تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۱۵
۰
کد مطلب : ۴۸۹۰

قيام امام حسين(ع) و امام خميني(ره)

قيام امام حسين(ع) و امام خميني(ره)
هر چند كه اين دو قيام نكات مشترك زيادي با هم دارند، اما تفاوت هايي هم در ميان آنها وجود دارد كه در ذيل به صورت مختصر مورد اشاره قرار مي گيرند.
 نكات اشتراك

كمرنگ شدن مسائل اعتقادي
مهمترين علل انحطاط در جامعه اسلامي بعد از رحلت حضرت پيامبر(ص) فاصله گرفتن امت از امام و رهبر خود بود كه نهايتاً منجر به بازگشت به گرايش هاي قبيله اي، و دين وسيله اي براي توجيه حكومت و اهداف فردي و قومي شد.

افرادي همچون حضرت علي(ع)، سلمان فارسي، عمار ياسر، ابوذر و ... كنار گذاشته شدند و افرادي همچون كعب الاخبار يهودي و ابوهريره ادعاي مسلماني كرده و مفتي اعظم جامعه اسلامي شدند و حكم بر تكفير و تسفيق افرادي همچون ابوذر غفاري، صحابه رسول الله(ص) دادند و با جعل حديث و تفسير برأي سعي داشتند دين اسلام را از مسير اصلي خود منحرف سازند.

متاسفانه در آن زمان به علت عدم بصيرت ديني و سياسي قشر عظيمي از امت اسلامي در درك حقيقت دين با مشكل روبرو بودند.

در چنين شرايطي بني اميه حاكميت بر جامعه اسلامي را بدست مي گيرد و براي توجيه حكومت خود به ترويج نوعي انديشه تقديري جبرگرايانه مي پردازد؛ انديشه اي كه احساس هر گونه مسئوليت اجتماعي را از انسان سلب مي كرد.

عده اي از مردم با احاديث جعلي و بيانات علماي درباري به راحتي مي پذيرفتند كه اگر حضرت علي (ع) دور از حاكميت است خواست خداوند بوده و اگر حزب اموي در قدرت است اين موهبت الهي بوده و هر گونه اعتراض عليه حكومت، اعتراض بر مشيت الهي است؛ در چنين وضعيتي صبر و سكوت تخدير كننده اي بر امت اسلامي حاكم شده بود.

چنين اعتقادي مطلوب امام حسين(ع) نبود، بنابراين اين وضعيت، حضرت را وا مي دارد كه به اصلاح اين انديشه غلط و فهم نادرست از اسلام بپردازد و سيره جدش و پدرش را احيا كند.

در ايران نيز جامعه اسلامي در زمينه مسائل اعتقادي و مذهبي با آسيب ها و بحران هاي جدي روبرو بود.

دين (آن هم بسيار ناقص) به اعمال فردي مربوط مي شد و به حاشيه رانده شده بود، برخي از جوانان در جامعه اسلامي با القائات غلط و تبليغات گسترده شرق و غرب به مكتب انحرافي كمونيسم و ليبراليسم گرايش پيدا كرده بودند.

كه حضرت امام وضعيت آن زمان را چنين ترسيم مي كنند؛ «اين يك نقشه شيطاني بوده كه از زمان بني اميه و بني عباس طرح ريزي شده است و بعد از آن هم هر حكومتي كه آمده اين امر را تاييد كرده است و اخيراً هم راه شرق و غرب به دولت هاي اسلامي باز شده و اين امر در اوج خودش قرار گرفت كه اسلام يك مسئله شخصي بين بنده و خداست و سياست از اسلام جداست و نبايد مسلمان در سياست دخالت كند و نبايد روحانيون وارد سياست بشوند.» (صحيفه نور،ج، 16، ص 232.)

رواج انديشه جدايي دين از سياست كه با روحيه تساهل و تسامح و راحت طلبي نيز سازگاري داشت، علاوه بر اينكه مطلوب رژيم شاه بود با تبليغات گسترده نيز به آن دامن زده مي شد که اين امر به فرموده حضرت امام‌(ره) غفلت جامعه اسلامي را به دنبال داشت؛ «خودخواهي و ترك قيام براي خدا ما را به روزگار سياه رساند و هم جهانيان را بر ما چيره كرد و كشورهاي اسلامي را زير نفوذ ديگران درآورد.» (صحيفه نور، ج 1، ص 15)


كمرنگ شدن عدالت
بعد از رحلت حضرت پيامبر اسلام(ص) معيار و ارزش هاي اسلامي تحت ارزش هاي قومي و نژادي قرار گرفت؛ عرب بر غير عرب، مهاجر بر انصار، قريش بر غير قريش ترجيح داده شد و روحيه برادري و برابري از جامعه اسلامي رخت بربست و بيت المال به مالكيت شخصي درآمد و معاويه يك حكومت سلطنتي و تجملاتي را برپا، و كاخ سبز را در شام ايجاد كرد و به قدرت خود تحكيم بخشيد.

اين سيطره مالي و سياسي بود؛ حزب اموي به تطميع و خريد افرادي ذي نفوذ پرداخت و اين نظام ناعادلانه طبقاتي، تبعيض و نابرابري هاي اجتماعي سبب شد تا نظام اخلاقي و اعتقادي جامعه نيز تحت الشعاع قرار گيرد.

حزب اموي كه وضع فعلي جامعه را از نظر مادي به نفع خويش مي ديد، نتوانست عدالت اسلامي حضرت علي (ع) را تحمل كند و به اردوگاه معاويه پيوست.

چنين وضعيتي در زمان امام حسين(ع) بر جامعه اسلامي حاكم بود كه حضرت مي فرمايند: «النفس عبيد الدنيا»

يكي از آسيب هاي مهم جامعه در آستانه قيام امام خميني(ره) فاصله طبقاتي و بهره كشي طبقه ثروتمند از طبقات محروم و مستضعف جامعه بود.

امام خميني(ره) با اشاره به تحليل نظام اقتصادي در رژيم شاه چنين مي فرمايند: «استعمارگران بدست عمال سياسي خود كه بر مردم مسلط شده اند نكات اقتصادي ظالمانه اي را تحميل كرده اند و بر اثر آن مردم به دو دسته تقسيم شده اند؛ ظالم و مظلوم ... ما وظيفه داريم مردم مظلوم و محروم را نجات دهيم و پشتيبان مظلومان و دشمن ظالم باشيم.» (ولايت فقيه، تهران، 60، ص 43 – 42).


نفي سازش با حكومت جور و ظلم
سكوت در مقابل ظالم و بي تفاوت بودن نسبت به وضع موجود جامعه موجب تثبيت و تداوم هرچه بيشتر معيارها و ارزش هاي ضد ديني مي شود و به قدرت هاي جابر مقبوليت اجتماعي و سياسي مي بخشد.

هنگامي كه معاويه از امام براي فرزندش يزيد بيعت مي طلبد با «هيهات من الذله» امام حسين (ع) روبرو مي شود و حضرت امام خميني(ره) نيز در مقابل رژيم شاه فرياد مي آورد كه اگر خميني را دار بزنند تفاهم نخواهد كرد.

روش مبارزاتي امام خميني نيز عاشورايي بود همان طور كه آقا امام حسين(ع) در مقابل ظلم يزيد قيام كرد.

امام نيز با تاسي از حركت امام حسين، قيام خود را عليه شاه در محرم سال 42 هجري شروع، و هر دو شخصيت در مقابل حكومت هاي جابر ايستادگي كردند و با تحمل مصيبت ها باعث افشاگري خوي استكبار حكام زمانه خود شدند تا امت اسلامي آزادگي و ظلم ستيزي در طول تاريخ را از قيام حق طلبانه آنان فرا گيرد.


نکات افتراق
اما يكي از تفاوت هاي عمده و قابل توجه اين دو قيام چگونگي رفتار جامعه و توده مردم بود؛ اگر حضرت امام حسين(ع) به دعوت مردم كوفه راهي اين ديار شد، ولي در عمل همين مردم او را در روز حادثه همراهي نكردند، اما مردم ايران اسلامي به خوبي رهبر خود را حمايت، و مصداق عملي شعار «ما اهل كوفه نيستيم» را ترسيم كردند.

گرچه بايد پذيرفت كه مردم عاشورايي ايران با توجه به قيام امام حسين(ع) و تجربه آموزي از آن هميشه در زيارت عاشورا بر كساني كه سكوت اختيار كرده و امام و رهبر خود را تنها گذاشته بودند لعن و نفرين مي فرستند و هميشه آرزوي آنان اين بود كه «ياليتني كنت معكم»، امام خميني را به عنوان يكي از فرزندان امام حسين(ع) همچون نگيني درخشان در برگرفتند تا اينكه تاريخ كربلا تكرار نشود.


نتيجه گيري

همانطور كه ذكر شد هم در عصر حضرت امام حسين(ع) و هم در زمان امام خميني(ره)، جامعه اسلامي بشدت از نظر اعتقادي و ارزش هاي اسلامي دچار آسيب جدي شده بود، نگرش مردم نسبت به دين يك نگرش سطحي بود و حكام جور، دين را وسيله و ابزاري براي توجيه حكومت خود مي دانستند.

اسلام اموي و عباسي همان اسلام آمريكايي عصر جديد بود.

حضرت امام حسين(ع) با تاسي از جد و پدرش و امام خميني با پيروي از امام حسين(ع) بر تفسير و برداشت هاي غلط از دين خط بطلان كشيدند كه امروزه شاهد آن هستيم كه هر سال عاشوراي حسيني با شور و حرارت بيشتري در ميان امت اسلامي برگزار مي شود.

انقلاب اسلامي نيز الگويي براي مبارزات مسلمين و مستضعفين جهان شده است كه پيروزي غرورآفرين حزب الله لبنان و مقاومت صبورانه مردم نوار غزه در مقابل دژخيمان رژيم صهيونيستي تا بن دندان مسلح نمونه بارز آن است.

اما اي برادر و خواهر اينك وظيفه من و شما «همچون آقا امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س)» پيام رساني خون شهيدان انقلاب اسلامي است؛ چون اگر حادثه كربلا پيام رسان نداشت در كربلا دفن مي شد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما