تاریخ انتشار
شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۲۱
۰
کد مطلب : ۱۳۳۳۷

بحر در کوزه

روشن‌کردن مرز بین واقعیت و داستان لازمه ورود به داستان عاشورایی است
بحر در کوزه
رسول جعفریان:«داستان‌نویسى تاریخى» عنوانى است كه پیشینه طولانى در ادبیات عربى و فارسى دارد. روشن است كه داستانى‌كردن روایات تاریخى، به‌صورت‏ها، زمینه‏ها و اهداف متفاوت مى‏تواند شكل بگیرد و هر كدام مقصد ویژه‏اى را دنبال كند؛ اما هرچه هست در كل، این اثر ‏باید یك اثر داستانى تلقى شود كه بر اساس كلیات تاریخى اما با تغییرات گسترده در روایات تاریخى و برساخته‏هاى بسیار فراوان در اصل وقایع، اسامى افراد، امكنه و حواشى آنها نوشته شده‌است.

به نظر من بحث وارد كردن جریان عاشورا به عرصه داستان اجتناب‌ناپذیر است؛ چرا كه از گذشته‌ها در تمدن اسلامی، عاشورا و هر واقعه تاریخی دیگر به عرصه داستان وارد و از سوی مخاطبان پذیرفته شده‌است. قصه‌خوانان نه تنها با جریان عاشورا بلكه با سیره نبوی و سایر مضمون‌های دینی نیز ارتباطی تنگاتنگ داشته‌اند و دارند. نمونه بسیار موفق این ارتباط را با سیره نبوی و مضمون‌های دینی در داستان راستان شهید مطهری می‌توان به‌خوبی مشاهده کرد.

نمونه‌هایی همچون ابومسلم‌نامه‌ها و جنگ‌نامه‌های امیرالمؤمنین (ع) نمونه‌های خوبی است كه نشان می‌دهد، این جریان‌ها همیشه به حوزه داستان وارد شده‌اند؛ البته این تنها مختص به ادبیات فارسی نیست، بلكه در ادبیات عربی هم كم و بیش وجود دارد.

نكته مهم و دغدغه‌سازی كه باید وجود داشته باشد، طرح این پرسش است كه هدف از وارد كردن جریان عاشورا در داستان چیست؟ به نظر می‌رسد، داستان یك ابزار تفریحی سالم است و اگر ما بخواهیم جریانی مانند عاشورا را وارد این ابزار كنیم، چه باید كرد؟ در پاسخ باید گفت، وارد كردن جریان عاشورا به داستان امری امكان‌پذیر اما دارای شرایط و نكات خاصی است؛ مثلاً مهم این است كه مرزهای قصه و واقعیت از هم جدا شده و عاشورا و پیام‌های آن بازیچه دست نویسنده نشده باشند. كلی‌گویی فایده‌ای ندارد. استناد به كلیات تاریخی چیزی روشن نمی‌كند. داستان‌نویس باید فقه و حقوق را بداند، با قوانین آشنا باشد و حلال و حرام را بشناسد.

من در حوالی سال ۷۱ کتابی با عنوان «نقش قصه‌خوانان در تاریخ اسلام» نوشتم. شهید آوینی این كتاب را دیده بود و در مكه، جلوی بعثه، در میدان معابده، در مراسم برائت از مشركین روی پله‌ها نشسته بودیم که از من پرسید: «تاریخِ قصه‌ای ما حكمش چیست؟ آیا ما می‌توانیم قصه‌ای بسازیم كه ریشه‌ای در تاریخ و واقعیت ندارد؟» برای وی توضیح دادم كه این قصه‌خوان‌ها، داستان‌هایی شبیه آنچه در ادبیات مسیحی از دیرنشین‌ها نقل شده، روایت می‌كردند و به‌تدریج شخصیت‌های اسلامی را جایگزین آن حكایت كردند. این نوعی از ادبیات است، نه تاریخ. در داستان عاشورایی باید حدود را حفظ كرد.

محقق كركی از فقهای جبل عاملی به ایران آمد. وقتی دولت صفویه سر كار آمد، داستان‌سرایی در ایران خیلی شایع بود. یكی از محورها در این داستان‌ها، ابومسلم خراسانی بود. شخصیت ابومسلم، شخصیت مثبتی در تاریخ شیعه نیست. او طرفدار عباسی‌هاست و مورد تأیید ائمه (ع) هم نیست؛ اما در طول قرن‌ها، تاریخ داستانی در اطراف این انسان شكل گرفت و به‌تدریج محبوب شد؛ حتی با شخصیت‌های شیعی هم گره خورد، محقق كركی متوجه این داستانسرایی‌های باطل شد. او متوجه شد كه اینها تا چه حد عوامانه و غیر‌واقعی است و برای اولین‌بار فقیهی فتوا به جمع كردن این داستانسرایی‌های باطل می‌دهد.
من موافق وارد كردنِ جریان عاشورا به عرصه داستان هستم؛ اما نباید این نكته را از نظر دور داشت كه اكنون استفاده بدی از تاریخ اسلام می‌شود.اینكه هر چیزی از حوزه خود خارج شود، بد است. به نظر من در جریان عاشورا روضه‌خوانی‌هایی داریم كه مرز آنها با واقعیت روشن نیست و با دورغ‌پردازی‌های بسیاری درآمیخته‌است. در داستان عاشورایی مخاطب باید تشخیص دهد، كجا قصه و كجا واقعیت است.

داستان‌نویسی عاشورایی و مذهبی باید معیارهایی داشته باشد، نخست اینكه مرز بین واقعیت و تخیل را جدا كرده باشد، دوم اینكه هنجار اخلاقی بد را ترویج نكند، سوم به معصوم (ع) نسبت ناروایی نزند؛ البته گاهی ذات قصه را نیز باید در نظر داشت، گاهی مؤلف با قلمی حماسی به بیان وقایع می‌پردازد؛ بنابراین ممكن است، صفات حماسی غلو‌آمیزی گفته شود كه نمی‌توان چندان بر آن خرده گرفت، این مخاطب است كه باید آگاه باشد.

مشكل ما در جریان داستان‌های مذهبی و به صورت جزئی داستان‌های عاشورایی از آنجا شروع می‌شود كه ما به بازسازی قصه‌های اسلامی و عاشورایی كهن نپرداخته‌ایم، از یك مقطع تاریخی به بعد ما تنها به ادامه كار غربی‌ها اكتفا كردیم، در حالی كه می‌توانستیم، همان روش‌های قدیمی در داستان‌سرایی را زنده كنیم. هنوز بخش عمده‌ای از قصه‌های قدیمی-دینی ما ناشناخته مانده است.

باید همتی برای شناسایی نسخه‌های كهن و خطی این قصه‌ها و هنر و میراث قصه‌های قدیمی اسلامی پیدا کنیم.

شاید به همین علت باشد که پس از انقلاب با وجود تمایل به تولید آثار دینی، نمی‌توانیم جزچند اثر معدود و انگشت‌شمار مانند آثار «سیدمهدی شجاعی» به‌ویژه كتاب «پدر، عشق و پسر» كه نحوه شهادت حضرت علی‌اكبر (ع) از زبان اسب آن حضرت، برای مادر ایشان (لیلا)، با نثری ادبی و داستانی بازگو می‌كند را در حوزه داستان عاشورایی برای مثال نام ببریم.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما