تاریخ انتشار
شنبه ۶ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۴:۱۴
۰
کد مطلب : ۲۲۵۲۳

مداحی پدیده ایست که گاهی برای خنثی سازی منبر سراغ آن رفته اند

مداحی پدیده ایست  که گاهی برای خنثی سازی منبر سراغ آن رفته اند
حجت الاسلام والمسلمین دکتر اکبر حمیدزاده گیوی معتقد است که نباید به مطلق سازی شخصیت ها پرداخت و یکی از مشکلات روحانیت را به روز نبودن می داند و بر درایت، به معنای حسن برداشت و کنجکاوانه از احادیث به تناسب روز به عنوان نیاز امروز روحانیت و علما تاکید می کند. او می گوید: اکثر مردم به روحانیونی تمایل نشان می دهند که وابسته به جریانی نیستند.

متن گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام والمسلمین دکتر اکبر حمیدزاده گیوی را بخوانید:

*با توجه به موضوع بحث که پیرامون منبر و مداحی است، اگر مطلبی را به عنوان مقدمه در نظر دارید، مطرح کنید.

حمیدزاده: یکی از مطالبی که می توان در زمینه منبر، وعظ و خطابه به عنوان مقدمه بیان کرد، این است که منبر از بنیادی ترین و اصیل ترین تشکیلات تبلیغاتی در اسلام بوده است. سابقه تاریخی منبر به عصرپیامبر(ص) بازمی گردد. زمانی که هیچ رسانه ای نبود، این رسانه رساننده ترین ابزار برای ابلاغ پیام توحیدی اسلام به جهانیان به شمار می رفت. پس از پیامبر نیز خلفا و شخص حضرت علی (ع) از آن استفاده کردند. در حقیقت عنوان «منبر» به صورت سمبلیک، میکروفن خطابی دین معرفی شده است.

*قبل از پیامبر(ص) وعظ وجود نداشت؟ یعنی وعظ، ابداع پیامبر بوده است؟

حمیدزاده: پیامبران بزرگ خدا چون ابراهیم(ع)، موسی(ع) وعیسی(ع) نیز پند واندرزهایی برای امت های خود داشتند اما وعظ و خطابه به معنای مصطلح آن، آفریده اسلام است. البته وعظ بیش از خطابه بوده است؛ مواعظ موسی بن عمران، مواعظ عیسی بن مریم اما گستردگی وعظ و خطابه به شکلی که در اسلام رویت می شود، پیش از آن وجود نداشته است.

*فرق وعظ و خطابه چیست؟

حمیدزاده: خطابه، فن است. فن سخنوری که بر اساس قواعد و قوانینی شکل می گیرد؛ بو علی سینا هم، در مورد آن بحث مبسوطی دارد. در حقیقت وعظ و خطابه‏ هر دو از فنون بيان و سخن هستند و به اصطلاح منطق «صناعت» هستند. خطابه‏ و وعظ هيچ كدام بيان ساده يك مطلب به منظور تفهيم معنايى كه فقط با عقل سروكار دارد، نيست بلكه هر دو فن، هنر و صنعت به شمار می روند و هدفى فراتر از صرف انتقال یک مطلب به مخاطب را دنبال می کنند. این دو فن مى‏خواهند مخاطب را از لحاظ تمايلات و احساسات به شكل خاصى درآورند و به عبارت ديگر در او «خُلق» و حداقل حالت ايجاد كنند. هدف خطابه،‏ تكوين و ايجاد حالت دفاع و قيام براى حق است‏؛ آنچنان که موعظه ایجاد نوعی بر انگیختگی روانی در مخاطب و منفعل ساختن او در یک شرایط ویژه است. خطیب کسی است که با بهره وری از فن خطابه می تواند تعامل گفتاری تاثیرگذار و خوبی را با مخاطب برقرار کند. در حالی که وعظ، بیان مطالبی در جهت منفعل و متاثر کردن مخاطب به شمار می رود، با شیوه خاصی که خود، ترجمان حالت واعظ است. برای مثال این موعظه است که فردی در صحبت های خود بیان کند دنیا و استفاده از آن خوب است اما دنیاداری آفاتی نیز در پی دارد؛ از جمله اینکه ممکن است دل دادن به دنیا، انسان را به ایستادگی در مقابل دین یا دکانداری در مقابل خدا بکشاند یا او را از مسیر دین منحرف کند بنابراین انسان باید دقت کند تا از دنیا به عنوان وسیله استفاده کند و در دام آن گرفتار نشود. خطابه این است که بر فرض من بحثی فلسفی، کلامی، اجتماعی یا انسان شناسی را مطرح و با استفاده از نظرات صاحبنظران و بیان نظرات خودم، مطلبی را بیان کنم. در قرآن نیز گفته شده است که «انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی؛ من شما را به یک موعظه دعوت می کنم و آن این است که جمعی و فردی برای خدا قیام کنید» قیام برای خدا نیز به معنای حرکت در راستای انجام اوامر و پرهیز از نواهی پروردگار است. این نکته قابل توجه است که منبر در اسلام، سابقه طولانی دارد؛ گاهی شکل خطابه داشته و منبری خطیب بوده است و گاهی جایگاه وعظ داشته و واعظ، آن را اداره می کرده است. گاهی این منبر، جایگاهی برای ابللاغ پیام دین به دین باوران بوده، یعنی منبر یک کرسی است، اما استفاده های مختلف تبلیغی از آن صورت گرفته است.

*منظور شما این است که خطابه از ابداعات پیامبر بوده، اما وعظ قبل از پیامبر(ص) هم سابقه داشته است؟

حمیدزاده: شاید نسبت دادن پایه گذاری علمی و اصولی خطابه به پیامبر، قدری سوال برانگیز باشد، البته در عصر جاهلیت و حتی بخشی از تاریخ پیامبر، فرهنگ عمومی مردم، بیشتر با شعر و از طریق شاعران، خود را نشان می داد. پیامبر(ص) زبان جدیدی برای هدایت جامعه مطرح کرد که آن زبان خطابه و وعظ است، اما این وعظ وقتی در مسیر بالندگی و تکامل خود به دست عالمان دین افتاد، برای تاثیر گذاری بیشتر جنبه هنری به خود گرفت و تبدیل به خطابه شد. اگر خطیب که با استفاده از صنعت خطابه وارد میدان سخن می شود، از این فن به درستی استفاده کند، می تواند تاثیر گذاری بیشتری بر مخاطب داشته باشد. پیغمبر اکرم بیشتر روی جنبه وعظ و موعظه عنایت داشته است؛ همانگونه که قرآن هم عنایت دارد، اما در طول تاریخ، برای اثرگذاری بیشتر وعاظ بر مخاطب خود، ابداع و به وجود آوردن قواعد و قوانینی مانند قواعد و قوانین منطق را در دست گرفتند. همانگونه که منطق، قوانین و روش درست اندیشیدن را می آموزد، خطابه، درست سخن گفتن و استفاده کردن از نعمت گفت وگو و دیالوگ را به انسان می آموزد، برای اینکه بهتر بتواند از این نعمت بیان استفاده کند.

*در تاریخ اسلام مشاهده می شود که خلفا بر خطبه خواندن بر منبر تاکید داشتند و بعضا گاهی در این موضوع نزاعی هم بین آنها واقع می شد، به نظر شما علت آن چه بوده است؟

حمیدزاده: به این علت که تنها رسانه در آن زمان، منبر بوده و منبر جایگاهی بوده است که هم واعظ، مردم را خوب مشاهده می کرد و هم مردم او را در بلندای کرسی خطابه به خوبی می دیدند. علاوه بر آن وقتی خطیب در جای بالا تری قرار می گیرد، می تواند صدای رساتری برای هر یک از مستمعین خود داشته باشد. به همین دلیل کرسی خطابه برای هر یک از خلفا نیز به عنوان وسیله ای برای ایجاد ارتباط با مردم بوده است. آنچنان که حتی خطابه هایی از خلفا در کتب اهل سنت و سایر کتب تاریخی آمده یا از خلیفه سوم، نقل شده است که خطابه و سخن گفتن، سخت ترین کار برای خلیفه به شمار می رفته است. این مساله نشان می دهد سخن گفتن برای او دشوار بوده است. سخنرانی برای معاویه نیز سخت بوده است. نوشته اند که او در آن هنگام ماموران اهل فضلی از ادبا داشته است که به دستور او پای منبر امیرالمومنین علی (ع) می نشستند، خطبه و سخن علی را یادداشت می کردند و نزد معاویه می آوردند. او نیز همان خطبه ها را مصادره به مطلوب می کرد؛ آن قسمت هایی را که مطابق با سیاست هایش بود، برمی داشت و بقیه را حذف می کرد و به عنوان یک اثر گفتاری از خود القا می کرد. برای مثال افرادی گفته اند که خطبه ۳۲ نهج البلاغه از سخنان معاویه است. به همین دلیل است که دچار اشتباه شده اند و این خطبه را به معاویه نسبت داده اند. ممکن است معاویه با همان شیوه ای که اشاره شد، بخش هایی از این خطبه حضرت را بارها نقل کرده باشد؛ آنچنان که بعضی ها در انتساب آن خطبه به علی(ع) تشکیک کرده اند. براین اساس در آن زمان که مساله رسانه سنتی مانند همین منبر مطرح بود،هم خلفا و هم حاکمان در طول تاریخ از آن استفاده می کردند.

*در ایران امروز، مردم اعم از جوانان و سالخوردگان برای انتخاب مراسم مذهبی، اولویت را به منبر و خطابه یا مداح و مداحی می دهند؟

حمیدزاده: اهالی رسانه باید به این نکته توجه داشته باشند که آسیب شناسی مجالس دینی، مساله مهمی است که باید مورد بررسی قرار بگیرد. اگر این عنوان مطرح شد و آسیب شناسانه وارد این حیطه شدید، مسایلی فراتر از مداح و خطیب قابل بررسی خواهد بود. مجالس دینی با وعظ و خطابه شکل گرفته است و این اهل منبر بوده اند که مجالس مذهبی را اداره کرده اند. مداحی پدیده ایست که گاهی برای خنثی سازی منبر سراغ آن رفته اند؛ مداح شعری را حفظ کرده است که کلیشه روشنی دارد.
بر فرض در ذکر مصیبت وداع حضرت سید الشهدا بناست انجام وظیفه کند، جز روضه و ذکر مصیبت انتظاری از او نمی رود. بر خلاف خطیب که اصلا یکی از شرایط تاثیر گذاری و موفق بودنش به روز بودن و چه بسا پرداختن به مسایل مبتلابه مردم است. چه در گذشته و چه امروز، بعضی ها با منبر مشکل داشته اند.
آیا شنیده اید در زمان شاه، یک مداح اجازه خواندن نداشته باشد؟ در حالی که ده ها واعظ، پیش از انقلاب ممنوع المنبر بوده اند بنابراین چه در گذشته و چه امروز - البته امروز، بیشتراز دیروز- مدح و مداحی مورد پذیرش بیشتر کانون های قدرت بوده است.
اگر هم منبری وجود داشته باشد، خطیب باید بر فرض در حوزه مصالح یک مدیریت سخن بگوید. خطابه و سخن قدمتی به بلندای تاریخ اسلام دارد. بعد از بعثت، شعر و شاعری و مداحی به شکلی که وجود داشت و بیشتر بر محور شمشیر، شهوت، زن، شراب، شتر، منیت های قومی و ستایش های قدرتمندان شکل می گرفت، افت کرد و قرآن و گویش های اندیشمندانه رواج پیدا کرد. آیه «والشعراء یتبعهم الغاوون» ارزش شعر و سرایش های جاهلی را تنزل داد، تا جایی که حتی در نگاه بعضی فقها خواندن شعر مکروه و نا ستوده تلقی شد. به گونه ای که هنوز هم این نگرش وجود دارد.
بعد از واقعه عاشورا است که مجددا شعر -آن هم در حوزه رثایی- در دنیای اسلام پدید آمد. به همین جهت برای رشد مداحی و عوامل آن باید به جریان عاشورا، مرثیه سرایی مصیبت دیدگان پس از عاشورا و مظلومیتی که برای خاندان پیامبر پیش آمد، اشاره شود. به گونه ای که حتی مرثیه سرایی و پیدایش کمیت، دعبل و امثال آنها پیوند نزدیکی با جریان عاشورا دارد. در واقع همین مرثیه سرایی است که به عنوان مداحی در جوامع شیعی نهادینه شده است، بنابر این باید اصل شکل گیری مجالس را بر منبر، وعظ و خطابه دید.
اساس دین، وحیانیت و عقلانیت است. وحیانیت دین با قرآن و حدیث شکل می گیرد و منبر بهترین جایگاه برای بیان این مسایل است. بر این اساس زبان دین، منبر بوده و این منبری بوده است که از آیات و روایات و احادیث استفاده کرده تا پیام دین را به مخاطبان برساند. بر این اساس، در مورد منبری یا مداح باید به گذشته بازگشت و فلسفه وجودی هر یک را متناسب با بسترهای رشد آنها مورد بررسی قرار داد. به ویژه امروز که یک مداح این اندازه میدان پیدا کرده است که در سیاست و مدیریت خرد و کلان کشور وارد می شود یا به علت اینکه با توده های کوچه و بازار سر و کار دارد، می تواند مدافع یا مخالف یک جریان باشد.
بدیهی است که در فضای حب و بغض ها و کشمکش های سیاسی، تمایل به مدح و مداحی بیشتر می شود و تمایل به منبر و منبری جز به کسانی که با همان تمایلات به میدان می آیند، کمتر وکم رنگ تر می شود. بگذریم که این رشته سر دراز دارد! حضرت علی(ع) بیش از هر امامی اهل منبر و خطابه بوده است و نهج البلاغه نمونه ای از خطابه ها، سخنرانی ها و مواعظ حضرت علی است. مسعودی که یک صد سال پیش از سید رضی بوده است، در مروج الذهب می نویسد: «در زمان من، مردم بیش از چهار صد و پنجاه خطبه از علی حفظ بوده اند، در حالی که سید رضی دویست و سی و نه خطبه تقطیع شده را آورده است».
در امتداد جریان عاشورا شیعه – مقصود عالمان معاصر با ائمه به وِیژه از زمان امام صادق (ع) به بعد است- به این نتیجه رسید که از امثال کمیت اسدی و سایر شاعران استفاده کنند. چرا که یکی از بهترین روش ها و زبان ها برای انتقال ظلم های رفته به مردم و تحریک احساسات آنها بیان مصائب به زبان شعر و روضه خوانی بوده است. به همین دلیل مداحی در این زمینه پدید آمد اما در نهایت اصالت با منبر، خطیب و موعظه است.
با عنایت به اینکه در طول تاریخ، منبر ها برای حاکمان و حکومت ها مشکل ساز بوده است. چراکه بعضی از حکومت ها به دلیل خودکامگی، سخنرانان و خطبای آزاد و آزاد اندیش را بر نمی تافتند. این خطیب بود که می توانست واقعیت ها را در جامعه فریاد بزند و برای اینکه جامعه را از طنین فریاد حق طلبانه ی خطیبی تهی کنند، کم کم به مداحی بهای بیشتری دادند تا جایگزین وعظ و خطابه شود. ضمن اینکه شعر در فضای خیال پردازانه شکل می گیرد و اکثر شاعران با تکیه بر تخیل شعر سروده اند. شاعرانی که مبتنی بر واقعیت ها و حکیمانه شعر سروده باشند، بسیار اندک اند و تازه اشعار حکیمانه آنها چندان خریدار ندارد اما در کل، شعر زبان تخیل است و شاعر، بیشتر در عالم توهم است و خیال پردازانه شعر می گوید. این امر را گسترش دادند تا جلوی وعظ و خطابه گرفته شود، اما به اعتقاد من آنچنان که وعظ و خطابه بر مردم اثرگذار است، مداحی نیز تاثیر خود را دارد. مجالسی که ممکن است از یک مداحی طوری منقلب شود که از ساعت ها سخنرانی یک خطیب منقلب نشود، اما از آن جهت که مداحی و شعرخوانی در راستای تحریک احساسات مردم انجام می گیرد و انگیزش احساسات دامنه دار نیست، زود طغیان کرده و زود هم فرو می نشیند.
به همین جهت در یک مداحی، مجلس شوری برمی دارد، اما سپس آرام می گیرد، زیرا احساسات ماندگار نیست. آنچه باقی می ماند، عقلانیت است. ما باید از مداحی و وعظ در مسیر درست و واقع گرایانه استفاده کنیم، تا دو رکن دینداری یعنی عقلانیت و وحیانیت را ترویج کنیم. وحیانیت، براساس قرآن سخن گفتن است و عقلانیت نیز در حدیث تاکید شده است که معیار سنجیدن افراد در روز قیامت، عقل است. برای اینکه بتوان کفه عقلانیت دین را حفظ کرد، باید منبر را مورد توجه بیشتری قرار داد و مداحی را به این مسیر وارد کرد. اینکه مقام معظم رهبری طی صحبت های خود با مداحان، تاکید داشتند از شعر هایی که عاری از واقعیت و صداقت است، پرهیز کنند و از مدح، شعر و مداحی به شایستگی استفاده کنند تا پیوسته عقلانیت در دین حفظ شود.
یکی از مشکلاتی که امروزه در جامعه ما دیده می شود، این است که در رابطه با جلساتی که تهی از عقلانیت تبلیغی باشد، خرافه، خواب، رویا، عارف تراشی و کرامت پردازی های ناروا وارد می شود. برای مثال دنیای مجازی و برنامه هایی مانند وایبر، لاین، واتس آپ و ... وجود دارد. در سخنرانی ها از همه شخصیت های مذهبی سخن گفته می شود اما از ائمه و معصومین(ع) کمتر سخن به میان می آید. اگر چه سخن از آنها هم لازم است اما باید توجه داشت که ما چشمه را در اختیار داریم. با این اوصاف شایسته نیست که در امتداد چشمه صرفا از جوی آب بهره ببریم. ما کتاب هایی مثل قرآن، نهج البلاغه، خطبه ها و حکمت هایی که در آن است و کتبی مثل اصول کافی و وسایل الشیعه و... در دست داریم. بر این اساس از نظر غنای فکری در سطح مطلوبی هستیم. اگر مجالس روضه نیز در این راستا اداره شود، جواب می دهد.
باید مکتب اهل بیت(ع) را با استفاده از خود اهل بیت اداره کرد. نباید به مطلق سازی شخصیت ها پرداخت بلکه باید با تکیه بر قرآن، پیامبر(ص)، اهل بیت(ع)، منابع روایی و ... مبانی ارزشی را مطرح کرد و از شخصیت ها در طول این موارد استفاده کرد. با این پرسش که مردم بیشتر به مداح یا واعظ گرایش دارند، قابل بحث است که مداح یا واعظ کیست؟ بعضا مردم ترجیح می دهند که از مداحی استفاده کنند اما گاهی تمایل نشان دادن به مداح و مداحی، دنبال راه فرار بودن از دین و آموزه های دینی است. دیگر اینکه باید دید آن واعظ چه نوع مباحثی را انتخاب می کند تا برای مخاطب جاذبه داشته باشد؟! اگر واعظ مجالس را درک کند و مناسب با مجلس سخنرانی کند، برای مخاطب جذابیت خواهد داشت. در مورد مداح هم همین طور است. متاسفانه برخی از مداحان کم لطفی می کنند. مداح باید تصور کند که یک دنیا مداحی او را می شنوند، اگر مداحی خود را در آن سطح تقویت کند، نقاط ضعف از بین خواهد رفت. پس اینکه واعظ و مداح چگونه وارد شود، اهمیت دارد. متاسفانه امروزه شکل استفاده از مداح تغییر کرده است.
روش صحیح، این است که مداح فضا را آماده کند و رقت قلبی به وجود آورد، سپس واعظ برنامه را اداره کند و رسالت تبلیغی خود را پیاده کند. متاسفانه در مجالس، مداح بعد از واعظ مداحی می کند که بعضا به خنثی شدن بحث واعظ نیز منتهی می شود. بر این اساس شکل استفاده از واعظ و مداح هم اهمیت دارد. به هر حال باید این توجه را داشت که کجا و چگونه از واعظ و مداح استفاده کنیم. مراسم و هیات های متعددی برگزار می شود که در آن صرفا مداح افاضه می کند اما در بسیاری از مجالس دیگر علاوه بر مداح، واعظ هم وجود دارد. مجالس معرفتی ببیشتر تمایل به منبر و منبری عالم فاضل خطیب با بلاغت و فصاحت دارند و توجه وبژه ای به مداح ندارند، اما مجالسی هم هست که با مداحی مجلس را اداره می کنند و از خطیب استفاده نمی کنند.

*تغییر تمایل و ذائقه مردم موجب مطرح شدن حواشی از قبیل صحبت در مورد مسایلی غیر از اهل بیت(ع) در منابر شده است یا چون این مطالب در منابر گفته می شود، مردم به این سمت گرایش پیدا کرده اند؟

حمیدزاده: متاسفانه شاید در ۹-۸ سال گذشته ترویج عوامانه دین رونق بیشتری به خود گرفت. در نتیجه نگاه دینداران به دین از عقلانیت و واقعیت گرایی در مسیر ذهنیت های انحرافی قرار گرفت. برخی برای تبرئه خود و اظهار معرفت و شب زنده داربودن خود که دروغ بود، به فریب روی آوردند و عارف سازی و شخصیت سازی در حوزه عرفان کردند. در کنار یک قصه به ظاهر عارفانه ده ها داستان دیگر را به وجود آورد. از آنجایی که بسیاری از این داستان ها انسان را به فکر وانمی دارد، سهل الوصول است و به سادگی از طریق چند داستان و روایت ضعیف و ... وجدان دینی خود را قانع می کند و مجلس را تمام می کند، جریانی در جامعه پیش آمد که به عوام گری دینی دامن زد.

*براین اساس نظر شما مبتنی بر تاثیرگذاری آنچه در منابر گفته می شود، بر گرایش های مردم به حواشی است؟

حمیدزاده: خیر! رسانه های جمعی تاثیرگذار هستند. به طور مثال همین صدا و سیما و اشعاری که مضمون قوی ندارد و برنامه هایی که پشتوانه عقلانی ومنطقی ندارند، در این مساله تاثیر گذار بودند. این رسانه های جمعی هستند که ذهنیت دینی جامعه را شکل می دهند؛ البته جامعه به صورت فردی کمتر به رسانه ها توجه دارند، اما در وجدان جمعی، جامعه بیشتر تحت تاثیر رسانه ها قرار می گیرند .در روایات آمده است که «الناس بامراءهم اشبه منهم بآبائهم» مردم به نظام حکومتیشان شبیه ترند تا به پدرانشان. برای اینکه تاثیر یک رسانه جمعی مانند یک آبشار است که از بلندی، معارفی را به رگ های جامعه فرو می ریزد و در نتیجه تحت تاثیر قرار می دهد و تاثیرات مقطعی، جزیی و خانوادگی را تحت الشعاع قرار می دهد. رسانه ها، منبری های بی سواد و کسانی که اهل فضل نیستند، همه به این مسایل دامن زدند. اساس منبر به خوبی جواب می دهد. فضل منبری، بیان منبری و جامعه شناسی او یعنی عالم به زمان بودن منبری است که توفیق بیشتری به او می دهد. اگر صرفا هدف از منبر، پر کردن زمان باشد، مطالب تاثیرگذار مطرح نخواهد شد. البته به تازگی ورود طلاب جدید به عرصه تبلیغ که نه تحقیقات کافی دارند و نه از اساتید معرفتی قوی استفاده کرده اند، عامل موثری در به وجود آمدن این مشکلات است.

* امروز گرایش مردم به مجالس وعظ بیشتر است یا زمان انقلاب؟ این مطلب را با تکیه بر گرایش مردم به بحث های احساسی و کمرنگ شدن عقل گرایی مطرح کنید و اینکه چرا به طور کلی جامعه به این سمت رفته که از نگاه عقل گرایی و نخبه گرایی دور شده است؟

حمیدزاده: پیش از انقلاب، انگیزه هایی برای مجالس مطرح بود و پس از انقلاب انگیزه های دیگری پیدا شده است اما اصل انگیره یعنی برپایی مجالس مذهبی قبل و بعد از انقلاب یکیست. در مجالس قبل از انقلاب برای مردم، انگیزه های انقلابی مطرح بود. به طور مثال جاهایی مانند حسینیه ارشاد برای حضور شخصیت هایی مثل دکتر شریعتی و ... پر از جمعیت بود، زیرا انگیزه های انقلابی برای انقلابیون مطرح بود. سنتی ها به دنبال مجالس خود بودند و امروزه نیز مردم به دنبال مجالس خود هستند، در نتیجه منبر و مجالس وعظ و خطابه همه جا پر رونق بود. بعد از انقلاب انگیزه ها تغییر کرد. افراد سنتی به دنبال علایق خود رفتند. بین آنها اختلاف افتاد و در نهایت همان هیات های سنتی ریزش کرد و تعطیل شدند.
از طرف دیگر آرمان هایی که انقلابیون به دنبال آن بودند، بعد از انقلاب دچار نوعی ایستادگی شدند. بر فرض در جایی که رشوه دادن و نا عدالتی و ... دیده شد چون محوریت انقلاب، روحانیت و رهبری و ولایت فقیه مطرح بود و در بدنه این هرم سایر روحانیون بودند، تمام مشکلات مردم بر دوش روحانیت گذاشته شد، با وجود اینکه همه روحانیان، حکومتی نبودند. اگرچه ممکن است روحانیت در جایی دچار اشتباه شده باشند یا خلاف انتظار مردم رفتار کرده باشند. این مساله به بدبینی مردم نسبت به روحانیت دامن زد. به هر حال آنچه باعث افت برخی مجالس شد، نگاه و توقع مردم از روحانیت و کهنگی منابر بود. باید به روز باشیم؛ ما هیچ تفاوتی با روحانیون مسیحی و سایر ادیان نداریم که با استفاده از ابزارهای روز و به کارگیری منابع جدید، تبلیغ دین خود را می کنند اما ما برای پیام دین حق خود به روز نباشیم. یکی از مشکلات ما در روحانیت به روز نبودن است.

*منظورتان از به روز بودن روحانیت دقیقا چیست؟ چراکه امروز علاوه براستفاده طلاب از وسایل الکترونیکی یا پاسخگویی به شبهات و ... تلاش های مختلفی از جمله مراکز پژوهشی، شبکه های ماهواره ای، سایت های اینترنتی و ...) در این حوزه دیده می شود؛ با این وجود بازهم نتیجه مورد نظر حاصل نشده است. به نظر شما علت چیست؟

حمیدزاده: یک وقت منظور از به روز بودن، داشتن تجهیزات است اما آنچه از به روز بودن، مد نظر ماست، چگونگی استفاده از این تجهیزات است. گاهی نیز به روز بودن به این معناست که پیام هایی که به واسطه این تجهیزات ابلاغ می شود، باید جوابگوی امروز جامعه باشد. اینکه امام صادق می فرماید: «العالم بزمانه لا تحجم علیه اللوابس؛ آنکه عالم به زمان است، در مقابل شبهات غافلگیر نمی شود» منظور فقط استفاده از تجهیزات نیست.

*برخی معتقدند در حال حاضر از یک طرف مردم به بیان شبهات خود تشویق می شوند و از طرفی از نظر چاپ و خواندن کتاب هایی از ترس تهاجم فرهنگی، جلوی فکر کردن آنها گرفته می شود، نظر شما در این مورد چیست؟

حمیدزاده: تغییر و تجدیدنظر در حیطه اداره مجالس تبلیغی و همه جانبه بودن مجالس، اینکه گوینده در نحوه گویش جذاب و پر کشش باشد، اطاله کلام نکند و نو آوری در ارائه مطالب داشته باشد هم در ذات مطلب و هم با توجه به وجود امکانات یک طرف قضیه است. دو اصطلاح روایت و درایت در این بین وجود دارد. روایت به این معناست که فرد دریایی از احادیث است اما درایت به این معناست که از احادیث چگونه می توان استفاده کرد. همانگونه که حدیث و فقه الحدیث داریم. حدیث اینگونه است که در کتاب ها یا رسانه ها دیده می شود، آنچه برای ما و عالمان ما لازم است، درایت است. درایت به معنای حسن برداشت و کنجکاوانه از احادیث به تناسب روز است؛ مانند مطالبی در حیطه بانکداری و پیوند اعضا و... که امروز مطرح است. حبس سخنان و سیره اهل بیت(ع) صرفا در مطهرات، احکام و فرعیات دینی هم جفا نسبت به اهل بیت و هم منبر است. در هر مجلسی باید مناسب با همان مجلس سخنرانی کرد. منظور از به روز بودن، داشتن تجهیزات نیست بلکه مقصود استفاده صحیح از این تجهیزات است.

*مساله ای که به شدت در سطح جامعه به چشم می خورد، بمباران اطلاعات دینی به سمت مردم است. نوشته شدن پیام های دینی و آیات و احادیث در گوشه و کنار شهر یا سخنرانی های تند و کلیشه ای در منابر، نمونه ای از این امر است. آیا این موارد در زمره به روز بودن قرار دارد؟

حمیدزاده: خیر! این نشانه عدم به روز بودن است. یکی از نشانه های به روز بودن این است که از افراط و تفریط به دور باشیم. تصور می شود که روحانی هرجایی برود، موفقیت آمیز است، در حالی که اینگونه نیست. تغییر مسیر آموزش و پرورش یا صدا و سیما یا سایر ارگان ها به این سمت راهکار مناسبی نیست. در ابتدا باید به مردم نشان داد که روحانیت رسالتی دارد و آن رسالت بیان عقلانی دین برای مردم است. اگرچه از روحانیت در همه عرصه ها استفاده می شود اما بعضا نتیجه مطلوب نمی دهد، چرا که به مسایل روز توجه نمی شود. برای مثال اگر چه فعالیت های بسیاری در حوزه حجاب صورت گرفته اما همچمنان این مشکل حل نشده است زیرا ما حاضر نیستیم یک تبیین عقلی و منطقی منطبق بر موازین و به دور از افراط و تفریط از حجاب داشته باشیم.
روحانیت ما برخی رسانه ای و برخی حکومتی هستند. تمایل مردم در منابر، به کدام طرف است؟ روحانیت حکومتی، رسانه ای یا روحانیتی که هر چند در خدمت نظام باشند، وظیفه تبلیغی خود را رنگ سیاسی و باندی نمی دهند؟ اکثر مردم به افرادی تمایل نشان می دهند که وابسته به جریانی نیستند. به روز بودن یعنی اینکه من مخاطب خود را بشناسم. یکی از سخنان آقای فلسفی این بود که «برخی از منبری ها، ۵ منبر حفظند، برخی ۱۰ منبر حفظند و با همین مطالب در طول سال بازی می کنند». ایشان می فرمود که «منبری باید مجتهد باشد». به این معنا که مخاطب خود را بشناسد و به گونه ای از مجالس استفاده کند که مطالب مطرح شده برایشان جذابیت داشته باشد، لایه های پنهان فکر آنها را دریافت کند و در همان حیطه، مجلس را ادامه دهد. این درایت در مدیریت مجلس، فهم و شناخت صحیح مخاطب است. به روز بودن یعنی ما درک کنیم که ظرفیت اسلام بالاست. به روز بودن یعنی ارتباط سالم و توأم با بزرگواری و سماحت با جوانان، حتی اگر تربیت ناصحیحی داشته باشند. با این شیوه می توان آنها را با ارزش های اسلامی آشنا کرد.
ایجاد فاصله بین مردم و روحانیت از عوامل رنگ باختگی در بعضی مجالس است. اگر این فاصله برطرف و انتقاد پذیر بودن در هر قشری به ویژه روحانیت حاصل شود، موجب می شود حتی در جمعیت پای منبر این افراد نیز موج بزند. به روز بودن یعنی ما شخصیت، فهم و درک خود را به روز کنیم یعنی قرن ۲۱ و اینکه دنیا تبدیل به دهکده جهانی شده است را درک کنیم. متاسفانه امروز آفت و بلای بس بزرگی گریبان اسلام را می فشرد که نیاز به دشمنی سایران با اسلام نیست. همین نفهمی و عدم درک صحیح مسلمانان نادان افراطی و تفریطی برای نابودی اسلام کافی است. با وجود داعش، النصره، طالبان، القاعده، الشباب، بوکوحرام و دیگر افراطی در همه جا چه نیازی به دشمنی کشور های خارجی با اسلام وجود دارد؟
به روز بودن یعنی ما درک کنیم که در مجالس باید مسایل روز مطرح شود و معنای منبر، فقط گفتن احادیث محض نیست. منبر یک رسانه مقدس است که علاوه بر بیان احکام، آیات و احادیث رسالت نقل وقایع روز نیز در آن وجود دارد. اگر واقعا اهل منبر به روز به این معنایی که بیان شد، توجه کنند، جاذبه و کشش منبر بیشتر می شود. به روز بودن یعنی درک زمان، مردم و رسالت خودمان؛ چگونه می توانیم راه را برای رسیدن به خدا نزدیک تر کنیم؟ چگونه می توانیم زندگی کنیم که زندگی ما خود یک تبلیغ عینی و عملی برای دیگران باشد؟ نسل ما با شتاب در مسیر رشد است اما ما هنوز در جا می زنیم. در قرآن گفته شده است که «و بشر عباد الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه» یعنی بگذارند فرد آن ایده را ببیند، آن کتاب را بخواند، آن مطلب را بشنودد و فکر کند، قدرت انتخاب داشته باشد. در فضای تبلیغ تا به این معنا نرسیم که مردم را در فضای آزادی و انتخاب می توان رشد داد، نمی توان به روز بود. قرآن می فرماید: «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن» در این آیه روش تبلیغ به مردم گفته شده است، شامل:
۱-حکمت؛ طرف شما عاقلان، اندیشمندان، حکیمان و عالمان هستند پس با حکمت با آنها تعامل گفتاری داشته باش. ۲- مخاطبان ما مردم و عموم جامعه هستند، از موعظه حسنه استفاده کنید. اگر لحن واعظ آمرانه باشد، هیچ کس به آن عمل نخواهد کرد اما اگر با گفتار نیکو، آرامش و سخن لین سخن بگوید، تاثیر گذار خواهد بود. ۳- در بحث ها باید با مجادله احسن پیش رفت تا در آن هیچگونه اهانتی وجود نداشته باشد. مجادله احسن به معنای استفاده درست از روش های گفتمان با حفظ ادب است.
به روز بودن به معنای فهمیدن نیاز جامعه و مطابق آن برخورد کردن است. آراستگی ظاهری و معنوی روحانی، توجه به حقوق دیگران، تواضع روحانی، احترام به شخصیت شهروندان و... همه در تاثیر گذاری منبر و سخنرانی نقش دارد. اگر فرد از حقوق دیگران و احترام متقابل غافل شود، نه این لباس و نه آن منبر هیچیک عامل رشد نمی شود بلکه اخلاق، ایمان، علم و فهم دقیق حقایق است که عامل رشد او می شود.
در خاتمه می خواهم از همه وعاظ و ذاکرین محترم در خواستی داشته باشم و آن تاکید بر عقلانیت و وحیانیت در انتخاب مطلب و اشعار است. از آنها می خواهم که «از روضه های دروغ و پرداختن به قصه های نادرست که وهن به خاندان پیغمبر است، جدا بر حذر باشید. آیات قرآن، نهج البلاغه، احادیث، حکمت ها و اشعار حکیمانه را چاشنی منبر قرار دهید و آن وقت تاثیر سحرآمیز سخن را در مخاطب شاهد باشید، مخصوصا به همه برادارانم استفاده جدی و مطالعه مکرر آثار ماندگار استاد شهید آیت الله مطهری را تکرار و تاکید می کنم. به ویژه خواندن کتاب حماسه حسینی که نسخه شفا بخش دروغ و خطا و اشتباه در ذکر مصائب اهل بیت(ع) است. دست همه را می بوسم و پیشاپیش از مخاطبان فرهیخته ام پوزش می طلبم».
مرجع : شفقنا
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما