تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۷ ساعت ۰۹:۱۲
۰
کد مطلب : ۵۴۵۵
علی معلم:

فقه ما نسبت به سینما پویا نبوده است!

فقه ما نسبت به سینما پویا نبوده است!
علی معلم، تهیه‌کننده و منتقد سینمای ایران درباره روند فیلم و سریال‌سازی مذهبی در کشور معتقد است الگوبرداری مکرر فیلمسازان از فیلم «محمد رسول الله» باعث شده است تا ما تحول ساختاري آن‌چناني در این حوزه نداشته باشیم و با توجه به صرف هزينه‌هاي کلان در اين زمينه، در یک روند معمولی به مسیر خود ادامه دهیم.

مديرمسئول ماهنامه «دنياي تصوير» معتقد است صرف نيت مؤلف و سازنده، براي تجلي يک پيام در اثر، بدون دانش کافي از سينما و درام‌پردازي، متضمن عملکرد موفق وي نخواهد بود و به آثاري اشاره می کند که با نيات خير سازنده ساخته شده ولی به دليل وجود چنين ضعفي نتايج معکوس داده‌اند.

او فيلم‌ ديني را مکاشفة هنرمند در درون انسان و در کل هستي می داند؛ این مصاحبه دیدگاه وی در خصوص فیلم و سریال سازی مذهبی در کشور، نظرات موجود در این حوزه و همچنین موانع و مشکلات موجود بر سر راه رشد و گسترش آن را روشن می کند.

خیمه: براي آنکه يک جمع‌بندي کلي از سريال‌هاي مذهبي در طول اين سه دهه داشته باشيم، ابتدا بفرماييد چه تعريفي از «سينماي ديني» داريد؟
معلم:
آنچه تاکنون به عنوان «سينماي معناگرا» يا «سينماي ديني» بيان شده، بيش از آنکه روشن‌کننده باشد، گمراه کننده است؛ اگر «دين» را «روشي براي بهتر زيستن» بدانيم، دامنه‌اي به وسعت تمامي زندگي خواهد داشت و هر اثري که به شناخت انسان کمک کند، يک اثر ديني است.

اگر وظيفة هنر را «تعالي بخشي به زندگي انسان» بدانیم، به طور کامل همسو با خواسته‌هاي «دين» است و هرکس هنر متعالي را به تصوير کشد، مفاهيم ديني را هم عرضه داشته است حتي اگر خالق آن، با چنين نيتي کار نکرده باشد.

در واقع براي تعيين و تشخيص اين مطلب، تأويل و تفسير از يک اثر، بر خود آن مقدم است؛ به عنوان مثال در حوزه شعر و ادبيات، آنچه اشعار مولانا را در زمره آثار ديني قرار مي‌دهد، اقرار خود شاعر نيست بلکه معنايي‌ست که از اشعار وي استنباط مي‌شود، حتي اگر خود او به آن اذعان نکند.

با این وجود، تاريخ اديان، اسوه‌ها و شخصيت‌هاي مذهبي، مفاهيم مستقيم ديني و شعائر و مناسک آييني و مفاهيم انساني، در حوزه مضامين «سينماي ديني» قرار مي‌گيرند و براي اين منظور قابل استفاده هستند.

خیمه: اما آنچه تا به امروز شاهد آن بوده‌ايم خلاف اين مطلب است. چراکه فيلم‌هاي فراواني هستند که با وجود دارا بودن پيام‌هاي اخلاقي در زمرة آثار «سينماي ديني» قرار نگرفته‌اند. به نظر شما نشانه‌ها و مشخصه‌هاي «سينماي ديني» چيست؟
معلم:
همان‌طور که گفته شد، آنچه در تعيين و تشخيص آثار «سينماي ديني» حرف اول را مي‌زند، برداشت‌ها و تفاسيري است که از آن مي‌شود، چرا که اين آثار، ناخودآگاه پيام‌هاي معنوي دين را القاء مي‌کنند.

ممکن است عده‌اي با خودآگاهي اعلام کنند که مي‌خواهند با داشتن مقاصد ديني، آثاري در جهت تعليم جامعه بسازند تا به دستورالعمل‌هايي براي فيلم‌سازي تبديل شوند. اين موارد، از حوزة «تفسير» خارج شده و به «سفارش» نزديک مي‌شوند که نمونه‌هاي آن را کشور خودمان شاهد هستيم.

اما اگر چنين خودآگاهي وجود نداشته باشد و برداشت و تفسير، اثر را حاوي پيام‌هاي معنوي بداند،آن فيلم، ديني محسوب مي‌شود؛ فيلم‌هاي ديني بايد با مکاشفة هنرمند در درون انسان و در کل هستي حاصل شود. تعميق در اين مسائل، آثار را حتي اگر در حوزه کفر باشند، به دين نزديک مي‌کند.

حال اگر بخواهيم به تعيين نشانه‌ها و مشخصه‌ها براي «سينماي ديني» بپردازيم و به اصطلاح «بخشنامه‌»اي براي آن تعريف کنيم، موجب انحراف آن از خاستگاه اصلي‌اش شده‌ايم؛ ما اگر بخواهيم با برنامه‌هايي مانند برگزاري جشنواره‌هاي ديني به تعيين بخشنامه يا دستورالعملي براي ساخت فيلم ديني بپردازيم، به طور قطع موجب نابودي آن شده‌ايم.

آيا الزاماً هر اثري با تصاويري از نماز و ... مي‌تواند تأثيري در تحکيم و تکوين دين داشته باشد؟ جدا از اينکه
بسياري از آثاري که به نمايش شعائر پرداخته‌اند، نتيجة عکسي داده‌اند.

سينما هنر داروسازي نيست که با نسخه پيچيدن، به نتيجة مشخصي برسيم؛ در شوروي و آلمان نازي براي مدتي به منظور طرح ايدئولوژي‌هاي خاص خود از آن استفاده کردند، ولي به طور حتم ديدگاه‌ آنان به هنر ختم نشد و محصولات آن سينما، به آثاري سفارشي و تبليغاتي تبديل شدند؛ چنين آثاري در جان مخاطب نمي‌نشينند و ممکن است حتي تأثير معکوسي داشته باشند.


خیمه: با توجه به شکل‌گيري «سينماي معناگرا» از دهة 70، چه رابطه‌اي بين «سينماي ديني» و «سينماي معناگرا» وجود دارد؟ آيا «سينماي ديني» اعم از «سينماي معناگرا» است يا اخص از آن؟
معلم:
در مورد «سينماي معناگرا» از آن جهت که قابل فهم نيست، نمي‌توان اظهار نظر کرد؛ چراکه اصلاً سينماي فاقد معنا، وجود ندارد؛ اگر منظور، «جلوه‌هاي ماورايي در اثر سينمايي» باشد، آنگاه مي‌توان تفسيري از آن داشت.

اما ممکن است اين قابليت تفسير اصلاً با خواست سازنده اثر منطبق نباشد و چنين الزامي هم وجود ندارد؛ کمااينکه خيلي از آثاري که طبق نظر سازنده، تحت عنوان معناگرا يا سينماي ديني معرفي مي‌شوند، ممکن است در تفسير مخاطبان، معنايي برعکس مقصود اصلي داشته باشد.

امروزه در سينما، ناظر و مخاطب را صاحب نقش تأليفي هم مي‌دانند و برداشت وي، قسمتي از اثر است که ممکن است در آن وجود نداشته باشد؛ در واقع يک اثر پس از توليد، به تعداد مخاطبان خود تفسير مي‌شود. از اين جنبه، تفسير است که حائز اهميت است و نه خود اثر و هدف سازندة آن.

البته بايد به ظاهر آن هم پرداخت، اما باطن و درون‌ماية آن است که هدف اصلي ماست؛ چراکه وقتي اثري تنها صورت و فاقد معنا باشد، تأثير خود را از دست خواهد داد.


خیمه: در ساخت سريال‌هاي مذهبي که تنها راجع به شخصيت‌هاي مذهبي ساخته مي‌شوند، چه هدفي دنبال مي‌شود؟ آيا الزاماً ساخت سريال از اين شخصيت‌ها، مي‌تواند گوياي پيام‌هاي نهفته در مذهب باشد؟
معلم:
اين آثار براي تعميق آگاهي‌هاي اجتماع از تاريخ مذهب است و به شرط آنکه از ساختار قوي، واقع‌گرايانه و قابل قبولي برخوردار باشد، تأثيرگذاري مذهبي و معنوي هم خواهد داشت؛ اما به صرف اقرار سازنده آن نمي‌توان اثري را در جرگة آثار مذهبي قرار داد و بايد بازخوردهاي اجتماعي آن را هم در نظر گرفت.


خیمه: وقتي صحبت از «سينماي ديني» به ميان مي‌آيد، اين سؤال مطرح مي‌شود که آيا از نظر کمّي و کيفي ميزان آثار مذهبي تا حدي رشد کرده که ما بتوانيم در اين زمينه حرفي براي گفتن داشته باشيم؛ به اين معني که پس از بررسي دستاوردهاي خود از جشنواره‌ها، ساخت سريال‌ها، فيلم‌ها و ... شاهد حجم قابل توجهي آثار مذهبي باشيم و آن را تحت عنوان «سينماي ديني» به نمايش درآوريم؟
معلم:
از آن نظر که انقلاب ايران جهت‌گيري اسلامي داشت، نظام اسلامي خواستار تغيير و تحولات و حتي دستورالعمل‌هاي سازماني براي فعاليت بيشتر در حوزه‌هاي ديني بود؛ هنرمندان و سازندگان آثار نيز با اين طرز تلقي از نظام، به ساخت چنين آثاري پرداختند؛ سپس توليد آثار ديني در کشور به طور طبيعي با حمايت‌هايي که از ساخت اين‌گونه آثار صورت گرفت، به يک جريان متداول تبديل شد.

اما اين حمايت‌ها به طور کامل به معني دستيابي به منظور اصلي آن نبود؛ تنها سعي بر اين بود که به آن اهداف برسند؛ ما سعي کرديم در اين زمينه‌ها کار کنيم، اما اينکه چقدر توفيق حاصل شده، بحثي جداگانه است.


خیمه: آيا ژانر «مذهبي» در ميان سينماگران به رسميت شناخته شده؟ به عنوان مثال، در ژانر «دفاع مقدس» کارگردان‌هايي داريم که سمبل آن ژانر هستند اما آيا در سينماي ديني اين اتفاق رخ داده است؟
معلم:
البته «جنگ» يک ژانر سينمايي‌ست، اما «سينماي ديني» يک ژانر سينمايي به حساب نمي‌آيد؛ تفسير ديني هم چيزي مانند تفسير فلسفي است که هيچ کدام يک «ژانر» سينمايي نيستند؛ تفسير ديني است که تعبير سينماي ديني را به وجود مي‌آورد؛ آنچه در
قالب سريال‌ يا فيلم‌هاي مذهبي از شخصيت‌هاي ديني ساخته مي‌شود، قابل تقسيم‌بندي در ژانر «تاريخي» است.

با وجود اين مي‌بينيم که برخی به نوعي سعي در تعريف و مشخص‌سازي برخي مؤلفه‌ها براي نشان دادن «سينماي ديني» هستند و سعي در تبديل «تفسير» به «تعريف» مشخص دارند.


خیمه: به اين ترتيب اگر تعريف‌هايي از چارچوب‌هاي اين آثار به دست آمده، چرا هنوز بين فيلمسازان در اين مورد اختلاف نظر وجود دارد و هماهنگي ايجاد نشده است؟ گويا بيان اين دستورالعمل‌ها تفاوتي را ايجاد نکرده است؟
معلم:
علت آن است که اين تفسيرها به تعداد آدم‌ها متفاوت است و دست يافتن به يک دستورالعمل اجرايي امکان‌پذير نيست.

از آن جهت که مبحث «سينماي ديني» تنها در حوزة «تفسير» است، پس از خلق اثر هنري، مورد تفسيرهاي گوناگون قرار مي‌گيرد؛ به همين دليل است که مي‌بينيم فيلمي که در يک جشنوارة مذهبي به نمايش درآمده در جشنواره بهزيستي هم به فراخور خواسته‌ها و اهداف آن جشنواره به نمايش درمي‌آيد.


خیمه: در مورد آثاري که در ارتباط با شخصيت‌هاي مذهبي ساخته مي‌شود، چه اين شخصيت‌ها، محوريت کار باشند و چه در حاشيه قرار بگيرند، تا چه حد در رساندن پيام خود (جدا از جنبه‌هاي تاريخي) موفق بوده‌اند؟
معلم:
به هر حال کوشش‌هايي صورت گرفته که برخي از آنها موفق بوده است؛ بدين معني که قابل تأمل بوده و توانايي سردرآوردن از اوراق تاريخ را دارند و براي سال‌ها ماندگار هستند.


خیمه: اگر فیلم «سفير» را نقطه آغازین حرکت در فیلم و سریال سازی مذهبی در نظر بگیریم، از آن تاريخ تاکنون چه پيشرفت‌هايي حاصل آمده است؟ و آيا آثار توليدي در اين زمينه کارنامة‌ قابل دفاعي از لحاظ ساختار، تعداد آثار و ... به خود اختصاص داده است؟
معلم:
البته بايد گفت با توجه به صرف هزينه‌هاي کلان در اين زمينه، آثاري که چندان قابل توجه باشد و يک اتفاق به حساب آيد، به چشم نمي‌خورد؛ مي‌توان گفت تنها با يک روند معمولي به مسير خود ادامه داده و از زمان «سفير» تاکنون تحول ساختاري آنچناني در آن به وجود نيامده است.

دلايل مختلفي مي‌تواند در اين امر دخيل باشد که بايد مهم‌ترين آن را «نگاه سفارشي» سرمايه‌گذاران چنين آثاري بدانيم؛ زمانيکه هنر از درون هنرمند نجوشد و در کار وي صداقتي احساس نشده، به شکلي که نوعي تظاهر و ريا را در کار خود دخيل سازد، نتيجه چنين خواهد شد.

در طول اين سال‌ها هر چه زمان جلوتر آمد، اين نگاه رسمي و بخشنامه‌اي و فرمولي شدت بيشتري پیدا کرد؛
در نهايت دستاورد ما چيزي بيش از الگوبرداري‌هاي مکرر از فيلم «محمد رسول الله»، نبوده و هيچ کدام از اين آثار حتي يک گام نتوانسته‌اند از اين فيلم پيشي‌ گيرند.


خیمه: آیا نباید متولی خاصی برای ساخت و تولید فیلم و سریال سازی مذهبی وجود داشته نباشد تا شاهد پراکندگی آثار تولیدی در این حوزه نباشیم؟
معلم:
نظر من بر خلاف برخي که معتقدند بايد تشکيلات خاص و مشخصي به عنوان متولي، برنامه‌ريز يا سرمايه‌گذار براي توليد اين آثار به وجود آيد، اين است که به هيچ عنوان نبايد چنين اقدامي انجام گيرد، چراکه براي شکل‌گيري يک اثر هنري نياز به نوعي جريان طبيعي و خلاقيت خودجوش است که حرفي براي گفتن داشته باشد.


خیمه: چرا در حوزه فیلم و سریال دینی روند منسجمی دیده نمی شود و ما شاهد پراکنده سازی در این حوزه هستیم؟ به عنوان مثال، با وجود منابع تاريخي فراواني که در مورد امام حسین(ع) وجود دارد، کار آنچناني درباره ايشان نداريم يا اگر در جريان باشيد ساخت سريال امام حسين(ع) که در حال توليد بود، متوقف شد؛ چه علتي مي‌تواند دلیل اين امر باشد؟
معلم:
در خيلي از موارد ممکن است، ضعف منابع تاريخي از داستاني شدن يک حادثة ديني جلوگيري کند؛ اما به طور کلي شرايط و تقاضاي جامعه است که لزوم توجه و پرداخت به مضموني خاص را مشخص مي‌کند؛ بدين معني که حساسيت يک موضوع در يک برهه از زمان، پرداخت بيشتر به آن را ايجاب مي‌کند.

ضمن آنکه به تصوير کشيدن امامان
معصوم(ع) محدوديت‌هايي دارد که خواه‌ناخواه کار را مشکل مي‌کند و هنوز در مورد نشان دادن يا ندادن آنان اختلاف نظر وجود دارد و اين امر خود حاکي از آن است که شايد در حوزة سينما نياز به يک تحول فقهي باشد.

اين مطلب، مربوط به حوزه کاري علماي دين است و از نظر من آنها در اين مورد کم‌کاري کرده‌اند؛ آنها بايد با قبول مسئوليت از ناحيه خود، فقه را در اين حوزه پويا جلوه نشان مي‌دادند.

جامعه هنري ما نیز در اين باره، با تجربه کردن يک روند آزمون و خطا و سنجش بازخوردهاي مخاطبان خود، به کسب نتايج مثبت و منفي مختلفي دست يافتند که از ناحيه دستاوردهاي مثبت، همچنان به کار خود ادامه داده و نتايجي را هم که با انتقاد همراه شده و شکست خورده بود، ناخودآگاه متوقف کردند.


خیمه: فکر نمي‌کنيد وجود حساسيت‌هاي مختلف و گاه بیجا در ساخت سريال‌هاي مذهبي، باعث دلزدگي در میان فيلمسازان براي روي‌آوري به اين مضامين شده باشد؟ در حاليکه در ظاهر متوليان امر، بسيار مشتاق ساخت چنين آثاري هستند، اما در عمل کمکي به فيلمسازان نمي‌کنند.
معلم:
البته اين حساسيت‌ها در برخي موارد آسيب‌هايي هم وارد ساخته، اما موضع‌گيري دو وجه دارد و در مواردي منافعي هم دربرداشته است؛ آسيب آن اين بوده که از شکل‌گيري تجربيات خلاق و تازه جلوگيري کرده و در نتيجه قالب‌ها تکراري شده است؛ بهره‌اي هم که داشته کمک کرده تا حداقل تحريفي در برخي مفاهيم صورت نگيرد.

به هر حال من معتقدم که فقه ما پس از حضرت امام(ره) نسبت به پديده سينما پويا نبوده تا جايي که برخي از اين مانع‌تراشي‌ها به دليل عدم تفسير جامع و يکپارچه‌اي از ناحيه علما، درباره سينما و نبود شناخت از زبان و خصلت‌هاي ذاتي آن است؛ همين اختلافات و عدم آگاهي مانع انجام کار جدي در اين زمينه و درجا زدن آثار مذهبي شده و از صعود به مرحله بالاتر جلوگيري کرده است.

در طول اين سه دهه، آنچه تحت عنوان فيلم‌ها و سريال‌هاي مذهبي به نمايش درآمده، شايد به لحاظ «تکنيک» و «ساختار» رشد کرده باشد، اما از نظر «نگاه» تغييري نداشته و از هرگونه خلاقيت عاري است.

ما قالب مشخصي را که از نظر من «سفير» هم نبوده، بلکه «محمد رسول الله» است، امتحان کرده‌ايم و همچنان آن را تکرار مي‌کنيم.


خیمه: چه دلايلي براي موفقيت يک اثر در جذب مخاطب وجود دارد؟ چرا برخي از اين آثار با استقبال عمومي مواجه شده و برخي ديگر چنين نيستند؟
معلم:
يک فيلم، بايد در وهله اول، داستاني باشد که به زبان سينما گفته شده باشد؛ بنابراين رعايت قواعد «درام‌پردازي» در هر داستاني، چه حضرت يوسف(ع) و چه نادرشاه افشار، ابتدايي‌ترين گام براي خلق يک داستان محسوب مي‌شود.

در صورت عدم رعايت اين اصل مهم، داستاني با هزاران پيام ارزشمند هم در قالب‌هاي ضعيف مخاطب خود را اقناع نخواهد کرد؛ از اين منظر، صرف نيت مؤلف و سازنده براي تجلي يک پيام در اثر، بدون دانش کافي از سينما و درام‌پردازي، متضمن عملکرد موفق وي نخواهد بود؛ چه بسا آثاري که با نيات خير سازنده و به دليل وجود چنين ضعفي، نتايج معکوس داده‌اند.

به دست آوردن يک اثر ناب، به رابطه هنرمند با هستي، برخورداري از موهبت خداوندي، عدم رشد علف‌هاي هرز، نگهداري و توجه به هنرمندان و عوامل بسیار دیگری بستگي دارد.

جامعه‌اي که فضيلت را ارج نهد، هنرمند واقعي را از هنرمند کذاب تشخيص داده و در کَنَف حمايت خود گيرد، مي‌تواند شاهد توليد آثار ارزنده هنري باشد.


خیمه: چرا با وجود سرمايه‌گذاري‌هاي کلاني که در رابطه با ساخت آثار مذهبی مي‌شود، توليدات درخور توجه و ماندگاري حاصل نمي‌شود؟
معلم:
علي حاتمي در اين باره مي‌گويد: «مدرسه هنر، مزرعه بلال نيست که هر سال محصول بهتري بدهد»؛ در دنيا هنوز قاعده‌اي براي رشد آثار هنري کشف نشده‌ است؛ بنابراين قصد ما براي رشد، به معني رشد نيست و تا زماني که لوازم کار مهيا نباشد، چنين اتفاقي نخواهد افتاد.

مديريت‌هاي هنري ما تصور مي‌کنند، اگر بخواهند، می توانند هنر توليد کنند؛ آنها خواستار
آثار مذهبي هستند و تصور مي‌کنند با صرف بودجه‌هاي کلان مي‌توان آن را به هنرمند سفارش داد و يک کار هنري تحويل گرفت.


خیمه: ظاهرا در تولید آثار مذهبی پول زیادی هزینه می شود، آیا همین امر باعث نمی شود عده ای به این خاطر به سمت تولید چنین آثاری روی بیاورند؟
معلم:
به طور حتم، منابع مالي دليل عمده روي‌آوري به توليد آثار سفارشي است؛ طبيعي است که عده‌اي داوطلب ساخت اين سريال باشند؛ اما اينکه دغدغة اصلي آنها ساخت سريال دیني باشد يا تنها به دليل مسائل مالي به سراغ کار در اين حوزه آمده باشند، چندان قابل تشخيص نيست.

بسياري از آثاري که امروز ساخته مي‌شوند، کذاب و رياکارانه‌اند، به اين دليل که از سر ارادت و خالصانه ساخته نمي‌شوند و ضرورت، آنها را وادار به انجام اين کار کرده است؛ نگاه کاسبکارانه حتي اگر از ناحيه هنرمندي اهل تکنيک و آشنا به مفاهيم سينما باشد، در اثر هويداست و جنبه هنري آن را خدشه‌دار خواهد ساخت.

برخي ديگر از همين آثار هم که سازنده آنها با ارادت و ايمان قلبي به ساخت آنها پرداخته باز هم اثر هنري نيستند؛ چراکه به صرف داشتن نيت خير و داشتن اعتقاد قوي نمي‌توان هنرمند شد و هنرمند شدن دانش و تکنيک خود را مي‌طلبد.

تلفيق تکنيک و خلاقيت خودجوشي که از سر ايمان قلبي باشد، منجر به خلق اثر هنري خواهد شد؛ جامعه‌اي از نظر هنري موفق است که با ايجاد فضاي امن فکري براي هنرمندان آنها را به جاي درگيري با سفارشات، به علقه‌ها و دغدغه‌هاي خودشان سوق دهد؛ به عنوان مثال «روز واقعه» اثري خودجوش است و يکي از بهترين متون ما در اين زمينه به حساب مي‌آيد.


خیمه: آيا مطالبات مردم، با مطالبات سفارش‌دهندگان و سرمايه‌گذاران آثار مذهبي همسو و هم‌جهت است؟ در ساخت اين آثار، تا چه حد به خواست‌هاي مردم اهميت داده مي‌شود؟
معلم:
در بيشتر موارد در تضاد با هم هستند؛ مشکل اصلي ما، عدم ترسيم خطوط کلي فرهنگ و هنر در بخش مديريت فرهنگي است؛ برخي از مديران ما که اتفاقا در بروز خلاقيت هنرمندان ايجاد مانع مي‌کنند، اگر نباشند، حرکت فرهنگي و هنري جامعه در مسير درست‌تر و قابل قبول‌تري خواهد بود.

مديران ما بايد بدانند که نمايندگي تفکر فرهنگي مردم را به عهده نگرفته‌اند؛ بدين معني که تفسير آثار هنري بر عهده مسئولين نيست؛ تفسيرها بر عهده فرهيختگان اجتماع است و اين فرهيختگان هم در بيشتر موارد، در بخش مديريت نيستند.

البته ما در پي محاکمه کسي نيستيم، ممکن است نيت اوليه هم ازسر دغدغه بوده باشد اما نتيجه‌اي که حاصل آمده،قابل قبول نيست؛ نتيجه اين است که ما نه تنها رشدي نداشته‌ايم، بلکه در سينما و تلويزيون خود به رواج سطحي‌نگري پرداخته‌ايم.

این نتيجه آن نگاهي است که اهل فرهنگ را کارمند مي‌بيند؛ هرگونه ديدگاه کارمندمآبانه درباره اهل فرهنگ آنها را تبديل به انسان‌هايي فاقد خلاقيت و بازدهي هنري خواهد کرد.

در حال حاضر ما شاهد اوج کارهاي سفارشي هستيم و بدتر از اين هم خواهد شد؛ علي‌رغم گفته‌هاي بسياري از مسئولين ارشد، در سطوح پايين‌تر اين نگاه سفارشي به شدت وجود دارد؛ اين ديدگاه در حوزه رهبران نظام، موجود نيست، اما در بطن جامعه وجود دارد.


خیمه: براي بالا بردن سطح کيفي آثار، چه اقداماتي بايد انجام گيرد؟
معلم:
هنرمند را نبايد در قالب دستورالعمل‌ها محصور کرد؛ آيا در زمان مولانا وزارت ارشاد يا اداره کل کتاب وجود داشت؟ آيا اگر مولانا در زمان ما شعر مي‌سرود، تمام و کمال مي‌توانست آثار خود را به چاپ برساند؟

ما شرايط طبيعي‌ براي رشد هنرمندان ناب نداريم. وقتي از پخش يک فيلم جلوگيري مي‌شود، مي‌تواند فيلمساز آن را تا آستانه ورشکستگي بکشاند؛ بنابراين صلاح در اين خواهد شد که بنا بر سلايق دست‌اندرکاران فيلم بسازيم.

تفکر ما درباره هنر، يک تفکر سوسياليستي است، نه يک تفکر ديني. تفکر ديني به اين شکل الزامات ايجاد نمي‌کند و بخشنامه نمي‌دهد؛ تفکر ديني انسان‌ها را به سمت فطرت درون خود راهنمايي مي‌کند.


خیمه: اگر تصور کنيم، سرچشمه شکل‌گيري اين آثار تنها
«سفارش» بوده است، آيا این مسئله به خودی خود بار منفی به آن کار خواهد داد؟
معلم:
بار منفي آن اين است که تأثير قلبي ندارد؛ اين قبيل آثار، تاريخ مصرف کوتاهي در برهه زماني خاص خود دارند و ماندگار نخواهند بود.

البته به گفته بزرگي «ما پنجره‌اي نداريم که به وجدان آدم‌ها نگاه کنيم»؛ بنابراين نمي‌توان با قطعيت در مورد نيت سازندگان آن نظر داد؛ در واقع اظهار نظر ما زماني صورت مي‌گيرد که حاصل کار را مي‌بينيم.

به طور کلي، وقتي انگيزه براي ساخت يک اثر «سفارش» باشد، همين کافي است تا بگوييم آن اثر فاقد ارزش هنري است؛ چراکه برخاسته از نهاد انسان نيست. چنين آثاري اگر از ابتدا ساخته نشوند، بهتر است تا آنکه بدون ارزش هنري ساخته شوند؛ بدين معني که ساخته نشدن آنها آسيب کمتري مي‌رساند.


خیمه: با وضعيت فعلي، چشم‌‌انداز سينماي مذهبي ما را چطور مي‌بينيد؟
معلم:
اين بستگي به هنرمنداني دارد که در اين حيطه فعاليت مي‌کنند؛ اگر آثاري از درون هنرمند، با توجه به نياز جامعه و تحولات روحي، رواني مردم شکل گيرد، مي‌تواند نتايج مثبتي دربرداشته باشد.

البته آثاري از اين دست در ميان کارهاي انجام شده وجود دارد، اما پيشرفتي صورت نگرفته و نوعي درجا زدن در اين زمينه به چشم مي‌خورد؛ آنچه مسلم است تا زماني که ديدگاه «سفارشي» در مورد اين آثار وجود دارد، نتايجي بهتر از اين نخواهيم داشت.

کارهاي واقعي زماني شکل مي‌گيرند که هنرمنداني واقعي که هم صاحب انديشه و هم تکنيک لازم باشند، امکان بروز يابند؛ شاعري که از انديشه والايي برخوردار بوده، اما توانايي‌هاي لازم براي سرودن شعر را کسب نکرده باشد، به طور يقين نمي‌تواند در عرصة ادبيات حضور يابد؛ اين مطالب بارها در حوزه هنر بيان شده است، اما گويا برخي ترجيح مي‌دهند، توجهي به آنها نداشته باشند.


خیمه: چگونه می توان مفاهیم دینی را برای مخاطب امروزی به نمایش در آورد به گونه ای که برای او هم باورپذیر باشد و هم تاثیری که فیلمساز می خواسته را داشته باشد؟
معلم:
اثري عميق و معنوي‌ است که از روش‌هاي بسيار ساده‌تر و در عين حال صميمانه‌تري بهره جسته‌، فيلمساز زبان سينما را مي‌شناخته و با الهامات دروني خود و اعتقادات خالصانه‌اي به سراغ خلق اثر رفته است.

وقتي ما به سراغ داستان‌هاي 1400 سال پيش مي‌رويم، بايد نيازهاي زمان خود را هم در آن جست‌وجو کنيم و نسبت به آن بي‌توجه نباشيم.

اثر هنري مقيد به زمان هم هست و بايد ديد چه نيازي وجود دارد که ما را به آن زمان رجوع دهد؟ در غير اين صورت، بيان صرف تاريخ چه کمکي به مردم خواهد کرد؟ بيان آن تاريخي مؤثر است که بر سرنوشت مردم تأثيرگذار باشد.

اثري که براي عرض ارادت به ساحت معصومي ساخته مي‌شود، بدون آنکه نياز جامعه امروز را در نظر گيرد و تفاوتي بين مسلمان شهرنشين امروز، با مسلمان آن زمان عربستان قائل نیست، نمی تواند تاثیرگذار باشد.

آثار تاريخي - مذهبي ما از نداشتن تفاسير امروزي و جديد در حوزه دين رنج مي‌برند؛ به همين جهت کهنه و تاريخ مصرف گذشته هستند و به نيازهاي ديندار امروز پاسخ نمي‌دهند.


خیمه: بنابراين به اين نتيجه مي‌رسيم که سريال‌هاي ما بيشتر تاريخي هستند تا مذهبي؛ چراکه در آنها گذشته از بيان صرف تاريخ، محوريت شخصيت‌ها بيش از بيان موضوعات مذهبي به چشم مي‌خورد.
معلم:
به طور يقين همين‌طور است، اين شکل کارکردن، تنها بيان تاريخ است؛ در حاليکه در ساخت فيلمي براي نمايش شاخصه‌هاي مذهبي، گذشته از بيان تاريخ، توجه به نيازهاي اجتماعي و فرهنگي روز در زبان سينما، هم مطرح است؛ نمي‌توان در زبان سينما سخنراني کرد و با سخنراني فيلم نشان داد.

سريال‌هاي فاقد زبان سينما، از نظر من يک سري «فتو رمان تصويري» به حساب مي‌آيند و مانند عکس‌هايي که در مجلات قديمي به بيان قصه مي‌پرداختند، عمل مي‌کنند؛ اگر آنها را در همين حد بپذيريم، اشکالي ندارد. اما در همين حد قابل قبولند و رشدي به حساب نمي‌آيند؛ نگاه ما بايد تغيير کند تا اثر هنري خلق شود.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما