تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۵۵
۰
کد مطلب : ۳۳۲۱۰
حجت الاسلام حشمتی در گفتگو با دعبل

حمایت مداحان از جریانات سیاسی باعث ریزش مخاطب شده

حمایت مداحان از جریانات سیاسی باعث ریزش مخاطب شده
دعبل/ رضا دستجردی: امروزه رسانه‌های مذهبی و مخاطبان آن به نسبت تحولات فرهنگی و اجتماعی صورت‌گرفته در اجتماع، از چهره‌ای متفاوت از گذشته برخوردار شده‌اند و ذائقه مخاطب متکثر را آنچنان که باید و شاید خوش نمی‌آید. با حجت‌الاسلام و المسلمین محمدرضا حشمتی، معاون قرآنی سابق و مشاور فعلی وزیر ارشاد در امور روحانیون در گفتگو با دعبل به بررسی کم و کیف رسانه‌های مذهبی و اقبال مخاطب بدانها پرداختیم.
 
با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی امروز جامعه ایران، کدام قالب تبلیغ دین توان بیشتری در جذب مخاطب دارد؟
به اعتقاد من، به همان نسبت که از سال‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی فاصله گرفتیم تب و تاب و شور انقلابی هم در میان مردم کاهش پیدا کرد؛ امری که اقتضای تمامی انقلاب‌هاست. در کل، انقلاب‌ها در سالیان نخست وقوع خود، تفاوت بسیاری با سال‌های بعد پیدا می‌کنند و حتی در برخی مواقع کاملا از مسیر خود منحرف می‌شوند، برخی انقلاب‌ها هم با تاثیرات اندک، وجود خود را حفظ می‌کنند. در نظر داشته باشید که انقلاب‌ها معمولا با تغییر در نظام ارزشی موجود همراه می‌شوند، در وهله بعد که ارزش‌ها را تغییر دادند و بر آن شدند تا ارزش‌های جدید را مستقر کند با چالش‌هایی جدید مواجه می‌گردند. انقلاب اسلامی هم همچون دیگر انقلاب‌ها در بازه زمانی سال‌های 56 و 57 تا به امروز تفاوت‌های بسیاری به خود دیده است. آنچه در این میان حائز اهمیت فراوانی می‌باشد آن است که سیر تغییر و تحولات صورت‌گرفته در فرآیند انقلاب اسلامی به خوبی ثبت و ضبط شود که اتفاقا آثار بسیار خوبی در این حوزه منتشر و همایش‌های مثمر ثمری هم در این خصوص برگزار شده است؛ فرآیندی که نشان از لزوم آسیب‌سنجی انقلاب اسلامی در سال‌های پس از پیروزی آن دارد.
در این میان، آنچه که با وجود گذشت 40 سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بیش از همه به چشم می‌آید افزایش رقبا در حوزه فرهنگ انقلاب است، بدان معنا که اگرچه انقلاب اسلامی ایران در ابتدا از مساجد، هیئت‌ها و محافل مذهبی آغاز شد و همه گروه‌ها از روحانیت گرفته تا روشنفکران، چپ‌ها و کمونیست‌ها در آن مشارکت و فعالیت داشتند و زمینه‌ساز سقوط شاه شدند اما از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب تا به امروز، رقبای بسیاری بر سر فرهنگ انقلاب پدید آمدند که مردم را به ارزش‌های دیگری فارغ از ارزش‌های انقلابی و دینی فراخواندند. این رقبا که در حوزه‌های مختلفی چون هنر، فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی، عرفان‌های کاذب و حتی مکاتب ماتریالیستی شرق و غرب به فعالیت می‌پردازند آنقدر قدرتمند هستند که نمی‌توان به راحتی از کنار آنها عبور کرد، چون طبیعتا بخشی از مخاطبان ما را جذب خود می‌کنند. نکته مهم دیگر، رسانه‌ای است که ما امروزه برگزیده‌ایم، قالب رسانه و انتقال پیام در سال 57 که از ابزار منبر، مسجد، محراب، هیئت و محافل عزاداری بهره می‌جست در گذشته بسیار موثر بود اما به تدریج با وجود رقبای جدید، کارایی خود را از دست داد و بیش از پیش کمرنگ شد، لذا اگر مخاطب کنونی ما همان مخاطب دیروز باشد امروز دیگر خیلی دلبسته این جنس رسانه نیست. در گذشته، محفل و هیئت مذهبی یک مداح سنتی یا واعظ مشهور همچون آقایان فلسفی یا کافی، رونق بسیاری داشت اما امروز همان سخنرانی از رونق گذشته برخوردار نیست، چون رسانه‌ای که پیش از این مسئول انتقال این پیام بود امروزه نو بودنش را از دست داده است. در گذشته، همانطور که می‌دانید رسانه‌های مکتوب همچون روزنامه‌ها و نشریات، ابزار رسانه‌ای غالب بودند، بعدها که پای فیلم، هنر و تلویزیون به میان آمد کارایی رسانه‌های مکتوب کاهش قابل توجهی یافت و امروز با وجود گستره فضای مجازی، جذابیت‌های تلویزیونی کم‌رنگ شده است. تفاوت‌های موجود میان رسانه‌های قدیم و جدید، از نوع نگاه به مخاطب خبر می‌دهد، مخاطب در محافلی چون منبر و هیئت، تنها گوش می‌کند و صرفا از ابزار ارتباطی یک‌سویه بهره می‌گیرد، در حالی که همان مخاطب در شبکه‌های اجتماعی بازیگر است، فعالیت می‌کند، نظر می‌دهد و سخن دیگری را نقد می‌کند.
جذابیت فعالیت‌های هنری در قالب‌های رسانه‌ای جدید تاثیر فوق‌العاده‌‎ای بر مخاطب دارد، امروزه پیامی که پیش از این با توضیحاتی بالغ بر یک ساعت به مخاطب منتقل می‌شد، در قالب یک فیلم کوتاه یک دقیقه‌ای به بیننده انتقال می‌یابد. توفیقی که بیش از هر چیز مدیون جلوه‌‎های بصری است، همانطور که می‌دانید جلوه‌های بصری در مداحی‌ها و محافل مذهبی چندان مورد توجه نبوده و صرفا به جلوه‌های سمعی و شنیداری برنامه مذهبی همچون نوای مداح یا آهنگ کلام او تفقد صورت گرفته است اما امروز می‌بینید که رقبا با فعالیت در حوزه‌هایی چون فیلم، انیمیشن، موسیقی، فضای مجازی و شبکه‌های مجازی پیام خود را به راحتی منتقل می‌کنند، در حالی که رقبای سنتی توان رقابت با رسانه‌های جدید را ندارند؛ تحلیلی که فی‌النفسه برای ما مذهبی‌ها حائز اهمیت فراوانی است.
نکته دیگری که لازم می‌دانم به آن اشاره کنم آن است که در سالیان نخست پیروزی انقلاب اسلامی، حدود 90 درصد از مردم دقیقا همچون رفراندومی که در آن به جمهوری اسلامی رای آری دادند مخاطبان این منابر بودند و همواره مشتری محافل و هیئات مذهبی بودند اما امروزه مخاطبان این برنامه‌ها به شدت کاهش پیدا کرده و به حوزه‌های دیگر کوچ کرده‌اند و دیگر مخاطب ما محسوب نمی‌شوند. حال که این اجتماع مخاطب ما نیستند بر ماست که حوزه جدید رسانه‌ای را شناسایی و در آن فعالیت و پیام خود را منتقل نماییم اما متاسفانه نه تنها این کار را نکرده‌ایم که صرفا به ابزار رسانه‌ای محدود و قدیمی خود اکتفا نموده‌ایم و با وجود اطلاع از ناکارآمدی آن، حاضر به گسترش حوزه فعالیت خود نیستیم. به بیان دیگر، می‌بینیم که جنس ما مشتری ندارد ولی حاضر نیستیم علت آن را بررسی کنیم، شناسایی علل ضعف در این حوزه نیازمند کارهای دقیق علمی از جمله آسیب‌شناسی و نظرسنجی است تا اگر اشکال از ماست، خودمان را تغییر دهیم. متاسفانه با عدم توجه به این مهم، محافل مذهبی‌مان محدود و هیئت‌های بزرگ، کوچک و یا تعطیل شده‌اند، برخی مساجد نیز تعطیل و نمازهای جماعت همچون گذشته میزبان خیل عظیم نمازگزاران نیستند. با این وجود کماکان به شعارهای توخالی بسنده کرده‌ایم و مدعی آن هستیم
که مردم‌مان مذهبی‌اند، تا حدودی هم درست می‌گوییم، مردم‌مان مذهبی‌اند اما دیگر مخاطب ما نیستند. ما امروز نمی‌توانیم همان روزنامه‌ای که در سال 57 با آن اقتضائات زمانی چاپ و منتشر می‌شد را چاپ کنیم چون دیگر آن مخاطب سابق را ندارد، پس لازم است در ابزار رسانه و محافل مذهبی خود تجدید نظر نماییم، شاید یکی از راه‌های تحقق این مهم آن بوده که برخی تحولات و نوآوری‌های صورت‌گرفته در پیام را به میان جمعیت ببریم، به عنوان نمونه، همانطور که می‌دانید جای مداحی در حسینیه و مسجد است اما باید دید آیا می‌توان این محتوا را در دیگر مجامع و محافل هم ارائه و عرضه کرد؟ من معتقدم که شاید بتوان از جنس رسانه عبور کرد ولی خود ارزش‌ها را می‌توان حفظ و به میان مردم برد، چون مشتری دارد و چیزی نیست که از میان برود، به بیان دیگر، مردم هرگز از صداقت، امانت‌داری، ایثار و محبت اهل‌بیت خسته نمی‌شوند، پس اگر ما با حفظ پیام، زبان آن و ابزار رسانه را عوض می‌کردیم کماکان مخاطب و مشتری داشتیم.
نکته حائز اهمیت دیگر، آغشته‌شدن بسیاری از محافل دینی و سنتی ما به امور سیاسی است؛ آفتی که بسیاری از مردم را از هیئت‌ها گریزان کرده است، متاسفانه خصوصا طی سالیان اخیر، هیئت‌ها و مداحان مشهور ما بدون تامل در اقتضائات حرفه خود، از برخی جریانات سیاسی حمایت و جانبداری کردند و با این اقدام بسیاری از مخاطبان خود که عمدتا جوانان، هنرمندان، اندیشمندان و دانشگاهیان بودند را از دست دادند، با این توضیح که ریزش‌های پیشین کمّی بود اما این کاهش مخاطب، به طرز چشمگیری کیفی بود. تصور کنید صاحب تریبون در سخنرانی‌های خود در قالب شعر یا مداحی به ارزش‌های یک استاد دانشگاه یا اندیشمند اهانت کند، مثلا یک‌باره وسط روضه عاشورا بگوید یزیدیان زمان، پیروان فلان حزب یا جریان‌اند، خب پیروان آن حزب در محفل او هم حضور دارند. نتیجه این دست اقدامات، تک‌حزبی و تک‌جناحی‌شدن جریانات مذهبی بود که به شکل آفت بسیاری از مساجد، حسینیه‌ها و نمازهای جمعه را متضرر ساخت. باید در نظر داشت که امام حسین (ع)، همیشه حسین بوده و هست، حسین، حسین بی‌حجاب، حسین زردشتی و مسیحی هم هست ولی ما گفتیم که امام حسین صرفا حسین حزب‌اللهی‌های جناح راست است و بقیه حقی ندارند. آنها هم در پاسخ گفتند که ما هم با امام حسین(ع) شما با همه احترامی که برای ایشان قائل هستیم خداحافظی می‌کنیم. پس شاید بتوانیم رسانه و پیام‌هایمان را اصلاح کنیم یا شعر و آهنگ‌مان را تصحیح نماییم ولی این مهم بیش از هر چیز به اصلاح رفتار نیاز دارد. رفتار جامعه دینی می‌بایست تمامی جریانات و انسان‌ها را در برگیرد نه صرفا حزب مشخصی را. قبل از انقلاب، توده‌ای‌ها هم وارد محافل مذهبی می‌شدند، کسی مانع‎شان نمی‌شد، همه می‌آمدند، بی‌حجاب و با حجاب، مداح هم اگر در سخنرانی خود تذکر می‌داد روی حجاب تاکید داشت یا می‌گفت فلانی اگر از این مجلس بیرون رفتی دیگر مشروب نخور، به تمایلات شخصی یا خواسته‌های کسی بی‌احترامی نمی‌کرد؛ مهمی که متاسفانه آن را فراموش کرده‌ایم.
 
پس به باور شما، در شرایط فعلی، اصلاح رفتار دینی مقدم بر همه چیز است.
بله، علت عدم موفقیت صدا و سیما هم همین است. صدا و سیما ابزار و امکانات هنری بسیاری در اختیار دارد اما از کسی برای اجرای برنامه دعوت می‌کند که به اعتقادات و ارزش‌های مخاطب توهین می‌کند. من هم ناچار نیستم برنامه‌ها را تماشا کنم، تلویزیون را خاموش می‌کنم و سراغ رسانه‌ای می‌روم که آهنگ پخش می‌کند یا ورزش نشان می‌دهد. پس همانطور که پیش از این نیز اشاره کردم ما بیش از هر چیز به اصلاح رفتار و کنش در حوزه منبر، مداحی و مسجد نیاز داریم. امام جماعتی که نخواهد چترش برای همه اهل محل باز باشد و صرفا درصدد جذب افراد متدین آن هم از فلان جریان یا جناح خاص باشد محدودیت‌های بسیاری برای گسترش آموزه‌های ما ایجاد می‌کند. مسجد و امام جماعت آن وقف همه محله است، کسی که آستین‌کوتاه پوشیده هم باید بتواند بیاید، کسی که تمایلات حزبی متفاوتی هم دارد می‌بایست در مسجد حضور داشته باشد، کسی که موهایش بلند است یا خانمی که حجاب ندارد هم باید امکان حضور در مسجد را داشته باشد. دقت داشته باشید که ما با هر محدودیتی که برای مردم قائل می‌شویم بخشی از مخاطب خود را از دست می‌دهیم، بحران مخاطبی که در حوزه فعالیت‌های دینی به شدت در حال گسترش است و بیش از پیش در حال کاهش مخاطبان ماست. فراموش نکنید که اگر ناشی‌گری کنیم همین میزان مخاطب باقی‌مانده را هم از دست می‌دهیم.
فکر می‌کنید چرا مخاطب مسابقات فوتبال جام جهانی در کشور ما 10 میلیون نفر است ولی جلسه سخنرانی فلان واعظ 10 هزار نفر هم مخاطب ندارد؟ چون فوتبال متعلق به همه مردم است و به کسی کاری ندارد، مجری هم بدون جانب‌داری از شخص خاصی، صرفا فوتبال گزارش می‌کند. مگر مردم از دین بیزارند؟ اتفاقا به شخصیت‌ها علاقمندند ولی وقتی می‌بینند صدا و سیما به مقدسات و ارزش‌های آنها توهین می‌کند کانال را عوض می‌کنند و دیگر سخن آن را قبول ندارند. اگر می‌خواهیم جامعه مذهبی ما تماما منزوی و مساجدمان خالی نشود باید با دقت نظر و طبق نظرسنجی‌های صورت‌گرفته، در نوع نگاه خود به مخاطب تجدید نظر نماییم. همه می‌دانیم که نود درصد از مردم به خدا ایمان دارند و هشتاد درصدشان نماز می‌خوانند، بعد یک‌باره می‌بینیم که تنها 10 درصد از مردم به مسجد می‌روند، از این بدتر آنکه از این تعداد، تنها 5 تا 6 درصد در نمازهای جمعه‌ حاضر می‌شوند، چرا؟ چون می‌بینند سخنران قبل از خطبه، فحش و بد و بیراه می‌گوید، سخنران بعد از خطبه هم به همه توهین می‌کند، خب مردم هم نماز جماعت نمی‌روند، این وسط که ضرر می‌کند؟ معارف دینی که باید منتقل شود انتقال پیدا نمی‌کند و اعتمادها از میان می‌رود، این خود بدترین آفت برای جامعه مذهبی کشور است.
 
به نظر می‌رسد امروزه هیئت به عنوان یک رسانه تغییراتی کرده و از توجه به محتوا به سوی توجه به فرم و قالب حرکت کرده است، نظر شما چیست؟
به نظر من، مهم‌ترین عنصر تاثیرگذاری فعالیت‌های دینی و مذهبی، اخلاص است، هرچقدر از اخلاص جلسات‌ مذهبی ما کاسته شود، انتقال آموزه‌های دینی، بی‌اثرتر یا کم‌اثرتر خواهد بود. پس اگر آن مایه اخلاص هم در میان نباشد دیگر چیزی برای ارائه و عرضه وجود نخواهد
داشت. همانطور که می‌دانید فعالیت هیئت‌های ما از دو بخش معارف و انتقال آن تشکیل شده که متاسفانه در هر دو حوزه با نواقص بسیاری مواجهیم. اشعار سروده‌ شده خصوصا پس از انقلاب، شعرهای خوبی نیستند، قبل از انقلاب شعرها پرمفهوم‌تر و بهتر بودند، لذا در معارف بسیار لنگ می‌زنیم. مسئله بعد، معرفت، شور و ادب اهل‌بیت است که می‌بایست منتقل شود، نه از راه سخنرانی که از مجرای رفتارهای هیئتی‌ها، مداحان، ائمه جماعات، اعضای هیئت و شرکت‌کنندگان در آن، حال اگر به ریا آلوده شویم، بخش مهمی از مخاطبان خود را از دست می‌دهیم و بخش فنی کارمان لنگ می‌زند. می‌ماند شعر، آهنگ، صدا و نور که می‌تواند با فرض وجود اخلاص، هم تاثیر مثبت و هم تاثیر منفی بر مخاطب داشته باشد، عدم مراعات مجموعه نکات حائز اهمیت در امر هیئت‌ها و رسانه مذهبی باعث از دست‌رفتن مخطبان هیئت می‌شود.
 
گویی برخی از مردم هم بیشتر جذب شور حسینی‌ شده‌اند تا معارف آن.
به نظر من صاحبان هیئت‌ها، هیئت امناهای قدیمی و مداحان مشهور هرگز نمی‌بایست طبق سلیقه و نظر مردم حرکت کرده و کار انجام دهند و لازم است طبق اصولی که قدیمی‌ترها پایه‌گذار آن بوده‌اند گام بردارند. مداح حق ندارد صرف خوش‌آمد مخاطب، شعر پاپ بخواند. مخاطب دوست دارد چون در طول سال 364 روز را جای دیگر بوده و سبک خاصی از آهنگ و کلام را شنیده، روزی که به هیئت می‌آید هم همان سبک را گوش‌کند ولی ما حق نداریم بر اساس خواست او، مراسم خود را ترتیب دهیم. من فکر می‌کنم که ما قافیه را به مداحان باخته‌ایم. متاسفانه خیلی از ما به اشتباه فکر می‌کنیم که شلوغ‌کاری‌های موجود نشان از اهمیت هیئت دارد در حالی که اینطور نیست، پدر من پیش از انقلاب جزو روحانیونی بود که هم منبر می‌رفت و هم در خانه‌ها روضه می‌خواند، در حالی که برخی مواقع فقط یک مخاطب داشت. لذا ما باید تابع اصول باشیم و تسلیم خواسته‌های بعضا ناحق گروهی از مردم نگردیم. در این میان، توجیه مردم در خصوص تفاوت‌های موجود میان مجلس امام حسین (ع) و دیگر مجلس‌ها، شعر امام حسین با شعرهای دیگر، موسیقی حسینی با موسیقی‌های دیگر و نظایر آن از اهمیت بسیاری برخوردار است. من فکر می‌کنم که ما اگر اصول فنی را رعایت کنیم جاذبه‌هایی بسیاری هم پدید می‌آید، به عنوان نمونه، آیین‌‎های مذهبی در بوشهر و بندرعباس اهمیت بسیاری دارد یا برخی آثار اعراب بسیار جذاب است.
 
خوب است که ذاکر یا مداح با توجه به تغییرات فرهنگی و اجتماعی اخیر، به سلیقه و ذائقه مخاطب توجه کند ولی این نباید باعث انحراف ما از مسیر اصلی‌مان گردد.
ما می‌بایست اصولا در برخی اشعار، معارفی را منتقل می‌کردیم اما امروزه در اشعار مداحی‌های جدید، معارف چندانی برای انتقال به چشم نمی‌خورد. در گذشته، جلسات هیئت‌های مذهبی ابتدا با نصیحت شروع می‌شد و بعد به مداحی می‌رسید، امروزه این نصیحت‌ها رها شده و بلافاصله وارد مرثیه می‌شویم، جالب نیست چون همه چیز می‌بایست روی اصول انجام گیرد.
 
حتی مداح همیشه زیر مجموعه واعظ بوده اما امروزه مداح بخش عمده جلسات مذهبی را به خود اختصاص می دهد و حتی اوست که منبری را انتخاب می‌کند.
من وقتی بنرهای نصب‌شده در خیابان‌ها را مشاهده می‌کنم می‌بینم که اسم واعظ را کوچک و اسم مداح را بزرگ نوشته‌اند، گویی مردم را تشویق می‌کنند که مداح نقطه مرکزی هیئت عزاداری است، در حالی که در گذشته واعظ روی منبر می‌نشست و مداح پله آخر قرار می‌گرفت و به او می‌گفتند پامنبری. در گذشته معمولا واعظ در جلسات مذهبی محوریت داشت، مثلا از یک ساعت برنامه مذهبی، واعظ پنجاه دقیقه سخنرانی می‌‎کرد و ده دقیقه باقی‌مانده به مداح اختصاص می‌یافت اما امروزه جلسات و هیئت‌های مذهبی به علت وجود شور و هیجانات بی‌جا برعکس شده و اگر روزی واعظی را به هیئت مذهبی دعوت کنند که دیگر در خیلی جاها این کار را نمی‌کنند معمولا ده دقیقه صحبت می‌کند و مداح دو الی سه ساعت مداحی می‌کند. همچنین در گذشته، نماز و قرآن جزو اصول همه جلسات مذهبی بود و جلسه‌ای نبود که با نماز و قرآن آغاز نشود اما متاسفانه امروزه معمولا هیئت‌هایی که در خیابان‌ها برپا می‌شود به نماز و قرآن کم‌توجهی می‌کنند و همه چیز به یک آمپلی‌فایر و میکروفن و مداحی که هر چه دلش خواست می‌خواند محدود شده؛ مداحی که نه استاد دیده و نه به ادبیات مداحی مسلط است. البته همه اینها نزد خداوند اجر و منزلت خود را دارد ولی نباید انتظار داشته باشیم که این دست از افراد بتوانند مردم را به معارف اهل بیت و قرآن آشنا کنند اما در این میان می‌توانیم با جهت‌دهی به کار این عزیزان، به فراگیرتر شدن هنرشان کمک نماییم تا مخاطبان مردمی بیشتری را جذب خود کنند. نکته قابل توجه دیگر، نظر به این مهم است که مراسم مذهبی صرفا به یک روز در طول سال محدود نشود، هیئت‌های مذهبی عمده همچون موتلفه، بزازان، خیاطان و امثالهم از قدیم در طول سال جلسات مذهبی برگزار می‌کردند، منتها در دهه محرم برنامه‌هایشان روزانه می‌شد. اگر به اساس کار هیئت‌ها نگاه کنید می‌بینید که ما هیچ وقت هیئت ده روزه نداشتیم، بلکه در کنار مسجد، حسینیه و زینبیه هم داشتیم که در طول سال فعال بودند و فعالیت‌هایشان متناسب با مقاطع زمانی مختلف تغییر می‌کرد.
 
چرا به اهمیت مخاطب‌شناسی در رسانه‌های مذهبی کمتر توجه می شود؟
متاسفانه فرهنگی که مدت‌هاست در جامعه ما جا افتاده، تکلم وحده است. به این معنی که شما بدون توجه به خواست و نظر مخاطب صحبت می‌کنید و به جز خود توجهی به دیگران ندارید. در حالی که اساس فرهنگ ما هرگز بر این خصیصه غلط استوار نبوده است، مخاطب سوال می‌پرسیده و جواب می‌شنیده، متکلم‌وحده یعنی اینکه شما فقط به تریبون من گوش کنید و چیزی نگویید، این دیدگاه بدان معناست که مردم فاقد دانش و بینش لازم‌اند، در حالی که پیش از انقلاب، بخش عمده معارف ما در قالب پرسش و پاسخ منتقل می‌شد و وقتی صحبت منبری تمام می‌شد و از منبر پایین می‌آید افراد بسیاری او را دوره می‌کردند و از او سوال می‌پرسیدند.
بعد از پیروزی انقلاب تصور کردیم که این پرسش و پاسخ‌ها کافی است و تمام شده و همه معارف انتقال پیدا کرده است و حالا فقط منتظریم که واعظ چه می‌خواهد بگوید، کاملا یک‌طرفه، بدون اینکه نیازسنجی و افکارسنجی لازم را صورت داده
باشیم، امروزه دیگر مخاطب را هم دسته‎بندی نمی‌کند، برای همه اقشار جامعه، پیر و جوان و زن و مرد، دو حدیث و یک آیه مشخص و ثابت قرائت می‌شود، بعد هم مداح ذکر مصیبت می‌گو‌ید و خداحافظی می‌کند. همین عدم توجه به افکارسنجی باعث شده که هر روز از غنای علمی منابر و محافل کم شده و مخاطبان کاهش پیدا کنند. دقت داشته باشید که وقتی نیاز علمی من برطرف نشود، شور و اخلاص هم کم باشد، من مخاطب دیگر ترجیح می‌دهم دیگر در هیئت‌های مذهبی حضور پیدا نکنم، در این حالت ترجیح می‌دهم در خانه پای تلویزیون بنشینم و دعای کمیل گوش کنم، چون می‌دانم در هیئت‌های مذهبی، عملا به شعور من توهین می‌شود و از من می‌خواهند فقط گوش کنم و چیزی نگویم.
 
قالب وعظ و مداحی نیز حائز اهمیت بسیاری است، برخی معتقدند جوان‌ها در خانه به نصایح پدر و مادر خود گوش نمی‌کنند، چه برسد به سخن واعظ در جلسات مذهبی.
زبان منبری‌ها، مداحان و ائمه جماعات، زبان توصیه و نصیحت است. جوان هم کلا از پند و اندرز و نصیحت فراری است. زبان نصیحت می‌گوید تو نمی‌فهمی و من چیزی را به تو می‌گویم که نمی‌دانی، این هم کلام صحیحی نیست، شما تا مخاطب را همراه خود نکنید به حرف شما گوش نمی‌دهد. مخاطب اگر از همان اول بفهمد که می‌خواهید او را نصحیت کنید در مقابل‌تان موضع می‌گیرد، به همین خاطر بود که حسن و حسین (ع) با آن روش به پیرمردی که اشتباه وضو می‌گرفت وضوی صحیح را آموزش دادند. شما وقتی از رسانه‌ای بهره می‌گیرید که می‌تواند خوب عمل کند چرا آن را به ابزاری تبدیل می‌کنید که ضد خودتان عمل نماید؟ مخاطب دیگر حرف شما را گوش نمی‌دهد، می‌گوید نیاز نیست تو به من راه راست را نشان دهی، خودم راه را بلدم، چرا از این روش استفاده می‌کنید؟ بگویید خداوند کریم در فلان آیه راه راست را به ما نشان داده است و من دارم صرفا برای شما قرآن می‌خوانم و کاره‌ای نیستم، بعد مخاطب جذب می‌شود که پیام قرآن را گوش کند ولی سخن مداح این است که من می‌گویم، تو فقط گوش کن ولی مداح آگاه می‌گوید من قصد دارم معارف اهل بیت را از زبان یک شاعر یا عارف بزرگ بیان کنم و من صرفا یک گوینده‌ام. متاسفانه مداحان امروز ما یک‌طرفه سخن می‌گویند و رفتار و گفتارشان با یکدیگر متناقض است. تناقض در رفتار و گفتار مداح در همان جلسه نخست مذهبی آشکار می‌شود و تاثیر خود را بر مخاطب از دست می‌دهد، لذا ما می‌بایست این ادبیات را هر چه بهتر و بیشتر بیاموزیم، در این میان هر چقدر از ادبیات گفتگوی صحیح با مخاطب فاصله بگیریم مخاطب خود را از دست می‌دهیم و محافل‌مان کمرنگ‌تر می‌شود.
 
به باور شما آیا در رسانه‌های مذهبی مکتوب و غیر مکتوب با بحران مخاطب روبرو هستیم یا محتوای مناسب تولید نمی‌شود؟
من معتقدم که ما چندین سال است که در حوزه‌های دینی با بحران مخاطب مواجه هستیم، در زمینه انتقال مفاهیم دینی هم دیگر گوش شنوایی باقی نمانده، گوش‌ها یا پر شده یا از ما دلگیر و ناراحت‌اند، حرف ما را نمی‌خرند و با سو نیت با ما برخورد می‌کنند و فکر می‌کنند می‌خواهیم سرشان کلاه بگذاریم، پس هر کسی در هر محفل، مجلس و هیئت توانست روش عرضه محتوا به مخاطب را اصلاح کند مخاطب هم دارد. در این میان، شبکه‌های رادیو تلویزیون و محافل عمومی پر جمعیت مخاطب خود را کاملا از دست داده‌اند. در زمان آقای شاه‌آبادی، در هشت گوشه تهران هشت جلسه تفسیر قرآن وجود داشت، در حالی که جمعیت تهران یک میلیون نفر بود اما امروز تهران هشت میلیون نفر جمعیت دارد، طبق همان قانون، الان می‌بایست 64 جلسه تفسیر قرآن در تهران وجود داشته باشد ولی الان 4 جلسه تفسیر قرآن کریم هم در تهران نیست. ما قبل از انقلاب وقتی دیر به مسجد می‌رسیدیم جا برای نماز خواندن نبود اما الان به هر مسجدی در انقلابی‌ترین نقطه شهر هم بروید به زحمت صف‌ها به هم وصل می‌شود، هیئت‌هایمان هم به همین صورت، به جمعیت روز عاشورا نگاه نکنید، در تاسوعا و عاشورا، همه اقشار جامعه به عشق امام حسین(ع) به خیابان‌ها می‌آیند ولی محفل ما دیگر آن محفل سابق نیست و دچار بحران شده است. امروزه از جمعیت 80 میلیونی ما در کل 2 الی 3 میلیون نفر جمعا در نماز جمعه‌ها و مساجد شرکت می‌کنند، پس در حوزه مخاطب فقط تعداد معدودی هستند که حرف‌های ما را گوش می‌کنند. وقتی امام خمینی (ره) سخنرانی می‌کردند صحبت‌هایشان را ضبط و بعد پیاده و تایپ و تکثیر می‌کردیم، بعد شب در مساجد محله توزیع می‌شد اما امروز وقتی مرجع مذهبی‌مان سخنرانی می‌کند با وجود ابزارهای ارتباطی مختلف، اثری از اقبال مخاطب به کلام او در رسانه‌ها دیده نمی‌شود.
 
اشاره کردید که اصلاح رفتار می‌تواند ما را از بحران مخاطب نجات دهد، به نظر شما و با توجه به شرایط موجود، امیدی به برون‌رفت از این بحران وجود دارد؟
بله، برخی مواقع کار به قدری خراب می‌شود که هر گونه اقدام، نوعی رفورم تلقی می‌شود و نمی‌توان انتظار داشت که کار از اساس اصلاح شود ولی به نظر من، بخش عمده امر انتقال مفاهیم دینی و امر دین با اصلاح رفتار درست می‌شود. البته موارد تاثیرگذار کم نیست، مثل استفاده درست از رسانه، تکنولوژی و ابزار هنر ولی عدم اصلاح رفتار، ضربه اساسی به جذب مخاطب زده است. به نظر من تا این نقیصه برطرف نشود از بهترین تکنولوژی‌های روز دنیا هم کاری بر نمی‌آید. اگر نگاهی به اقدامات صورت‌گرفته در حوزه فضای مجازی در دیگر کشورهای جهان بیندازید می‌بینید که کارهای اخلاقی بسیار خوب و تاثیرگذاری انجام گرفته است ولی بالاخره قصد ما به عنوان افراد مذهبی انتقال مفاهیم ارزشی است که می‌بایست توسط افراد صالح صورت گیرد، لذا با ریا، تعصب، جهل، جانب‌داری و کینه نمی‌توان مفاهیم اخلاقی را منتقل کرد، حال اگر رسانه خوب باشد و به خوبی عمل نماید امر انتقال مفاهیم به درستی صورت می‌پذیرد. توجه داشته باشید که صاحب رسانه نمی‌تواند صحنه‌سازی کند چون مردم، ریا، تملق و جانب‌داری‌های مغرضانه را می‌بینند و می‌فهمند. شما نمی‌توانید بگویید من به اصول اخلاقی احترام نمی‌گذارم اما ارزش‌های دینی را منتقل می‌کنم. حق ندارید خودتان را بهتر از دیگران ببینید، این اصل ادبیات تبلیغی ماست، اگر به این اصل عمل کنیم بین همه عزیز می‌شویم، در غیر این صورت، رسانه هم به خوبی عمل کند امر انتقال مفاهیم بیهوده خواهد بود.
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما