تاریخ انتشار
دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱۲:۰۲
۰
کد مطلب : ۴۹۳۸
کارگردان «من قاضي‌القضاتم»:

زائران امام حسین(ع) در سحر، بوی سیب می‌دهند

زائران امام حسین(ع) در سحر، بوی سیب می‌دهند
به گزارش خیمه، نصرا... قادري، نويسنده، كارگردان، محقق و رئيس كانون ملي منتقدان تئاتر ايران از كارگردان‌هاي باسابقه تئاتر كشور است كه به‌ويژه در نمايش مذهبي آثار قابل توجه زيادي نوشته و كارگرداني كرده است.

قادري در حال حاضر نمايش «من قاضي القضاتم...» را كه براي بخش ويژه همايش آيين‌هاي عاشورايي توليد كرده در تالار سنگلج به روي صحنه دارد.

قادري در اين نمايش حماسه عاشوراي حسيني را بر وقايع تاريخي گذشته «مصلوب كردن عيسي(ع)» و امروز «بمبگذاري در بين‌الحرمين» منطبق كرده و به صورت مفهومي درباره عدالت، مظلوميت و جبر به نمايش گذاشته است.

قادري در حال حاضر نيز مشغول تمرين نمايش ديگري است كه در جشنواره تئاتر عدالت به روي صحنه خواهد رفت؛ آنچه مي خوانيد، خلاصه اي از گفت‌وگوي مفصل ما با گارگردان نمايش «من قاضي القضاتم...» است.

* شما در نمايش جديدتان موضوع ظلم و مظلوميت كه مهمترين تقابل حادثه كربلاست، با ارتباط به مصلوب كردن حضرت عيسي(ع) و بمبگذاري در بين الحرمين گسترش داده و امروزي كرده ايد. اما در هر صورت نمايشتان درباره امام حسين(ع) است...
قادری: يك منتقد گرانقدر در مطلبي كه درباره نمايش نوشته بود، به نكته اي اشاره كرد و آن اينكه به اعتقاد ما شيعيان، حضرت عيسي(ع) به صليب كشيده نشده اند و ذكر اين نكته در نمايش اشتباه است. اجازه بدهيد صحبت را از اينجا آغاز كنيم.

درست است كه به باور مسلمانان عيسي بن مريم به صليب كشيده نشده است، اما در نمايش «من قاضي القضاتم...» راوي داستان كه به صليب كشيده شدن عيسي(ع) را روايت مي كند، يك مسيحي است.

اين نمايش، نمايش بسته و محدودي نيست و اتفاقاً از چند منظر، موضوعي را روايت مي كند كه درباره امام حسين(ع) است؛ نمايش من، درباره امام حسين(ع) است و اينكه چه كسي حكم قتل ايشان را مهر مي كند.


* شايد اين چند روايتي بودن و سرعت روايت موضوعات در ساختار فشرده نمايش شما، تماشاگر را تا اندازه اي گيج كند. خودتان اين طور فكر نمي كنيد؟
 قادری: اتفاقاً اولين روزي كه قرار بود نمايش در تالار سنگلج روي صحنه برود بچه هاي تالار سنگلج هم گفتند كه اين تالار مخاطب عام دارد و با توجه به اينكه كارهاي من را مخاطب عام نمي فهمد، آمدنم به اين تالار براي اجراي نمايش اشتباه بوده است.

اما من چنين اعتقادي ندارم. به همين دليل با آنها شرط كردم كه اگر نمايش را ديدند و با آن ارتباط برقرار نكردند،از روز دوم اجرا را تعطيل كنم و خسارت آن را هم به ارشاد پرداخت كنم.

وقتي بعد از نمايش، از آنها پرسيدم، گفتند: همه، نمايش و موضوع آن را فهميده اند و فقط متوجه معناي چند ديالوگ نشده اند؛ در گرگان هم به روايت آناني كه ديدند، امام جمعه گرگان و خيلي هاي ديگر موقع اجراي نمايش در سالن، به اتفاقات آن گريسته بودند.

دليل ندارد كه نمايش در همان تأثير اول، تماشاگر را به عمق ببرد. مهمترين چيز آن است كه يك نمايش، مخاطب را با خودش درگير كند و دغدغه طرح پرسشهاي بعدي را در ذهن تماشاگر به دنبال داشته باشد. بنابراين مطمئن هستم كه نمايش، با مخاطبانش ارتباط برقرار كرده است.


* در پرداخت داستان چقدر به مستندات و منابع معتبر روايتهاي مربوط به موضوعات آن ارجاع داده ايد؟
قادری: همه داشته هاي متن با تحقيقات و به استناد به منابع معتبر موجود به چالش كشيده شده است. آنچه تماشاگر عام از موضوع حادثه كربلا مي داند، اين است كه «قاضي شريح» فتواي محكوميت امام مظلوم را داده است، اما هر چه گشتم ديدم منبع موثقي در اين مورد وجود ندارد.

بنابراين به سراغ منابع ديگر رفتم وبه همين دليل است كه در نمايش مي بينيد كه «حسين بن علي(ع)» را مردمش به شهادت مي رسانند؛
به هر حال منابع و مستندات به طوي جدي بستر روايتهاي داستان بوده اند و ذكر آنها در بروشور نمايش هم آمده است.


* دكور نمايش شما با وجود اينكه كاربردي است و براحتي شرايط لازم را براي گذر از زمانها و مكانهاي مختلف ايجاد مي كند، كمي شلوغ و آشفته به نظر مي رسد. اين طور نيست؟
قادری: در مورد دكور نمايش، آنچه كه من ابتدا در ماكت ديده بودم، در حقيقت با آنچه كه در نمايش مي بينيد، متفاوت است؛ بله، دكورما كمي مشكل دارد.

ما در مركز صحنه از اختلاف سطح و آن صحنه گرد استفاده كرديم كه مستقيماً از اين كلام امام حسين(ع) گرفته شده است: روزگار، آسياب مرگ را بر سر شما بگرداند و بعد از آن فرصت پيدا نمي كنيد زندگي كنيد.»

ما اين آسياب مرگ را در مركز صحنه قرار داديم و قرار بود كه در اطراف آن يك بارگاه به شكل واقع گرايانه از بارگاه سيدالشهدا(ع) ساخته شود و بقيه فضا را خالي بگذاريم. فضاي مكاني بين الحرمين هم كه بايد با يك فانوس تداعي مي شد و انفجار باشلوغي و...


* طراحي حركتها و فرمها در نمايش، جايگاه بسيار مهمي دارند؛ آيا تماشاگر براحتي اين حركات را مي فهمد؟
قادری: آنچه به عنوان حركت و فرم در كار مي بينيد، بخشي از آن مربوط به مراسم و آئينهاي خودمان است؛ مثلاً مراسم سنگ زني و...
ببينيد در مواجهه با نمايش نبايد فكر و ذهن را محدود كرد؛ همه چيز به همان سادگي است كه خودش را نشان مي دهد.

مثلاً در مورد سيبها منتقدي به سيب به عنوان «ميوه ممنوعه» نگاه كرده بود و در آن مورد به ارتباطي ميان معناها و نشانه ها دست پيدا نكرده بود.حيرت مي كنم كه در نمايشنامه هفت بار تأكيد مي شود كه «سيبي كه جبرئيل از بهشت براي حسين(ع) آورد»... و تأكيد مي شود: «در سحر، كساني كه به زيارت مي روند، بوي سيب مي دهند»، ولي اين تماشاگر يا منتقد عزيز معنا را دريافت نكرده است؛ چون يك پس زمينه فكري داشته و با تعصب به آن پايبند مانده است.

حركات و فرمها هم همگي در نمايشها و آئينهاي اصيل و سنتي وجود دارند و زياد سخت نيستند؛ حركات آئينهاي كردستان، مراسم زار جنوب، تركمن صحرا و برخي حركتهاي نمايش كاتاكالي هند و... در نمايش «من قاضي القضاتم...» وجود دارند.


* در پايان اگر صحبت ديگري داريد، مشتاقانه مي شنويم...
قادری: حقيقت را بخواهيد دو بازيگر نمايش من «مهرخ افضلي» و «بهرام تشكر» در اين كار خيلي اذيت شدند؛ كار خيلي سختي بود و حتي به دليل نبودن موكت، الان زانوهاي آنها زخم شده است... ولي به خاطر بودجه كم كار نتوانستيم آنقدر كه حق شان بود زحمتهاي آنان را در دستمزدهايشان جبران كنيم.

بخشي از اين پاداش را به باورهايشان واگذار مي كنم و اميدوارم مزد حقيقي شان را از كس ديگري بگيرند، چون اصلاً اين نمايش براي كس ديگري است.

اميدوارم در آثار مذهبي به عمقي كه مطلوب است، برسيم و بتوانيم نمونه هاي موفق اين شكل از نمايش را به جهان نشان بدهيم؛ من «آصف» را در هند كه 97 درصد نمايشهاي آن مثل سينماي هند حركت و رقص است، اجرا كردم و جالب آنكه تماشاگر با آن ارتباط برقرار كرد.

بنابراين اميدوارم و معتقدم كه وقايع ملي مان را مي توانيم به وقايع بين المللي تبديل كنيم همان طور كه مكزيك مرگ را جهاني كرد و ژاپن و... خوشبختانه مسائل و باورهاي ما قابليت به عمق رسيدن را دارند.

اگر اين امر ميسر شود، نمايش ما مي تواند با جهان ارتباط برقرار كند.در مورد كارهاي خودم هم، من نمي گويم كه شده است؛ شما ببينيد شده يا نه؟!
مرجع : روزنامه قدس
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما