ای نوشته نشده باشد چون زمان، زمان معمولی نبوده است.

مقدمه پنجم هم در مورد نسخه‌هايی است که تصحیح شده و درحاشیه‌ها اضافاتی دارد، اگر آن حاشیه‌ها به قلم مصحح باشد قابل دقت است، اگر به خطی باشد که خط متن باشد یا قریب به خط متن باشد، نباید مورد غفلت واقع شود.


با توجه به این مقدمات سراغ اختلاف نسخه در زیارت عاشورا می‌آییم؛ اختلاف نسخه‌های جزئی را هیچ کار ندارم.

آنچه که مهم است دو بحث است:
آیا آن دو فرقه‌ای که صد لعن و صد سلام دارد هست یا نیست؟ دیگر آن فقره که «اللهم خص انت اول ظالم.»

در نهایت ایشان بیاید و بگوید که این کتاب احتمالا جز تصحیح علامه واقع شده است.

شما چرا خود کتاب علامه حلی را نگاه نمی‌کنید؟! منهاج الصلاح علامه، مختصر مصباح است. علامه از مصباح مختصر را نقل کرده که زیارت عاشورا را هم دارد. هر دو فقره درش هست. در مورد مرجحاتی که ما قرار دادیم.

اولین مرجح را قرار دادیم اینکه: این مصباح المتهجد که عرض کردیم تبع شده و مصحح با 5 نسخه عتیق بوده این فقره را دارد.

علاوه برآن در نسخ خطی مصباح صغیر و خود ایشان هم معترف است که مصباح الصغیر این را دارد. مهم‌تر اینکه در تمام نسخه‌های کامل الزیارات این دو فقره هست؛ (فقره صد لعن و صد سلام) و دیگران، همه اینها که از مصباح نقل می‌کنند از علامه بگیر تا اینجا این دو فقره درش هست.

علاوه بر اینها، در همان نسخه‌ای که شما می‌گویید نیست، در تصحیحاتی که شده این به آن اضافه شده است. شما مگر نمی‌گویید نسخه مصحح است، خوب کنارش و ذیلش هم که عکس‌ها را نگاه کنید، این فقره بهش اضافه شده است و ضمن اینکه احتمال تقیه را نباید در این جور موارد از نظر دور داشت.


خیمه: سرّ تفاوت فقرات پایانی کامل و مصباح در چیست؟
 عندلیب همدانی:
آیا چون این زیارت هم از امام باقر و هم از امام صادق(ع) آمده جای این احتمال هست که در دعای قبل از سجده (یعنی همین«اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی وابدأ به اولا ثم العن الثانی و الثالث والرابع») یک نحوه‌اش از امام باقر(ع) نقل شده باشد که مثلا در کامل‌الزیارات یا مصباح آمده است و نحوة دیگر از امام دیگر است.

هر دو نحوه هم خوانده شود، اشکالی ندارد ولی نکته مهم اینکه سندی که ما درست کردیم، سند مصباح بود.

علاوه بر اینها نسخه‌هایی که در دست علامه به بعد بوده، این قسمت در آن وجود داشته است و شما می‌دانید ما هر چه از شیخ طوسی داریم، از طریق علامه است.

و مخفی هم نماند که علامه مجلسی، در بحار جلد 30 ص 399 فقط و فقط این عبارت «اللهم خص انت اول ظالم باللعن منی وابدأ به اولا ثم العن الثانی و الثالث والرابع» را به تنهایی از مصباح شیخ نقل کرده است.

و باز هم مؤید و شاهد یک قضیه‌ای است که (قاضی نورالله شوشتری در مجالس مومنین در شرح حال شیخ طوسی نقل کرده)، (علامه بحر العلوم در رجال جلد 3 ص 237)، (مامقانی در رجال جلد 3 ص 105)، (روضات الجنات جلد 6 ص 226) که یک عده از اهل سنت رفتند به خلیفه گفتند که شیخ کتابی نوشته که در آن سبِّ صحابه هست، گفت: بیاورید، گفتند: در کتاب مصباحش هست، آوردند و جمله را نشان دادند، «اللهم خص انت و...»

خلیفه دستور داد شیخ را آوردند، کتابش هم حاضر شد، طبق نقشه شیخ در اینجا تقیه فرمود، مراد از اولی قابیل است و مراد از دومی عاقر ناقه صالح است و مراد از سومی قاتل یحیی بن زکریاست. این نشان می‌دهد که این فقره در کتاب مصباح بوده که آنها آمدند از شیخ سعایت کردند.

نتیجه این که؛ اگر سند کامل‌الزیارات را قابل اشکال بدانند ما آن سند کامل‌الزیارات را به عنوان مؤید اسناد مصباح شیخ طوسی قرار دادیم؛ نتیجه اینکه این دو فقره در زیارت هست، باز اینکه در بسیاری از نسخ قطعی هم هست.

گفت‌وگو از سیدحجت سجادی‌زاده
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما