تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۱۸
۰
کد مطلب : ۳۴۱۲۰
ابوالفضل زرویی نصرآباد؛ برگزیده کتاب‌سال‌ عاشورا درگذشت

فدای همت مردی که داد آخر دست + ماجرای تقدیم جایزه دعبل به سیدمهدی شجاعی

فدای همت مردی که داد آخر دست + ماجرای تقدیم جایزه دعبل به سیدمهدی شجاعی
ابوالفضل زرویی نصرآباد شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز ایرانی ساعتی پیش بر اثر عارضه قلبی در احمد آباد مستوفی درگذشت.
ابوالفضل زرویی نصرآباد در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۸ در تهران به دنیا آمد. او شاعر، پژوهشگر و طنزپرداز ایرانی بود.

در تابستان ۱۳۷۱ کیومرث صابری فومنی (گل آقا) در پاسخ به سؤال مصاحبه کننده روزنامه ابرار که می‌پرسید: «چشم امیدتان در طنز نویسی امروز به کیست؟» می‌گوید: «…قلمی که عبید و دهخدا در دست داشتند، الان بی‌صاحب نیست. طنز دارد جان می‌گیرد. یکی از مشهورترین طنزنویسان امروز ما ـ ملانصرالدین ـ (ابوالفضل زرویی نصرآباد) فقط ۲۳ سال دارد! چراغ‌ها دارند روشن می‌شوند. شهر چراغانی خواهد شد…»
و علی موسوی گرمارودی نیز در طلیعه تابستان ۱۳۸۹ ابوالفضل زرویی را عبید زاکانی طنز معاصر نامید.
علاوه بر مطالب طنز در نشریات و روزنامه‌ها، از کتاب‌های ابوالفضل زرویی نصرآباد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: تذکرة المقامات، افسانه‌های امروزی، وقایع‌نامه طنز ایران (همکاری با فریبا فرشادمهر) بامعرفت‌های عالم (کتاب گویای طنز) رفوزه‌ها (مجموعه شعر طنز)حدیث قند (مجموعه مقالات طنزپژوهی)کلاغه به خونه‌ش نرسید (مجموعه افسانه‌های طنز آمیز) «ماه به روایت آه» روایتی از زندگانی و شخصیت عباس بن علی(ع)  برگزیده جایزه ادبی کتاب سال عاشورا (۱۳۹۴ خ). خاطرات سر پروفسور حسنعلی‌خان مستوفی، کتاب مستطاب خرپژوهی (در دست چاپ) یک بغل کاکتوس، صد شعر طنز، اصل مطلب، مجموعه شعر طنز و غیره! اندر حکایت شیرین بیمه این مرد مشکوک، هزار سال طنز فارسی (در دست انتشار)؛ همکاری بانسیم عرب امیری.

وی برندهٔ لوح افتخار و سرو بلورین نخستین جشنواره شعر فجر به عنوان برترین شاعر طنزسرای پس از انقلاب اسلامی (این سرو بلورین در مراسم سالگرد در گذشت کیومرث صابری فومنی (گل آقا) به نشان قدردانی تقدیم مزار این بزرگمرد شد)، دریافت لوح تقدیر و سرو بلورین از سومین جشنواره شعر فجر (سی امین سالگرد پیروزی انقلاب) در رشته شعر طنز را در کارنامه خود داشت.

وجه دیگری از فعالیت‌های این شاعر طنزپرداز نیز قابل چشم‌پوشی نیست و آن دغدغه‌های مذهبی و جدی ابوالفضل زرویی است؛ او در کتاب «ماه به روایت آه» به بازنویسی زندگی حضرت ابوالفضل العباس پرداخته است. همچنین اشعاری در این حوزه از وی موجود است که با فخامت هرچه تمام‌تر، سروده شده است و او را یک شاعر آیینی جدی عنوان می‌کند.

از این جمله، شعری است در وصف دلاوری‌های حضرت عباس علیه السلام، که به مناسبت نهمین روز از ایام محرم، که در ادامه می‌خوانید:

شراره می‌کشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟
قلم که عود نبود، آخر این چه خاصیتی است
که با نوشتن نامت شود معطر دست؟
حدیث حُسن تو را نور می‌برد بر دوش
شکوه نام تو را حور می‌برد بر دست
چنین به آب زدن، امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
چو دست برد به تیغ، آسمانیان گفتند:
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست؟
برای آن‌که بیفتد به کار یار، گره
طناب شد فلک و دشت شد سراسر دست
چو فتنه موج زد از هر کران و راهش بست
شد اسب، کشتی و آن دشت، بَحر و لنگر دست
بریده باد دو دستی که با امید امان
به روز واقعه بردارد از برادر دست
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معامله‌ای داده است کم‌تر دست
صنوبری تو و سروی، به دست حاجت نیست
نزیبد آخر بر قامت صنوبر دست
چو شیر، طعمه به دندان گرفت و دست افتاد
به حمل طعمه نیاید به کار، دیگر دست
گرفت تا که به دندان، ابوالفضایل مشک
به اتفاق به دندان گرفت لشکر دست
هوای ماندن و بردن به خیمه، آبِ زلال
اگر نداشت، چه اندیشه داشت در سر، دست؟
مگر نیامدنِ دست از خجالت بود
که تر نشد لب اطفال خیل و شد تر، دست
به خون چو جعفر طیار بال و پر می‌زد
شنیده بود: شود بال، روز محشر، دست
حکایت تو به ام‌البنین که خواهد گفت
وزین حدیث، چه حالی دهد به مادر دست؟
به همدلی، همه کس دست می‌دهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
در آن سموم خزان آن‌قدر عجیب نبود
که از وجود گلی چون تو گشت پرپر دست
به پای‌بوس تو آیم به سر، به گوشه‌ی چشم
جواز طوف و زیارت دهد مرا گر دست
نه احتمال صبوری دهد پیاپی پای
نه افتخار زیارت دهد مکرر دست
***
به حکم شاه دل ای خواجه، خشت جان بگذار
ز پیک یار چه سرباز می‌زنی هر دست؟
به دوست هر چه دهد، اهل دل نگیرد باز
حریف عشق چنین می‌دهد به دلبر دست

ماجرای تقدیم جایزه دعبل به سید مهدی شجاعی
ابوالفضل زرویی نصرآباد با نگارش نامه‌ای جایزه خود در نخستین دوره از جایزه کتاب سال عاشورا (جایزه دعبل خزاعی) را که به دلیل نگارش کتاب «ماه به روایت آه» دریافت کرده بود به سید مهدی شجاعی تقدیم کرد.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

به نام خدا
حکایت واقعه عاشورا، همچون عشق، حکایتی است که شنیدن و بازشنیدنش از زبان و بیان هرکس، شنیدنی و غیر تکراری است؛ خواه به زبان نظم و نثر و داستان باشد یا نقاشی و سینما و چه با بیان شریف اهل تاریخ و مقتلنویسان باشد یا بیان الکن و نارسای این قلم شکسته هیچ مدان. لطف و جذبهای اگر هست ـ که هست ـ، در اصل ماجراست که در بیان نمی‌گنجد.
خدا را هزارهزار بار شاکرم که هربار بر مصیبت دوستانش قلمی گریانده ام، بیش از مرتبه و لیاقتم، مزد و آبرو یافتهام. تازه ترین عنایت از این دست، انتخاب وجیزه ناچیزم به عنوان اثر برگزیده رشته ادبیات داستانی در نخستین دوره کتاب سال عاشورا و دریافت جایزه دعبل است.
از بزرگوارانی که از سر تشویق، حاصل قلم بنده را شایسته این مایه‌ التفات دانستهاند، سپاسگزارم و این محبت را با افتخار بر سر چشم می‌گذارم اما با کسب اجازه از همین عزیزان، تندیس این جایزه را با احترام و خاکساری به دوست نازنینم سیدمهدی شجاعی و نشر نیستان تقدیم میکنم.
واقع امر آن است که صاحب حقیقی این افتخار، اوست که بی آنکه در من لیاقتی دیده باشد، برای انجام این کار، به من انگیزه و دلگرمی داد. حتی اگر خود بر زبان نیاورم، خدا آگاه است که من چندین برابر اجر دنیایی خود را بابت این اثر، از نشر نیستان دریافت کردهام.
جدای از این، اهدای این تندیس، به منزله قدردانی شاگرد از استاد است. حق آن است که سیدمهدی شجاعی در این سالها آیینه دار ادبیات آیینی فخیم بوده و درست نویسی در این رشته را ـ به هر دو معنای فنی و محتوایی ـ به بسیاری، از جمله بنده آموخته است. او بر خلاف عموم نویسندگان این عرصه، عشق فطری و جوشش درونی را برای نگارش متون ادبی ـ آیینی کافی نمی داند و نوشته هایش حاصل کوشش و پژوهش است.
برای سلامت و کامروایی این وجود شریف، دعا میکنم و در نهایت تواضع، از او می خواهم که این تندیس را بپذیرد.
دوم آبان ماه ۱۳۹۴
مطابق با عاشورای حسینی(ع)
ابوالفضل زرویی نصرآباد



سید مهدی شجاعی نیز با نگارش نامه‌ای خطاب به زرویی به این اقدام وی پاسخ گفته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر برادر همدل و مهربان و رفیق شفیقم حضرت استاد ابوالفضل زرویی نصرآباد.
تبریک صمیمانه و شادمانه ام را به خاطر دریافت تندیس دعبل به حضورتان بپذیرید.
شما به حق، شایسته دریافت این تندیس بوده اید و کتاب نورانی «ماه به روایت آه» بهانه ای بایسته برای تقدیم این تندیس.
دلیل اعطای تندیس دعبل به محضر شما، آفرینش اثری عاشورایی بوده است که افتخارش در هر دو جهان، از آن شما خواهد بود. و پاسداشت اصلی و ماندگار، آن سوی این جهان خواهد بود. هنیاً لکم.
اما من این تندیس فاخر و گرانقدر را – که نماد ادبیات فاخر آئینی و عاشورایی است – به عنوان سرمشق «ادب و خضوع و کرامت و تواضع» از شما می پذیرم – با کمال افتخار و بر دل و دیده می نهم – و از محضرتان رخصت می طلبم که این سرمشق را سردست بگیرم و برای پویندگان مسیر ادبیات آئینی – بخصوص جوانترها – تفسیر و تبیین کنم:
واقعیت این است که نقش من در تکوین این اثر فاخر و ماندگار، تنها بیان بلند یک آرزو بوده است. یا یک عرض تقاضای شاگردانه.
از کسی که در هر عرصه ای ورود کرده، سربلند از آن بیرون آمده؛
از کسی که تحقیق و تتبع و تسلطش بر ادبیات کهن، کم نظیر است؛
از کسی که ادبیات امروز ایران و جهان را به خوبی می شناسد و به این هر دو با نگاهی از جنس اشراف و آگاهی می نگرد؛
از کسی که دقت وسواس آمیزش در متون تاریخی و مذهبی، آموختنی است؛
از کسی که ذوق و قریحه و ابداع و خلاقیتش در عرصه ادب و هنر، بخصوص طنز فاخر، ستودنی است؛
از کسی که دلش آسمانی است و پیمان و پیوندش با اهل بیت عصمت و طهارت (ع)، جاودانی؛
از کسی که با شعر بی بدیلش در رثای حضرت ابوفاضل – با ردیف دست – غوغا کرده است. شعری که یک بیت آن، کفایت می کند برای این که دست های با کفایت عباس، قبیله ای را دستگیری کند؛
فرشته گفت: بینداز دست و دوست بگیر
چنین معامله ای داده است کمتر دست
چو دست برد به تیغ آسمانیان گفتند
به ذوالفقار مگر برده است حیدر دست
حکایت تو به ام البنین که خواهد گفت
وزین حدیث چه حالی دهد به مادر دست
به همدلی همه کس دست می دهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست
وقتی سراینده چنین شعری و نویسنده چنان کتابی، خود را «هیچ مدان» می شمارد، رمزی از رموز این وادی را بازمی گشاید که: با فروتنی است که جان به فراز می رود و با افتادگی است که فیض نازل می شود.
که: با اظهار انکسار و تهیدستی است که باران عنایات ربانی بر سر و جان قلم باریدن می گیرد و به آن طراوت و حلاوت می بخشد.
وقتی که خالق اثر شکوهمند «ماه به روایت آه» خود را علیرغم جایگاه رفیعش، نمی بیند و بها را به متقاضی تالیف این اثر – یکی از تشنگان آثار گرانقدرش – می دهد، قبل از هر چیز، تاثیر شخصیت نورانی اثر – یا قهرمان کتاب – بر خودش را به نمایش می گذارد و در کنار همه معلمی های دیگرش، ادب و تواضع و فروتنی را آموزش می دهد و خلق محمدی و خوی علوی را ترویج می کند.
و… نهایتاً بر جایزه دعبل، که نماد هنر فاخر عاشورایی است، معنی تازه ای می افزاید و ارزش و اعتباری مضاعف می بخشد.
حضرت استاد زرویی! ابوالفضل عزیز!
اقامتت در ادبستان ماه بنی هاشم جاودان و ارتزاقت از خوان بی بدیل حضرتش مستدام.
با ارادت و سپاس
سید مهدی شجاعی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما