کد مطلب : ۵۴۴۰
عاشورا از نگاه مغرب زمین
خیمه، دکتر محمدرضا فخرروحانی، استاد زبانشناسی دانشگاه قم و نویسنده مقالات و کتب دانشگاهی رشته زبانشناسی است. عشق و ارادت ایشان به امام حسین(ع) موجب نگارش آثاری مرتبط با قیام اباعبدالله الحسین(ع) در زمینه علمی ایشان شده است.
از آثار عاشورایی وی «امام حسین (ع) در شعر شاعران انگلیسی زبان» است که از سوی انتشارات حرم امام حسین(ع) منتشر شد.
خیمه: لطفا در مورد روش مطالعات اندیشمندان غربی و یا مستشرقین درباره مفاهیم مذهبی شیعی توضیح دهید؟
فخرروحانی: بحث اصلی در مورد نوع نگاه فرنگیها به هر پدیده است. نگاه آنان نوعاً یک نگاه محققانه و تحقیقی است.
معمولا کلیگرایی به این صورت که توضیحات کلی ارائه دهند و از موضوع عبور کنند، در کارهایشان جایی ندارد. این دقت را همه جا میشود دید.
در بحث عاشورا، مطالعاتی که به انگلیسی صورت گرفته، میتوان به دو دسته تقسیم کرد. بخش نخست مقالاتیاند که شیعیان به زبان انگلیسی نوشتهاند.
وقتی نویسنده متن شیعه باشد، نوع کلمات و زاویه ورود نشان میدهد که این شخص شیعه است.
هرچند بعضی نویسندگان شیعه که دربارۀه کربلا مقاله نوشتهاند، بعضیهایشان قابل بررسی و نقد است، چرا که میتوانستند از واژههایی استفاده کنند که در شأن حضرت باشد، اما دسته دوم مقالات نوشتههایی است که به قلم غیرمسلمانان است.
در این نوع آثار در کلیت ماجرای عاشورا، برایشان جای تعجب وجود دارد که هزار سال پیش و در عرض چند ساعت در یک روز، چنین حادثۀ عجیبی روی داده است.
در طول تاریخ مگر تنها یک جنگ بوده است؟ این چه جنگی است که اینقدر تاثیر داشته است؟ ابتدا تعجب میکنند، چون با یک پدیده منحصربهفرد تاریخی روبهرو شدهاند. این گروه دو زاویۀ دید دارند.
عدهای از دیدگاه یک شیعه وارد شدهاند و بررسی کردهاند یک شیعه چه میگوید. عده ۀ دیگر نیز بر اساس مطالعاتی که خود انجام دادهاند وارد عرصه تحقیق میشوند. نوع دوم معمولاً دچار نوعی کجفهمی هستند.
بعضی از فرنگیها توجیه میکنند که امام به دنبال کسب قدرت سیاسی بوده است و این نزاع قبیلهای بوده و دو قبیله در دوردست تاریخ با هم مشکلاتی داشتند و در نهایت این مسائل به صورت جنگ بروز کرده است؛ اما برخی از این محققان منصف هستند و در جستوجوی حقیقتاند و در خود عاشورا چند شخصیت برای اینها جالب است. یکی از این شخصیتها وجود مقدس امام حسین(ع) است.
اینگونه نبود که حضرت نمیدانست که یک لشکری وارد کربلا شده، آنها به جهت استقبال که نیامده بودند و همه مسلح بودند. اینها میگویند برای ما قابل توجیه نیست که شخصیتی که میدانسته کسانی به جنگش آمدهاند، ولی با این حال حضرت میگوید به آنها و اسبهایشان آب بدهید.
یکی هم شخصیت حُر است که برای غربیها جالب است که چگونه حر لشکر خود را رها کرده و به امام میپیوندد. عنصری هست که این عده در مورد شخصیت حر به آن بیتوجهی کردهاند.
یک عاملی که باعث شده بود، حر نجات پیدا کند این بود که او غیرت دینی داشت. وقتی حضرت با لشکر حر برخورد میکند و هنگام نماز میشود، اصحاب حر میگویند ما میخواهیم به تو اقتدا کنیم ولی حر میگوید امام شایستهتر است.
او این شایستگی، مقام و منزلت امام را میدانسته است، اگرچه اگر امام نبود خود را لایق میدانست که پیشنماز شود ولی وقتی امام هست، خجالت میکشد.
عنصر دیگر ادب حر است که از خود در مورد حضرت زهرا (س) نشان میدهد. آنجا که حضرت به او خطاب میکند: «مادرت به عزایت بنشیند»
حر میگوید: « هرکس چنین میگفت نمیگذاشتم سالم بماند، اما چون مادر تو فاطمه است من چیزی نمیگویم.»
فرنگیها این قطعه تاریخی را در کارهایشان نیاوردهاند و من نیز جایی ندیدهام. میگویند مگر حر در لشکر عبیدالله چه کم داشت؟ مگر رئیس قبیله و انسان متشخص و پولدار آنجا نبود؟ همه چیز داشت؛ چه بود که ناگهان بدان سو رفت. این را به عنوان سؤال مهم مطرح میکنند.
خیمه: آیا امکان طرح نظریات درباره عاشورا و حوادث آن در فضای جامعه تحقیقی غرب وجود دارد؟
فخرروحانی: این که آیا واقعا میتوانیم شخصیتی مثل امام و واقعه کربلا را در آنجا مطرح کنیم یا نه، به نظر من میشود خیلی راحت مطرح کرد.
اما باید زمینههایی از شخصیت امام را به آنها معرفی کرد که برای آنها قابل درک باشد و جنبههای عقیدتی و اعتقادی خاص شیعه برای آنها قابل درک نیست.
چون؛اولا امام برای ما به عنوان امام معصوم مطرح است، بنابراین تمام کارهای حضرت برای ما بدون هیچ تردیدی قابل قبول است.
اگر کس دیگری این کار را میکرد، قطعاًَ سئوال میکردیم چرا؟ ولی آنها چنین برخوردی با مفهوم امام ندارند، چون اعتقادی به معصومیت ندارند.
ولی در عین حال به این امر وقوف دارند که حضرت شخصیتی است که عمیقا مورد احترام است و این مطلب را در آثارشان می توان یافت.
وقتی کتابهایشان را میخوانیم میفهمیم یکی از مؤلفههای شناخت شیعه برای آنها عزاداریهایی است که در عاشورا و تاسوعا انجام میشود.
میگویند فلان سال در فلان کشور بودم و روز عاشورا بود و دیدم مردم درکوی و برزن به عزاداری میپرداختند.
بعد ادامه میدهند این پدیده مرا به فکر فرو برد و در مطالعات ادیان موضوع عاشورا را انتخاب کردم که ببینم چرا بعد از هزار سال مردم اینگونه یاد آن روز را گرامی میدارند و اشک میریزند؛ عاشورا با مفهومی که ما داریم کمتر مطرح شده است. در این حد است که شیعیان در این روز عزایی برگزار میکنند.
خیمه: گذشته از نگاه کلی که غرب نسبت به عاشورا دارد مشخصا ما یک برداشتهای درونبینی از بهرهگیری از عاشورا داریم. یعنی عاشورایی رخ داده است که بهرهای شیعیان از عاشورا میبرند. آنها چقدر به درونبینیهای ما دقت کردهاند و بعد به چه جمعبندیای رسیدهاند؟
فخرروحانی: وجود مقدس امام حسین(ع) یک مسأله استثنایی و ویژه است؛ شیعه وقتی به ائمه خود نگاه میکند، یک نگاه ارادتمندانه دارد، اما وقتی در مورد امام حسین(ع) باشد این ارادت با یک شور و اخلاص و بیتابی آمیخته میشود که دیگر قابل کنترل نیست.
معروف است که خیلیها در طول سال نمیدانند جهت قبله کدام طرف است، اما در محرم از شب تا صبح بر سر و سینه میزنند. من هم خیلی سعی کردم ببینم آنها زیارتنامههای ما را چگونه بررسی میکنند. زیارتنامههای ما بخشبندی دارد.
شما کوتاهترین زیارتنامهای که میتوانید در مورد امام حسین(ع) پیدا کنید که در مفاتیح هم هست، این است که شخصی ظاهرا خدمت امام صادق(ع) میرسد و میگوید من از کنار فرات میگذرم، چگونه میتوانم زیارت کنم.
میگوید رو کن به قبر جد ما و بگو،«صلی الله علیک یا اباعبدالله السلام علیک و رحمه الله و برکاته» که کوتاهترین زیارت امام است. و یا اگر بشود گفت که «صلی الله علیک یا اباعبدالله» نیز بعد از آب نوشیدن میگوییم، زیارت فرض کنیم، این کوتاهترین زیارت است ولی در مفاتیحالجنان از این زیارت یک خطی شروع میشود و به زیارت عاشورا و زیارت اربعین میرسد.
ولی یک سازماندهی مطالب در اینجا وجود دارد. بخشی از آن اعتقادات است. بخشی همان چیزهایی است که ما اقرار میکنیم شما امام ما هستید.
یک قسمت هم این است که ما میدانیم چه مصائبی برای شما رخ داده است. یک بخش نیز حاجاتی است که ما میخواهیم و به صورت عبارت آمده است.
حتی به لحاظ متنشناسی زیارتنامهها متون عالیای برای کار علمی هستند، اما متاسفانه در آثار فرنگیها ندیدم کسی به زیارتنامههای ما بپردازد.
خانمی آمریکایی تز فوقلیسانسش دربارۀ محتشم کاشانی بود و رساله دکترایش دربارۀه ماجرای عروسی حضرت قاسم در صحرای کربلا بود.
به او گفتم من از دقت نظر شما خیلی خوشم میآید که در این مورد یک رساله دکترا گذراندهاید. منتها این ماجرا از بیخ و بن بیاساس است و در کربلا عروسیای روی نداده است.
گفت: در شبه قاره خیلیها اعتقاد دارند. گفتم: بلی ولی در منابع تاریخی چنین چیزی نیامده است. پرسیدم: فرض کنید یک مشکلی خانوادگی برای شما به وجود آمده است و برادر کوچکتان از شما یک خواستۀ نه غیرمعقول بلکه بیجایی را مطرح کند، شما عکسالعملتان چیست؟ گفت: او را دعوا میکنم که صبر کن مشکل حل شود تا بعد.
گفتم آیا چیزی که به عقل شما میرسد، به عقل امام نمیرسد؟ گفت: جوان بوده و آرزو داشته. گفتم: در صحرای کربلا فقط ایشان جوان بوده است؟ گفتم: در مورد کربلا چه کتابی خواندهاید؟ گفت: کتاب خیلی متقنی خواندهام به نام روضةالشهدای ملاحسین کاشفی سبزواری.
گفتم ما منابع خیلی بزرگی داریم مثل لهوف و کتابهای دیگر مثل ارشاد شیخ مفید که ترجمه انگلیسی هم دارد. بعد پرسیدم شما که رساله دکترایتان راجع به این موضوع است دربارۀه زندگینامه امام حسین(ع) چیزی مطالعه کردهاید؟
گفت خیلی گذرا خواندهام. گفتم میدانید که حضرت قاسم در کربلا شهید شد. شما زیارت وارث را خواندهاید که در آخر آن سلام میکنیم به شهدا. گفت آن را نخواندهام. چون خود متن تاریخی کفایت میکند.
و یا یک استاد فرانسویزبان کانادایی در مورد روضهخوانی کار کرده است و مقالهاش را مطالعه کردهام. اساسا آنها غیر از کسانی که از استادان شیعه هستند و به انگلیسی مینویسند، آن نگاهی که ما داریم را ندارند. میگفتند برای ما عجیب است که چگونه ممکن است و چه معنایی دارد وقتی اسم امام حسین(ع) برده میشود، شما میگریید.
خیمه: شما میگویید فقط متن واقعه را میبینند. کاملالزیارات، مدیریت شیعه و برنامهریزی استفاده از عاشوراست و آنها زیارت را به عنوان مدل بهرهبرداری نمیبینند. این درست است؟
فخرروحانی: بله و باز به همان دلیلی که گفته شد و آن اینکه چون نگاه آنان با ما یکی نیست.
خیمه: مگر آنها از منابع روایی ما بهره نمیبرند و یا حداقل مطلع نیستند؟
فخرروحانی: اینگونه است ولی شناخت آنان به وسیله منابع اهل سنت است. آنها بیشتر بهرهگیری سیاسی برایشان مهم است.
خیمه: این بهرهگیری هم مدل میخواهد. چون رهبران شیعه حداقل برای بعد از عاشورا جایگاه خاص دارند. آنها از چه نوع مدلی برای فهم عاشورا استفاده میکنند؟
فخرروحانی: چیزی که برای آنها جالب است، این است که امام(ره) از مدل عاشورا برای انقلاب اسلامی استفاده کردند.
این مدل خوبی بود که امام افراد را به خیابان بکشد و بعد از انقلاب برای جنگ هم از مدل کربلا برای تهییج جامعه استفاده میکردند. آنها با موضوع کربلا برخوردی کارکردگرایانه دارند. نوع نگاه و تفسیری که از این واقعه ارائه میدهند، تفسیری ابزاری است. منابع آنان خیلی محدود است. گاهی از طریق دوستان توانستهام مطلع شوم که فلان مقاله و تحقیق در اسرائیل کار میشود. البته غیرمستقیم توانستهام به این مقالات دست یابم ولی به طور مستقیم دسترسی ندارم.
منتها در اسرائیل ظاهرا حساسیت بیشتری دارند، چون بحث حزبالله لبنان برای آنها مطرح است و میدانند حزبالله از مدل عاشورا به عنوان یک مدل فعال استفاده میکنند. بیشتر مقالاتشان بیشتر عبری است، نه انگلیسی. یک مقاله به عربی و یک مقاله به انگلیسی که دو استاد در اسرائیل کار کردهاند، به دست من رسیده است.
«خالد سرداوی» نامی هم مقالهای دربارۀ سر مقدس امام حسین(ع) دارد و او چون سُنی است، منابعش را از اهل سنت گرفته است.
جرج منافع که مسیحی عرب اسرائیلی است نیز مقالهای به نام «کربلا فی ادبالشیعه» نوشته است که انصافا مقاله جالبی است. در این حوزهها که کار کردهاند خوب وارد شدهاند.
برای من عجیب است که چگونه به زیارتنامهها هنوز نپرداختهاند. بعضاً استادانِ عرب خیلی خوبی در اروپا هست ولی نمیدانم چرا به زیارتنامهها نپرداختهاند.
خودشان استقبال میکنند از این که یک شیعه بیاید بنویسد. یک علت آن شاید نگاه آنها به کربلا باشد. ما کربلا را با همۀ حواشیاش قبول داریم، اما آنها خودِ واقعه را در نظر میگیرند. آنها روی منابع اهل سنت خیلی کار کردهاند.
تاریخ طبری را خیلی قبول دارند. تاریخ طبری دست کم دو بار به انگلیسی ترجمه شده است. به مقتل ابیمخنف هم خیلی توجه دارند؛ البته آن مقتل ابیمخنفی که در تاریخ طبری آمده است. از میان کارهایی که در غرب صورت گرفته، رسالۀ دکترای دکتر محمود ایوب تحت عنوان واقعۀ کربلا و عزاداری عاشوراست.
ایشان شیعه لبنانی هستند و از کودکی در اثر یک بیماری کمکم نابینا میشوند. همسر ایشان شیعه و کانادایی هستند. ایشان برای رسالۀ خودشان مدتی در مشهد ساکن بودند.
رساله ایشان در آلمان چاپ میشود. یکی از کتابهایی که به آن استناد میکنند همین کتاب دکتر محمود ایوب است. تام کربنِ اسرائیلی یک مقالۀ دو صفحهای در نقد این کتاب نوشتهاند که یکی از غلطهای کتاب اشتباه بودن نام برخی از اشخاص است.
این نشان میدهد آقای تام کربن چه دقتی داشتهاند. ایشان در مورد آثار سید بن طاووس نیز کار کردهاند. الان هم هرجا بحث عاشورا میشود به کتاب دکتر محمود ایوب خیلی استناد میشود.
آداب و استحباب زیارت امام در آن آمده است. ایشان نگاه پدیدارشناسی و پدیدهشناسی به کربلا داشته است، نه آن دیدی که در کاملالزیارات پیدا میکنید. غیر از این کتاب دیگری است از دکتر سیدحسین جعفری به نام تشیع در مسیر تاریخ که ایشان پاکستانیاند.
كتاب ایشان سال 1979 در لندن توسط انتشارات لانگمن چاپ شده است. ترجمهای از این کتاب به فارسی شده که ترجمهۀ قویای نیست. معمولاً به دو چیز اشاره میشود. یکی کتاب دکتر محمود ایوب و یکی هم کتاب آقای جعفری. هر دو اینها خوب است، چون به قلم افراد شیعه است. البته آقای دکتر جعفری خیلی بهتر به بیان ماجرا پرداختهاند.
خیمه: ضعف غربیها روش تحقیق است یا این که در جستوجوی منابع شیعی تعمدی در استفاده نکردن دارند؟
فخرروحانی: اینطور نیست. به قول یکی از دوستان، فرنگیها اگر اراده کنند کتابی را از زیر سنگ در آفریقا پیدا میکنند.
واقعا اگر بخواهند پیدا میکنند، چون توانش را دارند. اینها از دید و روش تحقیق خودشان وارد ماجرا میشوند و مسأله مهم آن است که اشکال در نگاه کلانشان است.
شاید بیش از حد خودشان را قبول دارند. دلیلش این است که اینها میبینند در عرصۀ تکنولوژی، روش تحقیق و مدلهای علمی اینها جواب داده است؛ در نتیجه میگویند چون ما در زمینههای تکنولوژی و علمی اینگونه وارد شدهایم و جواب گرفتهایم، پس در این زمینه هم جواب میگیریم.
در حقیقت اینها آن دقت علمی را که در زمینههای تحقیقی خودشان دارند، در این زمینه ندارند. این زمینهای نیست که کسی بدون اعتقاد بتواند جواب بگیرد. در رشتۀ تخصصی بنده ـ زبانشناسی ـ یک اصلی وجود دارد که اگر کسی بخواهد روی زبانی کار کند، خودش نباید اهل همان زبان باشد.
البته من این اصل را قبول ندارم، چون اهل زبان به یک ظرافتهای شمّی میرسند که غیر اهل زبان بدان نمیرسند ولی این به هر حال جواب میداد و با این روش روی زبان سرخپوستان کار کردند و جواب هم گرفتند.
لذا در مورد امام حسین(ع) اگر تحقیقی قرار است انجام شود من شیعی نباید این کار را بکنم، چون من شیعه هستم و دلدادگی دارم.
از طرف دیگر اگر شیعه نباشد و اعتقاد نداشته باشد، ممکن است خیلی از ظرافتها را متوجه نشود. شخصیتهای فراوانی در کنار و گوشه کربلا هستند. ما نمیتوانیم به اینها بیتوجه باشیم.
روایتی داریم که امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) هر دو اماماند، چه قیام کنند و چه قعود داشته باشند. اگر جای این دو امام را عوض کنیم، تردیدی نیست امام حسن(ع) همان کاری را میکرد که امام حسین(ع) انجام داد.
اما چرا امام حسن(ع) آن معاهدۀ صلح را امضا میکنند؟ چون حضرت دیدند سرلشکرانشان به وی خیانت میکنند و خود حضرت را مجروح کردند. در این شرایط فرمانده هر چه مقتدر باشد، چه میتواند بکند.
پس اینهایی که در قیام حضرت بودند همه نقش داشتند، حتی آن پیکها. همۀ اینها کمک کردند تا واقعه عاشورا اینگونه شکل بگیرد.
وقتی ما با این دید وارد میشویم و نگاه ما به شهدای کربلا به عنوان انسانهایی است بسیار شریف که جان خود را اهدا کردند. همۀ اینها را به عنوان ارادتمندان امام و شهید تلقی میکنیم.
نگاه ما یک نگاه محاسبهای نیست. این نگاه از جنبۀ اعتقادی ما نشأت میگیرد و یک نگاه مؤمنانه صرف است. اگر به معادلات نگاه کنید شخصی که تا چند لحظه قبل در آن سوی لشکر بود، وقتی به این سو میآید اولین کاری که میکنند بازجویی سفت و محکم است.
در حالی که چنین چیزی در واقعه عاشورا روی نمیدهد و اینها میآیند، میجنگند و شهید میشوند و ما در زیارت به همۀ آنها سلام میدهیم. منتها این قضیه از دیدِ اعتقادی شیعه نتیجه میگیرد.
خیمه: چگونه ممکن است آنها این رفتار را بینند؟ با این فلسفههای ربطانگار این فلسفهها را مشاهده می كنند ولی نمیبینند. چرا در مدلهای دیگر این کار را نمیکنند ولی باز نادیده میگیرند؟
فخرروحانی: چون اگر میخواستند ببینند، در کتابهایی که فرنگیها در مورد کربلا نوشتهاند حداقل باید به پیکی مثلی قیس بن مصهر میپرداختند ولی یک بار هم اشاره نکردهاند.
اسم مسلم را فقط یک بار در یک کتاب دیدم. شخصی که در مورد حضرت ابوالفضل(ع) کار میکند، وقتی در مورد ایشان صحبت میکند، تحلیلش این است که عاملی که حضرت ابوالفضل(ع) را در کنار امام حسین(ع) نگاه داشت عامل دینی و اعتقادی نبود، بلکه حضرت به خاطر انگیزههای قوم و خویشی در کنار برادر ماند. یعنی اگر عامل اعتقاد دینی نبود، هیچ عامل دیگری نمیتوانست کسی را در کنار امام نگاه دارد.
نمیتوانم مسأله تعمد در جستوجو نکردن را رد کنم و نمیتوانم قبولکنم. چون اینجا کجفهمی شدیدی وجود دارد. این را در مدل خود تعریف میکنند.
در لشکر امام حسین(ع) گاهی دو نفر هستند که برادرند و هر کدام در یک لشکر میجنگند. یکی از لشکریان امام توسط پسرعمویش از لشکر مقابل کشته میشود. اصلا زاویۀ دید آنها در این ماجرا فرق میکند.
خیمه: وقتی با این زاویه دید میرسند به سازمانهایی مانند هیأتها که ما شیعیان برای بهرهگیری از عاشورا تشکیل دادهایم؛ وقتی به سازمانهای ایرانیاش که میرسند میگویند این نهاد قدرت در ایران بوده و مکتب جبلالعامل و نجف و لبنان بوده است. در این سه تا حق دارند که بگویند سیاسی است. هند و پاکستان را چگونه تفسیر میکنند؟ آنجا با عاشورا چگونه برخورد میکنند. آنجا عاشورا چه کارکردی برای آنها دارد؟ آیا آنها هم سازماندهی میشوند؟ این سازماندهی را در چه جهتی توجیه میکنید؟
فخرروحانی: من با سازماندهی اینها برخورد نداشتهام. در مورد هیأتهای عزاداری ندیدهام که مقالهای بنویسند. امکان این را رد نمیکنم که شاید در بعضی سفارتخانهها در تهران چنین چیزی باشد. امکان منطقی و عقلیاش را رد نمیکنم ولی سندی ندارم.
محققا اینها باید به هیأتهای عزاداری پرداخته باشند. امکان ندارد کسی به واقعه عاشورا پرداخته باشد و نقش آن در تاریخ شیعه را بررسی کرده باشد، به امروز بپردازد و بعد ببیند موضوعی که دارد منتقل میشود در قالب سازمانهای غیررسمی و غیرسیاسی و فقط مردمی است و در مسجد و حسینیه محل برگزار میشود.
خیلی از هیأتها در جایی ثبت نمیشوند ولی خیلی هم نافذند. گاهی بعضی هیأتها خدمات اجتماعی ارائه میدهند که نهادهای دولتی هنوز نتوانستهاند انجام دهند.
خیمه: در طرح خاورمیانه بزرگ در دوبی تنها بخشی که در کارکردش شک نکردهاند بحث هیئات شیعه است. شما این مقاله را ندیدهاید؟
فخرروحانی: من آن را ندیدهام ولی به این نکته رسیدهام که اینها شیعه را با کربلا و عاشورا میشناسند و ما منکر این نیستیم و افتخار میکنیم به این که اعتقاد به عاشورا در کارت شناسایی اعتقادی ما قید شده است، منتها آن چیزی که در مورد آن هیچ شکی ندارم این است که آنها میخواهند این پدیده را بشناسند.
من خیلی به کارکردهای سیاسی این ماجرا توجه نداشتهام.
من امکانش را نفی نمیکنم که اینها به صورت عمیقی دارند روی این پدیده کار میکنند.
مثلا 6 ـ 5 سال پیش در دانشگاه آمریکایی بیروت با یک استاد آمریکایی آشنا شدم. پرسیدم:راجع به چه چیزی کار میکنید؟ گفت: در مورد شیعه کار میکنم.
گفتم: چرا در ایران کار نمیکنید؟ گفت: چند سالی نیست که شما انقلاب کردهاید و ایران امنیت ندارد، اما لبنان فضای خیلی خوبی است. ما در جامعۀ شیعۀ لبنان همان ایران را با مقیاس کوچکتر داریم میبینیم.
میگفت چیزهایی که میخواهیم، راحت میتوانیم در لبنان پیدا کنیم. اینها تحقیقاً برای شیعه برنامه دارند.
آنها اظهار اشتیاق زیادی میکنند که پدیدۀ عاشورا برای ما جالب است و میخواهیم بیشتر در مورد آن بدانیم. پدیدۀ عاشورا چیزی نیست که ما بخواهیم آن را مخفی کنیم.
به گزارش از آثار عاشورایی وی «امام حسین (ع) در شعر شاعران انگلیسی زبان» است که از سوی انتشارات حرم امام حسین(ع) منتشر شد.
خیمه: لطفا در مورد روش مطالعات اندیشمندان غربی و یا مستشرقین درباره مفاهیم مذهبی شیعی توضیح دهید؟
فخرروحانی: بحث اصلی در مورد نوع نگاه فرنگیها به هر پدیده است. نگاه آنان نوعاً یک نگاه محققانه و تحقیقی است.
معمولا کلیگرایی به این صورت که توضیحات کلی ارائه دهند و از موضوع عبور کنند، در کارهایشان جایی ندارد. این دقت را همه جا میشود دید.
در بحث عاشورا، مطالعاتی که به انگلیسی صورت گرفته، میتوان به دو دسته تقسیم کرد. بخش نخست مقالاتیاند که شیعیان به زبان انگلیسی نوشتهاند.
وقتی نویسنده متن شیعه باشد، نوع کلمات و زاویه ورود نشان میدهد که این شخص شیعه است.
هرچند بعضی نویسندگان شیعه که دربارۀه کربلا مقاله نوشتهاند، بعضیهایشان قابل بررسی و نقد است، چرا که میتوانستند از واژههایی استفاده کنند که در شأن حضرت باشد، اما دسته دوم مقالات نوشتههایی است که به قلم غیرمسلمانان است.
در این نوع آثار در کلیت ماجرای عاشورا، برایشان جای تعجب وجود دارد که هزار سال پیش و در عرض چند ساعت در یک روز، چنین حادثۀ عجیبی روی داده است.
در طول تاریخ مگر تنها یک جنگ بوده است؟ این چه جنگی است که اینقدر تاثیر داشته است؟ ابتدا تعجب میکنند، چون با یک پدیده منحصربهفرد تاریخی روبهرو شدهاند. این گروه دو زاویۀ دید دارند.
عدهای از دیدگاه یک شیعه وارد شدهاند و بررسی کردهاند یک شیعه چه میگوید. عده ۀ دیگر نیز بر اساس مطالعاتی که خود انجام دادهاند وارد عرصه تحقیق میشوند. نوع دوم معمولاً دچار نوعی کجفهمی هستند.
بعضی از فرنگیها توجیه میکنند که امام به دنبال کسب قدرت سیاسی بوده است و این نزاع قبیلهای بوده و دو قبیله در دوردست تاریخ با هم مشکلاتی داشتند و در نهایت این مسائل به صورت جنگ بروز کرده است؛ اما برخی از این محققان منصف هستند و در جستوجوی حقیقتاند و در خود عاشورا چند شخصیت برای اینها جالب است. یکی از این شخصیتها وجود مقدس امام حسین(ع) است.
اینگونه نبود که حضرت نمیدانست که یک لشکری وارد کربلا شده، آنها به جهت استقبال که نیامده بودند و همه مسلح بودند. اینها میگویند برای ما قابل توجیه نیست که شخصیتی که میدانسته کسانی به جنگش آمدهاند، ولی با این حال حضرت میگوید به آنها و اسبهایشان آب بدهید.
یکی هم شخصیت حُر است که برای غربیها جالب است که چگونه حر لشکر خود را رها کرده و به امام میپیوندد. عنصری هست که این عده در مورد شخصیت حر به آن بیتوجهی کردهاند.
یک عاملی که باعث شده بود، حر نجات پیدا کند این بود که او غیرت دینی داشت. وقتی حضرت با لشکر حر برخورد میکند و هنگام نماز میشود، اصحاب حر میگویند ما میخواهیم به تو اقتدا کنیم ولی حر میگوید امام شایستهتر است.
او این شایستگی، مقام و منزلت امام را میدانسته است، اگرچه اگر امام نبود خود را لایق میدانست که پیشنماز شود ولی وقتی امام هست، خجالت میکشد.
عنصر دیگر ادب حر است که از خود در مورد حضرت زهرا (س) نشان میدهد. آنجا که حضرت به او خطاب میکند: «مادرت به عزایت بنشیند»
حر میگوید: « هرکس چنین میگفت نمیگذاشتم سالم بماند، اما چون مادر تو فاطمه است من چیزی نمیگویم.»
فرنگیها این قطعه تاریخی را در کارهایشان نیاوردهاند و من نیز جایی ندیدهام. میگویند مگر حر در لشکر عبیدالله چه کم داشت؟ مگر رئیس قبیله و انسان متشخص و پولدار آنجا نبود؟ همه چیز داشت؛ چه بود که ناگهان بدان سو رفت. این را به عنوان سؤال مهم مطرح میکنند.
خیمه: آیا امکان طرح نظریات درباره عاشورا و حوادث آن در فضای جامعه تحقیقی غرب وجود دارد؟
فخرروحانی: این که آیا واقعا میتوانیم شخصیتی مثل امام و واقعه کربلا را در آنجا مطرح کنیم یا نه، به نظر من میشود خیلی راحت مطرح کرد.
اما باید زمینههایی از شخصیت امام را به آنها معرفی کرد که برای آنها قابل درک باشد و جنبههای عقیدتی و اعتقادی خاص شیعه برای آنها قابل درک نیست.
چون؛اولا امام برای ما به عنوان امام معصوم مطرح است، بنابراین تمام کارهای حضرت برای ما بدون هیچ تردیدی قابل قبول است.
اگر کس دیگری این کار را میکرد، قطعاًَ سئوال میکردیم چرا؟ ولی آنها چنین برخوردی با مفهوم امام ندارند، چون اعتقادی به معصومیت ندارند.
ولی در عین حال به این امر وقوف دارند که حضرت شخصیتی است که عمیقا مورد احترام است و این مطلب را در آثارشان می توان یافت.
وقتی کتابهایشان را میخوانیم میفهمیم یکی از مؤلفههای شناخت شیعه برای آنها عزاداریهایی است که در عاشورا و تاسوعا انجام میشود.
میگویند فلان سال در فلان کشور بودم و روز عاشورا بود و دیدم مردم درکوی و برزن به عزاداری میپرداختند.
بعد ادامه میدهند این پدیده مرا به فکر فرو برد و در مطالعات ادیان موضوع عاشورا را انتخاب کردم که ببینم چرا بعد از هزار سال مردم اینگونه یاد آن روز را گرامی میدارند و اشک میریزند؛ عاشورا با مفهومی که ما داریم کمتر مطرح شده است. در این حد است که شیعیان در این روز عزایی برگزار میکنند.
خیمه: گذشته از نگاه کلی که غرب نسبت به عاشورا دارد مشخصا ما یک برداشتهای درونبینی از بهرهگیری از عاشورا داریم. یعنی عاشورایی رخ داده است که بهرهای شیعیان از عاشورا میبرند. آنها چقدر به درونبینیهای ما دقت کردهاند و بعد به چه جمعبندیای رسیدهاند؟
فخرروحانی: وجود مقدس امام حسین(ع) یک مسأله استثنایی و ویژه است؛ شیعه وقتی به ائمه خود نگاه میکند، یک نگاه ارادتمندانه دارد، اما وقتی در مورد امام حسین(ع) باشد این ارادت با یک شور و اخلاص و بیتابی آمیخته میشود که دیگر قابل کنترل نیست.
معروف است که خیلیها در طول سال نمیدانند جهت قبله کدام طرف است، اما در محرم از شب تا صبح بر سر و سینه میزنند. من هم خیلی سعی کردم ببینم آنها زیارتنامههای ما را چگونه بررسی میکنند. زیارتنامههای ما بخشبندی دارد.
شما کوتاهترین زیارتنامهای که میتوانید در مورد امام حسین(ع) پیدا کنید که در مفاتیح هم هست، این است که شخصی ظاهرا خدمت امام صادق(ع) میرسد و میگوید من از کنار فرات میگذرم، چگونه میتوانم زیارت کنم.
میگوید رو کن به قبر جد ما و بگو،«صلی الله علیک یا اباعبدالله السلام علیک و رحمه الله و برکاته» که کوتاهترین زیارت امام است. و یا اگر بشود گفت که «صلی الله علیک یا اباعبدالله» نیز بعد از آب نوشیدن میگوییم، زیارت فرض کنیم، این کوتاهترین زیارت است ولی در مفاتیحالجنان از این زیارت یک خطی شروع میشود و به زیارت عاشورا و زیارت اربعین میرسد.
ولی یک سازماندهی مطالب در اینجا وجود دارد. بخشی از آن اعتقادات است. بخشی همان چیزهایی است که ما اقرار میکنیم شما امام ما هستید.
یک قسمت هم این است که ما میدانیم چه مصائبی برای شما رخ داده است. یک بخش نیز حاجاتی است که ما میخواهیم و به صورت عبارت آمده است.
حتی به لحاظ متنشناسی زیارتنامهها متون عالیای برای کار علمی هستند، اما متاسفانه در آثار فرنگیها ندیدم کسی به زیارتنامههای ما بپردازد.
خانمی آمریکایی تز فوقلیسانسش دربارۀ محتشم کاشانی بود و رساله دکترایش دربارۀه ماجرای عروسی حضرت قاسم در صحرای کربلا بود.
به او گفتم من از دقت نظر شما خیلی خوشم میآید که در این مورد یک رساله دکترا گذراندهاید. منتها این ماجرا از بیخ و بن بیاساس است و در کربلا عروسیای روی نداده است.
گفت: در شبه قاره خیلیها اعتقاد دارند. گفتم: بلی ولی در منابع تاریخی چنین چیزی نیامده است. پرسیدم: فرض کنید یک مشکلی خانوادگی برای شما به وجود آمده است و برادر کوچکتان از شما یک خواستۀ نه غیرمعقول بلکه بیجایی را مطرح کند، شما عکسالعملتان چیست؟ گفت: او را دعوا میکنم که صبر کن مشکل حل شود تا بعد.
گفتم آیا چیزی که به عقل شما میرسد، به عقل امام نمیرسد؟ گفت: جوان بوده و آرزو داشته. گفتم: در صحرای کربلا فقط ایشان جوان بوده است؟ گفتم: در مورد کربلا چه کتابی خواندهاید؟ گفت: کتاب خیلی متقنی خواندهام به نام روضةالشهدای ملاحسین کاشفی سبزواری.
گفتم ما منابع خیلی بزرگی داریم مثل لهوف و کتابهای دیگر مثل ارشاد شیخ مفید که ترجمه انگلیسی هم دارد. بعد پرسیدم شما که رساله دکترایتان راجع به این موضوع است دربارۀه زندگینامه امام حسین(ع) چیزی مطالعه کردهاید؟
گفت خیلی گذرا خواندهام. گفتم میدانید که حضرت قاسم در کربلا شهید شد. شما زیارت وارث را خواندهاید که در آخر آن سلام میکنیم به شهدا. گفت آن را نخواندهام. چون خود متن تاریخی کفایت میکند.
و یا یک استاد فرانسویزبان کانادایی در مورد روضهخوانی کار کرده است و مقالهاش را مطالعه کردهام. اساسا آنها غیر از کسانی که از استادان شیعه هستند و به انگلیسی مینویسند، آن نگاهی که ما داریم را ندارند. میگفتند برای ما عجیب است که چگونه ممکن است و چه معنایی دارد وقتی اسم امام حسین(ع) برده میشود، شما میگریید.
خیمه: شما میگویید فقط متن واقعه را میبینند. کاملالزیارات، مدیریت شیعه و برنامهریزی استفاده از عاشوراست و آنها زیارت را به عنوان مدل بهرهبرداری نمیبینند. این درست است؟
فخرروحانی: بله و باز به همان دلیلی که گفته شد و آن اینکه چون نگاه آنان با ما یکی نیست.
خیمه: مگر آنها از منابع روایی ما بهره نمیبرند و یا حداقل مطلع نیستند؟
فخرروحانی: اینگونه است ولی شناخت آنان به وسیله منابع اهل سنت است. آنها بیشتر بهرهگیری سیاسی برایشان مهم است.
خیمه: این بهرهگیری هم مدل میخواهد. چون رهبران شیعه حداقل برای بعد از عاشورا جایگاه خاص دارند. آنها از چه نوع مدلی برای فهم عاشورا استفاده میکنند؟
فخرروحانی: چیزی که برای آنها جالب است، این است که امام(ره) از مدل عاشورا برای انقلاب اسلامی استفاده کردند.
این مدل خوبی بود که امام افراد را به خیابان بکشد و بعد از انقلاب برای جنگ هم از مدل کربلا برای تهییج جامعه استفاده میکردند. آنها با موضوع کربلا برخوردی کارکردگرایانه دارند. نوع نگاه و تفسیری که از این واقعه ارائه میدهند، تفسیری ابزاری است. منابع آنان خیلی محدود است. گاهی از طریق دوستان توانستهام مطلع شوم که فلان مقاله و تحقیق در اسرائیل کار میشود. البته غیرمستقیم توانستهام به این مقالات دست یابم ولی به طور مستقیم دسترسی ندارم.
منتها در اسرائیل ظاهرا حساسیت بیشتری دارند، چون بحث حزبالله لبنان برای آنها مطرح است و میدانند حزبالله از مدل عاشورا به عنوان یک مدل فعال استفاده میکنند. بیشتر مقالاتشان بیشتر عبری است، نه انگلیسی. یک مقاله به عربی و یک مقاله به انگلیسی که دو استاد در اسرائیل کار کردهاند، به دست من رسیده است.
«خالد سرداوی» نامی هم مقالهای دربارۀ سر مقدس امام حسین(ع) دارد و او چون سُنی است، منابعش را از اهل سنت گرفته است.
جرج منافع که مسیحی عرب اسرائیلی است نیز مقالهای به نام «کربلا فی ادبالشیعه» نوشته است که انصافا مقاله جالبی است. در این حوزهها که کار کردهاند خوب وارد شدهاند.
برای من عجیب است که چگونه به زیارتنامهها هنوز نپرداختهاند. بعضاً استادانِ عرب خیلی خوبی در اروپا هست ولی نمیدانم چرا به زیارتنامهها نپرداختهاند.
خودشان استقبال میکنند از این که یک شیعه بیاید بنویسد. یک علت آن شاید نگاه آنها به کربلا باشد. ما کربلا را با همۀ حواشیاش قبول داریم، اما آنها خودِ واقعه را در نظر میگیرند. آنها روی منابع اهل سنت خیلی کار کردهاند.
تاریخ طبری را خیلی قبول دارند. تاریخ طبری دست کم دو بار به انگلیسی ترجمه شده است. به مقتل ابیمخنف هم خیلی توجه دارند؛ البته آن مقتل ابیمخنفی که در تاریخ طبری آمده است. از میان کارهایی که در غرب صورت گرفته، رسالۀ دکترای دکتر محمود ایوب تحت عنوان واقعۀ کربلا و عزاداری عاشوراست.
ایشان شیعه لبنانی هستند و از کودکی در اثر یک بیماری کمکم نابینا میشوند. همسر ایشان شیعه و کانادایی هستند. ایشان برای رسالۀ خودشان مدتی در مشهد ساکن بودند.
رساله ایشان در آلمان چاپ میشود. یکی از کتابهایی که به آن استناد میکنند همین کتاب دکتر محمود ایوب است. تام کربنِ اسرائیلی یک مقالۀ دو صفحهای در نقد این کتاب نوشتهاند که یکی از غلطهای کتاب اشتباه بودن نام برخی از اشخاص است.
این نشان میدهد آقای تام کربن چه دقتی داشتهاند. ایشان در مورد آثار سید بن طاووس نیز کار کردهاند. الان هم هرجا بحث عاشورا میشود به کتاب دکتر محمود ایوب خیلی استناد میشود.
آداب و استحباب زیارت امام در آن آمده است. ایشان نگاه پدیدارشناسی و پدیدهشناسی به کربلا داشته است، نه آن دیدی که در کاملالزیارات پیدا میکنید. غیر از این کتاب دیگری است از دکتر سیدحسین جعفری به نام تشیع در مسیر تاریخ که ایشان پاکستانیاند.
كتاب ایشان سال 1979 در لندن توسط انتشارات لانگمن چاپ شده است. ترجمهای از این کتاب به فارسی شده که ترجمهۀ قویای نیست. معمولاً به دو چیز اشاره میشود. یکی کتاب دکتر محمود ایوب و یکی هم کتاب آقای جعفری. هر دو اینها خوب است، چون به قلم افراد شیعه است. البته آقای دکتر جعفری خیلی بهتر به بیان ماجرا پرداختهاند.
خیمه: ضعف غربیها روش تحقیق است یا این که در جستوجوی منابع شیعی تعمدی در استفاده نکردن دارند؟
فخرروحانی: اینطور نیست. به قول یکی از دوستان، فرنگیها اگر اراده کنند کتابی را از زیر سنگ در آفریقا پیدا میکنند.
واقعا اگر بخواهند پیدا میکنند، چون توانش را دارند. اینها از دید و روش تحقیق خودشان وارد ماجرا میشوند و مسأله مهم آن است که اشکال در نگاه کلانشان است.
شاید بیش از حد خودشان را قبول دارند. دلیلش این است که اینها میبینند در عرصۀ تکنولوژی، روش تحقیق و مدلهای علمی اینها جواب داده است؛ در نتیجه میگویند چون ما در زمینههای تکنولوژی و علمی اینگونه وارد شدهایم و جواب گرفتهایم، پس در این زمینه هم جواب میگیریم.
در حقیقت اینها آن دقت علمی را که در زمینههای تحقیقی خودشان دارند، در این زمینه ندارند. این زمینهای نیست که کسی بدون اعتقاد بتواند جواب بگیرد. در رشتۀ تخصصی بنده ـ زبانشناسی ـ یک اصلی وجود دارد که اگر کسی بخواهد روی زبانی کار کند، خودش نباید اهل همان زبان باشد.
البته من این اصل را قبول ندارم، چون اهل زبان به یک ظرافتهای شمّی میرسند که غیر اهل زبان بدان نمیرسند ولی این به هر حال جواب میداد و با این روش روی زبان سرخپوستان کار کردند و جواب هم گرفتند.
لذا در مورد امام حسین(ع) اگر تحقیقی قرار است انجام شود من شیعی نباید این کار را بکنم، چون من شیعه هستم و دلدادگی دارم.
از طرف دیگر اگر شیعه نباشد و اعتقاد نداشته باشد، ممکن است خیلی از ظرافتها را متوجه نشود. شخصیتهای فراوانی در کنار و گوشه کربلا هستند. ما نمیتوانیم به اینها بیتوجه باشیم.
روایتی داریم که امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) هر دو اماماند، چه قیام کنند و چه قعود داشته باشند. اگر جای این دو امام را عوض کنیم، تردیدی نیست امام حسن(ع) همان کاری را میکرد که امام حسین(ع) انجام داد.
اما چرا امام حسن(ع) آن معاهدۀ صلح را امضا میکنند؟ چون حضرت دیدند سرلشکرانشان به وی خیانت میکنند و خود حضرت را مجروح کردند. در این شرایط فرمانده هر چه مقتدر باشد، چه میتواند بکند.
پس اینهایی که در قیام حضرت بودند همه نقش داشتند، حتی آن پیکها. همۀ اینها کمک کردند تا واقعه عاشورا اینگونه شکل بگیرد.
وقتی ما با این دید وارد میشویم و نگاه ما به شهدای کربلا به عنوان انسانهایی است بسیار شریف که جان خود را اهدا کردند. همۀ اینها را به عنوان ارادتمندان امام و شهید تلقی میکنیم.
نگاه ما یک نگاه محاسبهای نیست. این نگاه از جنبۀ اعتقادی ما نشأت میگیرد و یک نگاه مؤمنانه صرف است. اگر به معادلات نگاه کنید شخصی که تا چند لحظه قبل در آن سوی لشکر بود، وقتی به این سو میآید اولین کاری که میکنند بازجویی سفت و محکم است.
در حالی که چنین چیزی در واقعه عاشورا روی نمیدهد و اینها میآیند، میجنگند و شهید میشوند و ما در زیارت به همۀ آنها سلام میدهیم. منتها این قضیه از دیدِ اعتقادی شیعه نتیجه میگیرد.
خیمه: چگونه ممکن است آنها این رفتار را بینند؟ با این فلسفههای ربطانگار این فلسفهها را مشاهده می كنند ولی نمیبینند. چرا در مدلهای دیگر این کار را نمیکنند ولی باز نادیده میگیرند؟
فخرروحانی: چون اگر میخواستند ببینند، در کتابهایی که فرنگیها در مورد کربلا نوشتهاند حداقل باید به پیکی مثلی قیس بن مصهر میپرداختند ولی یک بار هم اشاره نکردهاند.
اسم مسلم را فقط یک بار در یک کتاب دیدم. شخصی که در مورد حضرت ابوالفضل(ع) کار میکند، وقتی در مورد ایشان صحبت میکند، تحلیلش این است که عاملی که حضرت ابوالفضل(ع) را در کنار امام حسین(ع) نگاه داشت عامل دینی و اعتقادی نبود، بلکه حضرت به خاطر انگیزههای قوم و خویشی در کنار برادر ماند. یعنی اگر عامل اعتقاد دینی نبود، هیچ عامل دیگری نمیتوانست کسی را در کنار امام نگاه دارد.
نمیتوانم مسأله تعمد در جستوجو نکردن را رد کنم و نمیتوانم قبولکنم. چون اینجا کجفهمی شدیدی وجود دارد. این را در مدل خود تعریف میکنند.
در لشکر امام حسین(ع) گاهی دو نفر هستند که برادرند و هر کدام در یک لشکر میجنگند. یکی از لشکریان امام توسط پسرعمویش از لشکر مقابل کشته میشود. اصلا زاویۀ دید آنها در این ماجرا فرق میکند.
خیمه: وقتی با این زاویه دید میرسند به سازمانهایی مانند هیأتها که ما شیعیان برای بهرهگیری از عاشورا تشکیل دادهایم؛ وقتی به سازمانهای ایرانیاش که میرسند میگویند این نهاد قدرت در ایران بوده و مکتب جبلالعامل و نجف و لبنان بوده است. در این سه تا حق دارند که بگویند سیاسی است. هند و پاکستان را چگونه تفسیر میکنند؟ آنجا با عاشورا چگونه برخورد میکنند. آنجا عاشورا چه کارکردی برای آنها دارد؟ آیا آنها هم سازماندهی میشوند؟ این سازماندهی را در چه جهتی توجیه میکنید؟
فخرروحانی: من با سازماندهی اینها برخورد نداشتهام. در مورد هیأتهای عزاداری ندیدهام که مقالهای بنویسند. امکان این را رد نمیکنم که شاید در بعضی سفارتخانهها در تهران چنین چیزی باشد. امکان منطقی و عقلیاش را رد نمیکنم ولی سندی ندارم.
محققا اینها باید به هیأتهای عزاداری پرداخته باشند. امکان ندارد کسی به واقعه عاشورا پرداخته باشد و نقش آن در تاریخ شیعه را بررسی کرده باشد، به امروز بپردازد و بعد ببیند موضوعی که دارد منتقل میشود در قالب سازمانهای غیررسمی و غیرسیاسی و فقط مردمی است و در مسجد و حسینیه محل برگزار میشود.
خیلی از هیأتها در جایی ثبت نمیشوند ولی خیلی هم نافذند. گاهی بعضی هیأتها خدمات اجتماعی ارائه میدهند که نهادهای دولتی هنوز نتوانستهاند انجام دهند.
خیمه: در طرح خاورمیانه بزرگ در دوبی تنها بخشی که در کارکردش شک نکردهاند بحث هیئات شیعه است. شما این مقاله را ندیدهاید؟
فخرروحانی: من آن را ندیدهام ولی به این نکته رسیدهام که اینها شیعه را با کربلا و عاشورا میشناسند و ما منکر این نیستیم و افتخار میکنیم به این که اعتقاد به عاشورا در کارت شناسایی اعتقادی ما قید شده است، منتها آن چیزی که در مورد آن هیچ شکی ندارم این است که آنها میخواهند این پدیده را بشناسند.
من خیلی به کارکردهای سیاسی این ماجرا توجه نداشتهام.
من امکانش را نفی نمیکنم که اینها به صورت عمیقی دارند روی این پدیده کار میکنند.
مثلا 6 ـ 5 سال پیش در دانشگاه آمریکایی بیروت با یک استاد آمریکایی آشنا شدم. پرسیدم:راجع به چه چیزی کار میکنید؟ گفت: در مورد شیعه کار میکنم.
گفتم: چرا در ایران کار نمیکنید؟ گفت: چند سالی نیست که شما انقلاب کردهاید و ایران امنیت ندارد، اما لبنان فضای خیلی خوبی است. ما در جامعۀ شیعۀ لبنان همان ایران را با مقیاس کوچکتر داریم میبینیم.
میگفت چیزهایی که میخواهیم، راحت میتوانیم در لبنان پیدا کنیم. اینها تحقیقاً برای شیعه برنامه دارند.
آنها اظهار اشتیاق زیادی میکنند که پدیدۀ عاشورا برای ما جالب است و میخواهیم بیشتر در مورد آن بدانیم. پدیدۀ عاشورا چیزی نیست که ما بخواهیم آن را مخفی کنیم.