تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۳ آبان ۱۳۸۸ ساعت ۱۴:۰۱
۱
۰
کد مطلب : ۱۰۰۲۲
نظارت بر عزاداری‌ها در گفت‌وگوی تفصیلی با دکترجوادی یگانه

آسیب جدی نظارت، دخالت مبتنی بر زور

بخش اول
آسیب جدی نظارت، دخالت مبتنی بر زور
 دکتر محمدرضا جوادی یگانه استاديار دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران، متخصص در زمینه جامعه‌شناسی ادبیات و تاریخ اجتماعی ایران معاصر اولین استادی هستند به پرسش‌های خیمه پاسخ گفتند.
***
شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان نهادی که در زمینه نظارت بر عزاداری‌ها بیشترین مسؤلیت را داراست، مصوبه‌ای را به تصویب رساند. از آنجا که برخی، هیئت‌های عزاداری را باNGO ‌ها مقایسه می‌کنند و شاید اصلی‌ترین ویژگی NGOها هم مردم‌نهاد بودن و داوطلبانه‌بودن فعالیت‌های آنهاست. به نظر شما نظارت بر هیئت‌های عزاداری چگونه باشد تا مردم نهاد‌بودن و خود‌جوش بودن آنها زیر سؤال نرود؟
اگر بخواهیم بحث را دقیق‌تر مطرح کنیم، نظارت یک طرف ماجرا است. یعنی نظارت و حمایت دو بعد در رابطه دولت و حکومت با سازمان‌های خود جوش مذهبی هستند. جدا از سازمان‌های مذهبی نسبتاً سازمان یافته مثل حوزه و امثال آن؛ در زمینه عزاداری‌ها ما دو دسته سازمان یا هیئت داریم. یک دسته هیئت‌های اتّفاقی یا هیئت‌های خود‌جوشی که تنها برای دهه اول محرم طراحی و تدارک دیده می‌شود. وظایف افراد، بخش‌ها و شکل برگزاری مراسم تقریباً مشخص است.

نوع دیگر هیئت‌ها، هیئت‌هایی هستند که در طول سال حضور و فعالیت داشته و در مناسبت‌های مختلف مراسم دارند. رابطه دولت و هیئت‌های مذهبی به عنوان یک بخش از عرصه عمومی زندگی مردم، رابطه ظریفی باید باشد. درست است که دولت جمهوری اسلامی یک دولت دینی و برآمده از همین تمایلات و گرایش های دینی مردم است و مردم به هر حال از حکومت حمایت کردند. اما در هر حال دولت، دولت است. فاصله میان مردم و دولت یک فاصله متفاوتی است.

برخی جامعه‌شناسان مثل هابرماس آن را زیست جهان در مقابل سیستم می‌شناسند. یعنی life word یا زیست جهان جایی است که مردم درآنجا زندگی می‌کنند و سیستم جایی است که قواعد از بالا تعیین شده و تقریباً حکومت می‌شود. جای دیگری در تعریف دیگری همه این نهاد‌های واسط بین جامعه و مردم را جامعه مدنی تعریف می‌کنند (منظور از جامعه مدنی در اینجا آن تعریف سیاسی که در این دهه اخیر رایج شد، نیست. بیشتر به معنی نهاد‌های واسط است.). و حکومت، همان جایی است که دارای حاکمیت است. در هر حال آن چیزی که مشخص است، باید نوع رابطه در این فضا تعریف شود که حکومت تا کجا حق ورود دارد.

یک موضوع این است که هیئت‌ها درایران دارای سابقه چند صد ساله هستند و در این مدت چندان هم ناکارآمد نبوده‌اند. یعنی هیئت‌ها کار خود را می‌کنند. کار هیئت‌ها لزوماً با فقه رسمی و آن تعریفی از دین که فقها ارائه می‌دهند همواره سازگار نبوده است؛ ولی در هر حال در کنار آن حرکت ‌کرده است.
اما این سیستم که من از آن به سنت یاد می‌کنم، همواره امری قوی است. حتی بسیار متصلب است. چرا که به عنوان مثال در تهران و شهرستان‌ها در دهه اول محرم مشخص است که هر شب متعلق به کدام یک از شهدای کربلاست و هیچگاه هم تغییر نمی‌کند. به همین خاطر است که در این عزاداری‌ها نام بسیاری از سرداران سپاه امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا را نمی‌شنویم. هیچ هیئت عزاداری را نمی‌بینیم که قرار باشد دهه اول محرم مراسم داشته باشد و مثلاً شب دوم یا سوم آغاز به کار کند.

نسبت دولت با این ساختارها چگونه باید باشد؟


می‌بینیم که هیئت‌ها در اداره خود و در اجرای کار از دولت‌ها موفق‌تر عمل می‌کنند. در یزد در مراسم نخل‌برداری حتی کسانی که باید زیر نخل بروند و آن را بالا ببرند و کسی که باید سنج بزند یا کسی که باید جلو برود همگی مشخص‌اند. یعنی دقیقاً مشخص است که چه کسی کجا باید قرار بگیرد و چه کاری باید بکند. خوب این مسئله یعنی هیئت‌ها نظم دقیقی دارند. دخالت دولت در کار هیئت‌ها باید بسیار ظریف باشد. به گمان من باید یک نوع دخالت و نظارت غیرمحسوس باشد.

حدود دخالت حکومت به معنای عام و دولت به معنای خاص در هیئت‌ها باید محدود باشد. زمانی امام خمینی(ره) پیامی به نخست وزیر وقت در رابطه با کمک به کتابخانه آیت‌الله مرعشی داده بودند. امام(ره) در پایانِ نامه خود که در سال64-63 به نگارش درآمد، آورده‌اند که بدیهی است پولی که دولت می‌پردازد حق هیچ گونه دخالتی را برای آن ایجاد نمی‌کند و اداره تمام امور کتابخانه به عهده شخص آیت‌الله مرعشی نجفی است.

یعنی در این نوع رابطه لزوماً حمایت دولت از هیئت‌های مذهبی به معنای نظارت نباید باشد و نظارت نیز به معنای دخالت نیست. ضمناً من معتقدم که حدود بخش‌های غیردولتی و غیرحکومتی با بخش‌های وابسته به دولت باید روشن شود.

مسؤلیت آنهایی که از بودجه عمومی پول می‌گیرند و آنهایی که پول نمی‌گیرند؛ باید مشخص باشد. دقیقاً باید تعریف کنیم که چه انتظاری از تلویزیون یا سازمان تبلیغات اسلامی داریم. یا حتی چه انتظاری از چاپخانه داریم. اما قطعاً این گونه انتظار را نمی‌توانیم از هیئت‌های مذهبی داشته باشیم. اصولاً مداخله دولت در زندگی عادی دینداران و رفتار‌های دینی متدینان، معمولاً پاسخ‌های خوبی نداشته است.

من یک نمونه نسبتاً موفق آن را بیان می‌کنم. این نمونه موفق عملی به نام اعتکاف است. اعتکاف یک پدیده است و قاعدتاً گسترش اعتکاف و رسانه‌ای کردن آن کار غلطی است. عدد دادن برای اعتکاف که امسال این مقدار در اعتکاف شرکت کردند و سال دیگر آن مقدار کار غلطی است. اعتکاف باید جایی باشد که خیلی شناخته شده نباشد. قرار نیست که اینها عوامانه بشود. به گمان من چنانچه بتوانیم در این رابطه به تفاهم برسیم یعنی رابطه دوطرفه نظارت و حمایت دولت از هیئت‌های مذهبی را تعریف کنیم، در آن صورت می‌توانیم وارد آسیب شناسی هیئت‌های عزاداری شویم.

ستاد سامان‌دهی شئون فرهنگی که زیر مجموعه سازمان تبلیغات است و در زمینه نظارت بر عزاداری‌ها از طرف سازمان مأموریت دارد، در رابطه با ارگان‌های مرتبط با این موضوع علاوه بر سازمان تبلیغات، صداو سیما، وزارت فرهنگ و ... از وزارت کشور، وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی نیز نام برده است. به نظر شما چرا نهاد‌های نظامی، اطلاعاتی و امنیتی دراین رابطه صلاحیت دخالت دارند؟ آیا نظارت بر عزاداری‌ها یک نظارت امنیتی- اطلاعاتی است؟


اولاً در بخشنامه شورای عالی انقلاب فرهنگی از مسؤلیت چنین نهاد‌هایی سخن به میان نیامده است. به گمان من بخشنامه آن شورا، بخشنامه معقولی است. اما باید توجه داشت که همه این 8-7 نهادی که مطرح شد، همگی در اختیار دولت‌اند و در عرصه حکومت قرار می‌گیرند. مسئله جامعه با مسئله دینداری متفاوت است.

اگر به سخنرانی‌های دور استاد مطهری رجوع کنید، ملاحظه خواهید کرد که ایشان می‌فرمایند که روحانیت شیعه وابسته به مردم است و وابسته به حکومت نیست. ما یک نهاد نظارت کننده قوی‌تر داریم که البته در هیئت‌ها نظارت کمتری دارد. حلقه اتصال این هیئت‌ها و جامعه دینی و در واقع نهاد نظارت‌کننده دینی روحانی‌ای است که در هیئت‌ها شرکت می‌کند و این روحانی قاعدتاً یک جایی با مرجعیت شیعه مرتبط است. وقتی این سیستم اینگونه طراحی شده، ورود حکومت در این ماجرا باید مقداری با ظرافت باشد. معتقدم آن چیزی که ما می‌خواهیم قاعدتاً تنها حمایت است ولی حمایتی سازمان‌دهی شده که از آن نظارت بیرون آید.

یعنی حمایتی که بر اساس نظرات نظارتی ایجاد شده است. اگر قرار باشد که هیئت‌ها مجوزی دریافت نکنند، طبیعتاً باید به گونه‌ای اطلاع دهند. طبیعی است هیئت‌هایی که قواعدی را رعایت می‌کنند می‌توانند از مزایای بیشتری برخوردار شوند.

قاعدتاً عبور و مرور در خیابان‌ها در شب‌های محرم و ظهر تاسوعا و عشورا و بر هم زدن نظم ترافیکی یک هماهنگی با نیروی انتظامی را لازم دارد و حمایت و کمک گرفتن از دولت چنین چیزی است. بیش از این امکان‌پذیر نیست.

من یک موضوع بحرانی را بیان می‌کنم. رهبر انقلاب به عنوان ولی فقیه و حتی به عنوان مرجع جامع الشرایط تقلید حکم به حرمت قمه داده‌اند. جدا از مقلدین ایشان دیگران هم باید اطاعت کنند. مسئله این است که قاعدتاً اجرای فتوایی که ایشان در مقام رهبر مذهبی و سیاسی جامعه ایران داده‌اند، به عهده نیروی انتظامی نیست. امروز که رهبر انقلاب حرمت قمه را اعلام کردند باید منتظر بود تا 5 سال بعد کم کم، این مسئله مرتفع گردد. لذا فتوا یا حکم رهبر انقلاب درباره قمه با فرمانی که رهبر انقلاب به کارگزاران حکومتی می‌دهند، مساوی نیست. چرا که به مردم بر می‌گردد. این تمایز‌ها باید صورت بگیرد. قاعدتاً نصب تمثال از آنجایی که مراجع گفته‌اند حرام است، حرام است.

ولی اگر ما به عنوان حکومت جلوی غیبت‌کردن وتهمت‌زدن مردم را می‌گیریم جلوی نصب تمثال را هم بگیریم. 4-3 سال پیش بحث خوبی در جامعه در ارتباط با تحریفات عاشورا مطرح شد. درباره این که مداحی‌ها،‌ مداحی‌های غلوگونه‌ است. خوب کم کم، در حال کم ‌شدن است.

اگر در این ارتباط CD توزیع شود، فیلمی در صدا و سیما پخش شود،‌ مداحی در عزاداری‌ها و یا به محضر رهبر انقلاب دعوت شود، کسی احساس دخالت نمی‌کند. این حمایت است. ولی اگر به مداح بگوییم که حق ندارد چنین و چنان بگوید، تنها مردم را از چیزی منع می‌کنیم و لاجرم آنان را نسبت به آن امر حریص می‌گردانیم.

ضمناً دلخوری به حق مردم است که چرا در کار ما دخالت می‌کنید. به چه حقی حکومت می‌گوید که شما علم کشی بکنید یا نکنید. می‌خواهم بگویم در همه این امور‌ که فتوای مذهبی است و کاملاً درست است، باید به رفتار آیت‌الله بروجردی رجوع کرد. وقتی که هیئت‌های قم گفتند که این 10 روز از ایشان تقلید نمی‌کنند،‌ ایشان تنها مراوده‌اش را با آنان قطع کرد. آنچه در این ماجرا اشتباه فهمیده شده است،‌ خلط بین نقش مذهبی و سیاسی رهبر انقلاب است. در یک نقش، رهبری، رهبر دینی است که به عنوان مرجع مطرح است و وقتی حکم دینی می‌دهد، بالاترین مرجع می‌شود. همچنین نقش ایشان به عنوان رهبر انقلاب نقشی جدای از نقش رهبری مذهبی ایشان است. باید این دو نقش در اینگونه مسائل با ظرفت از هم تفکیک شود.

با این اوصاف کیفیت نظارت باید چگونه باشد؟


نظارت ما بر هیئت‌های عزاداری نظارت باید منظم باشد. باید اسمشان ثبت شود. بالاخره باید نهادهای انتظامی جامعه اطلاع داشته باشند و بدانند که چه کسی مسؤل است و هیئت در کجا برگزار می‌شود. اگر عده‌ای کشته شدند، عده‌ای آسیب دیدند و یا مثلاً آتش‌سوزی اتفاق افتاد، یک نفر مسؤلیت بر عهده بگیرد. مابقی مسائل از نظر نظارتی به عهده حکومت نیست. حکومت محتوا را به عهده نمی‌گیرد. باید مداحان را تربیت کنیم و به آنان آموزش دهیم. به هر حال برای مداح نام و شهرت و دیده‌شدن مهم است. می‌توان از این طریق وارد شد.

می‌توان به مداح کتاب یا شعر داد. حکومت می‌تواند از شعرا و مدیحه و مرثیه‌سرایان حمایت کند، جشنواره برگزار کند و از آنان بخواهد که برای مداحان و مداحی اشعاری را بسرایند یا از اشعار سروده شده خود در اختیار مداحان قرار دهند. اگر اشعار خوب تولید شود، مداحان نیز استقبال می‌کنند. اینها همه از مقوله حمایت است. حمایتی است که به سمت نظارت می‌رود.

این نظارت از چه حدی بگذرد، آسیب‌زا می‌شود؟

به گمان من نقطه آسیب آنجاست که حکومت بخواهد وارد عمل شود. آن هم به این شکل که نیروی انتظامی بخواهد جلوی هیئت عزاداری را بگیرد. یعنی حکومت وارد هیئت عزاداری شود و در آن دخالت کند. هیئت عزاداری که مردم خودشان با پول خودشان آن را ایجاد کرده‌اند و هیچ پولی هم از دولت دریافت نکرده‌اند. دخالت را باید روحانی انجام دهد. این کار باید از طریق مداح صورت بگیرد. و کاملاً هوشمندانه باید انجام پذیرد. غیر از این باشد قطعاً جواب عکس خواهد داد.

وزارت ارشاد هیچ صلاحیتی ندارد که به هیئت عزاداری بگوید که چگونه عمل کن. هدایت هیئت عزاداری با روحانیت و مرجعیت است. ورود حکومت در این عرصه قطعاً آسیب خواهد زد. 4 سالی است که این گونه برخورد می‌شود و هیچ دستاورد مثبتی نداشته است. ما مسیر ورود به مسئله را بد فهمیدیم. در این مسئله از منظر حمایتی باید وارد شد. دقیقاً طبق آن چیزی که درآن بخشنامه وجود دارد. باید اشاعه فرهنگ کنید. باید در صدا و سیما این موارد را توضیح داد که فلان کار غلط است و یا بیگانگان سوء استفاده می‌کنند.

برخی صاحب‌نظران معتقدند، از آنجا که آموزش مداحان و خطیبان چنانچه محقق گردد، لاجرم از یک مجرا صورت می‌گیرد، طبیعتاً باعث یک نوع یک‌دستی و یکنواختی می‌شود. به نظر شما این یک‌دستی و یکنواختی نمی‌تواند تنوع‌ها را نفی و تکثر‌ها را انکار کند؟ این به رسمیت شناخته نشدن کثرت‌ها مطلوب و ممکن است؟


در پاسخ به این سؤال مثالی می‌زنم. زمانی شما به مداحان ابلاغ می‌کنید یا در کلاسی به آنان می‌گویید و یا از طریق یک روحانی به گوش آنان می‌رسانید که باید تنها همین نوحه‌ها را بخوانید. اینجا همان جایی است که حکومت حق دخالت ندارد. اما در مقابل زمانی شما از شاعرانی که شعر‌های عزاداری می‌سرایند، حمایت می‌کنید و به آنان قول همکاری می‌دهید تا مثلاً کتابشان را چاپ کنید و یا در حوزه‌های دیگر به آنان یاری رسانید تا در این حوزه‌ها شعر بگویند.

مرحوم قیصر امین‌پور شعری راجع به امیری حسینٌ و نعم الامیر راجع به سراینده او و کودکی که در ظهر عاشورا بود در منظومه «ظهر روز دهم» دارد. یک حمایت آن است که کتاب ایشان چاپ می‌شود. یا مثلاً دریک جشنواره برنده شود. سپس در کنار تمام کتاب‌هایی که در اختیار مداحان است، این کتاب هم بدست مداحان برسد. یا به وی هدیه داده شود.

طبیعتاً مداحی که می‌خواهد شعر بخواند، از روی این کتاب هم می‌خواند. یا برای روحانی کلاس بگذاریم. اما نه کلاس اجباری که بگوییم تنها همین مطالب را بگو. او روی منبر هر چه بخواهد می‌گوید و ما نمی‌توانیم او را مجبور کنیم و اگر بتوانیم و این کار را بکنیم، غلط است. منظور از آموزش یک جور اطلاع دادن و تسهیلات در اختیار قرار دادن است.

تسهیلات آموزشی مانند آن که CD بدهیم یا از طریق صدا و سیما اقدام کنیم. چنانچه غیر از این باشد جواب نخواهد داد و بیش از این هم نمی‌توان دخالت کرد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما

علی فشارکی
Iran, Islamic Republic of
با سلام
به نظر می رسد مطالب این سایت متفاوت با مطالب کلیشه ای باشد.
من ا... التوفیق