تاریخ انتشار
سه شنبه ۷ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۰۰
۰
کد مطلب : ۳۰۶۸۱
همراه با عبدالحسین طالعی به بهانه برگزاری آیین کتاب سال عاشورا

پدیدهای به نام ادبیات نذری

پدیدهای به نام ادبیات نذری
در روزهای جاری اولین دورۀ برگزاری کتاب سال عاشورا را پیش رو داریم، از آنجایی که هر اولینی ممکن است کمی و کاستی‌هایی داشته باشد و نیاز به تجربۀ پیشکسوتان و بزرگان این حوزه برای هرچه بهترشدن و رفع کاستی‌های احتمالی دارد؛ به همین دلیل با عبدالحسین طالعی، عضو هیأت علمی دانشگاه قم و یکی از داوران این دوره از جایزه دعبل -  کتاب سال عاشورا گفت‌وگو کرده‌ایم تا از تجربه‌های وی برای پیشبرد این آیین و مراسم به سمت‌و‌سوی یک مراسم بی‌عیب و نقص استفاه کنیم.
 

 حوزۀ ادبیات عاشورایی یکی از مهم‌ترین اما از پرحاشیه‌ترین حوزه‌های ادبی در ایران است. اگر بخواهیم به نقد این حوزه بپردازیم آنچه باید به عنوان یکی از آسیب‌های این مهم مورد توجه قرار گیرد، نسبت و ارتباطی است که این آثار با مخاطبانشان برقرار می‌کنند. به نظر شما این آثار تاکنون توانسته‌اند این ارتباط را برقرار کنند؟ و این ارتباط از چه کیفیتی برخوردار است؟

در برقراری ارتباط کتاب‌های حسینی با مخاطبان، حرف و حدیث‌های بسیاری وجود دارد که چند نکته را در این مجال به‌اختصار اشاره می‌کنم؛ اول، بخشی از محتوای آثار ادبیات حسینی اساساً دغدغۀ ارتباط با مخاطب را ندارند. بعضی نویسندگان نیز فقط گروه یا گروه‌های خاصی از مخاطبان را مدنظر خود قرار می‌دهند. گروهی ادبی‌نویسان نیز چشم به مخاطبان فردا دوخته‌اند؛ نه امروز. در این میان تعداد معدودی از نویسندگان هستند که به ارتباط با مخاطبان به طور جدی فکر می‌کنند. ما باید نویسندگانی را جدی بگیریم که آن‌ها نیز دغدغۀ ارتباط با مخاطب را جدی می‌گیرند؛ لذا باید پیش از شروع هر بحث، از هر نویسنده پرسید که اثرش در کدام گروه جای می‌گیرد؟ یا اینکه تلاش داشته آن را در کدام گروه جای دهد؟ آن‌گاه خواهیم دید که در هدف خود موفق بوده یا نه.
باید بگویم بخشی از آثار حسینی، در پی یک تعهد به حضرت سیدالشهدا(ع) تألیف شده و مؤلف این آثار تنها به دنبال اداکردن نذری است که برای خود ایجاد کرده است. آن‌گاه آن نوشته را بی‌آنکه دغدغه‌ای برای جذب مخاطب داشته باشد، به چاپ رسانده و منتشر کرده است. درست یا غلط با طیف گسترده‌ای از آثاری روبه‌رو هستیم که فرم و محتوای آن‌ها ظرفیت برآورده‌کردن نیازهای مخاطبان را ندارند.
دوم اینکه ارتباط با مخاطب، با چند محور اصلی همراه است که شامل علاقه یا نیاز مخاطب می‌شود. نیاز نیز می‌تواند در یک تقسیم، نیاز امروز یا فردا و نیاز کوتاه‌مدت یا درازمدت باشد. در تقسیم دیگر با نیاز واقعی و نیاز کاذب نیز روبه‌رو هستیم؛ پس باید ارتباط با مخاطب با دقت نظر بیشتری تعریف شود.
سوم، تعریف ما از ارتباط با مخاطب، باید با بررسی‌های دقیق و کارشناسانه به دست بیاید؛ نه به شکل احساسی یا مشاهدۀ محدود و تعمیم غیر علمی یا تصمیم‌گیری شتاب‌زده بر اساس آن. باید بدانیم که اگر قرار باشد هر کسی فقط نظر اطرافیان خود را درنظر گیرد، آن‌وقت همه مخاطب‌محورند! در واقع این همه بار پژوهشی وجود دارد که بر زمین مانده، اما مرد عمل کیست؟
 


 از  بین این موضوعات و باری که معتقدید وجود دارد، کدام حوزه، موضوع یا محور مغفول مانده و نیاز است تا به گونه‌ای دیگر و با جدیت بیشتر تحقیق و پژوهش شود؟

یکی از دانشجویان مقطع ارشد رشتۀ کتابداری دانشگاه قم پایان‌نامه‌ای نوشت دربارۀ اینکه پایان‌نامه‌های ارشد رشتۀ علوم قرآن و حدیث تا چه اندازه با مواد درسی مقطع ارشد این رشته تطابق موضوعی دارند. برای این بررسی فقط سه دانشگاه را آن‌هم در چند سال اخیر در نظر گرفته بود. نتایج این پژوهش دیدنی بود. در مباحثی مثل قرآن و خاورشناسان که یکی از مهم‌ترین موضوعات روز است، تعداد رساله‌های درخور توجه بسیار کمتر از حد تصور بود؛ اما در موضوعات کهنه و تکراری مانند ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و امثال آن‌ها تا دلتان بخواهد رساله وجود دارد. جزئیات نتایج و تحلیل آن‌ها در آنجا بررسی شده و هدف من این است که از آن برای شما یک الگو ارائه دهم.
نکتۀ اول در مورد این پژوهش این بود که فهرستی از عناوین شاخص وجود داشت تا گنجینۀ موجود را با آن بسنجیم و نکتۀ دوم اینکه جامعه مورد پژوهش تعداد محدودی عضو داشت؛ بنابراین می‌توانستیم در حد و حدود آن دورۀ زمانی و مکانی به پاسخ علمی برسیم.

حال در اینجا می‌گویم که برای رسیدن به پاسخ مناسب پرسش شما، باید ابتدا سلسلۀ درختی موضوعات حسینی طراحی شود. (دقت کنید! موضوعات حسینی می‌گویم و نه موضوعات عاشورایی؛ زیرا عاشورا فقط یک فصل از سیره گسترده و یک جلوه از جلوه‌های حسینی است؛ گرچه فصلی درخشان و جلوۀ بارز و برتر آن است.) آن‌گاه بر مبنای اهدافی که به شیوۀ کارشناسی تعیین شده، اولویت‌ها مشخص شود.

در مرحلۀ بعد، آثار موجود کتبی و شفاهی اعم از کتاب‌های چاپی و خطی، پایان‌نامه‌های حوزوی و دانشگاهی، مقاله‌های مجلات و گزیده مقالات روزنامه‌ها، نوشتارهای سایت‌های اینترنتی، سخنرانی‌ها، مواد کمک آموزشی و... را در آن سلسلۀ موضوعی جای دهیم. این کار، مسلماً یک کار فردی عجولانه نیست و شاید با چندین پایان‌نامه میان‌رشته‌ای یا طرح‌های پژوهشی به ثمر برسد. پس از طی این فرآیند می‌توان جواب علمی دقیق به این پرسش داد؛ وگرنه بدون این فرآیند، پاسخ‌ها مبتنی بر مشاهدات جزئی یا برخورد احساسی با تعمیم غیر علمی خواهد بود.

 

 اولین دوره از کتاب سال عاشورا بعد سالیان سال قلم‌زدن در این حوزه دارد برگزار می‌شود. از نظر شما اهمیت چنین مراسمی و نکاتی که توجه به آن‌ها می‌تواند این مراسم را از آسیب‌های احتمالی برحذر دارد، چیست؟
بسیار ضرورت دارد تا به شکل ویژه‌ای به این آیین پرداخته شود؛ از آن روی که بررسی پژوهشی گسترده‌ترین پدیده فرهنگی است که تمام مردم ما، صرف نظر از سن، عقیده، گرایش، سبک زندگی و هر اختلاف دیگری آن را جدی می‌دانند و در آن اشتراک دارند.

این کار فواید بسیاری دارد که کمترین آن، توجه دادن ماست به ضرورت بازنگری در برخوردمان با این سرمایۀ بزرگ و بی‌مانند معنوی که در اختیار داریم و از ارزش حقیقی و واقعی آن غافلیم. گاهی نگران این مسأله هستم که مشمول هشدار حضرت جواد الائمه(ع) شویم که فرمود: «نعمتی که شکر آن ادا نشود، مانند گناهی است که بخشیده نشود.»

آنچه در حال تحقق است، نخستین دورۀ کتاب سال عاشوراست. در مورد آن بهتر است سکوت کنیم تا نتیجۀ اجرای آن را ببینیم و بررسی کنیم. ولی به طور کلی برای بهینه‌شدن چنین برنامه‌هایی می‌توان پیشنهادهایی طرح کرد.

اول، تأمین زمینه‌های تداوم آن است که شامل عوامل مالی و مدیریتی و نبود وابستگی به تصمیم‌های روزمرۀ مدیران موقت و... می‌شود. به بعضی مسابقات و جشنواره‌های جهانی نگاه کنیم که از عمر بعضی از آن‌ها ده‌ها سال می‌گذرد و بدون وقفه و تعطیلی و با شیب ملایم پیش رفته‌اند. از تجربه‌های آن‌ها نکات زیادی می‌توانیم بیاموزیم، هرچند متأسفانه عادت کرده‌ایم به کارهایی که در وصفشان بگوییم: «خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود.»

دوم، اینکه باید به‌تدریج پدیدآوران، مؤلفان، مترجمان، ناشران، دانشگاه‌ها، حوزه‌ها، مراکز پژوهشی، مراکز تولید ابزارهای کمک آموزشی، کتابخانه‌ها، هیأت‌ها و دیگر مراکز و افرادی را که آثار حسینی تولید می‌کنند، با چنین برنامه‌هایی درگیر کنیم؛ با این هدف که به ساماندهی پژوهش‌ها و تبلیغات خود بیندیشیم؛ نه به این معنی که خطا در تصمیم‌های ما نباشد، بلکه بدین روی که گام‌های ما استوار و حساب شده باشد. این کلام راهگشای علوی باید سرلوحه تمام کارهایمان باشد که به جناب کمیل فرمود: «یا کمیل! ما من حرکة إلّا و أنت فیها محتاج إلی معرفة.»

سوم، برانگیختن احساس نیاز و ضرورت در تمام افراد و مراکز یادشده نسبت به این‌گونه حرکت‌های فرهنگی است. هرچند این اقدامات به صورت نامحسوس صورت گیرد، بهتر است. این‌گونه حرکت‌ها مانند بوی گل است که در گل نمودار است؛ گرچه به چشم نیاید، ولی گل بدون آن جاذبه‌ای ندارد. این اصل اقتصادی در امور فرهنگی نیز کاربرد دارد و تا زمانی که تقاضا برای کالایی نباشد، عرضۀ آن چندان مفید نیست و بازار را تغییر نمی‌دهد. فرهنگ‌سازی از معبر تقاضای یک کالای فرهنگی می‌گذرد. درست بنگریم که بدون توجه به این مقدمۀ واجب، چه روی می‌دهد؟ اینکه کتاب تولید می‌کنیم و از خوانده‌نشدنش می‌نالیم! در حالی که اگر نیک نظر کنیم، می‌بینیم که «از ماست که بر ماست.»

چهارمین پیشنهادم این است که برگزاری جلسات مشترک میان برنامه‌های مشابه، مانند کتاب سال دهۀ فجر، کتاب فصل ارشاد، کتاب سال حوزه و مانند آن تشکیل شود تا یافته‌ها، دستاوردها، چالش‌ها، راهکارها، فرصت‌ها، تهدیدها و دیگر موارد قابل طرح شناسایی و بینشان مبادله شود.

پنجم اینکه تجربه‌های داوران که حین داوری به دست می‌آید ثبت و مکتوب شود؛ البته معمولاً چنان توجه همگان به نتیجۀ نمایشی «فرآورده‌ها» جلب می‌شود که دستاوردهای پژوهشی «فرآیندها» با تمام اهمیتی که دارند، فراموش می‌شوند؛ لذا داوران، حتی برای یادآوری خود به ثبت آن‌ها نمی‌پردازند و در نتیجه میان اشتغالات مختلف از دست می‌روند که به طریق اولی به دیگران منتقل نمی‌شوند.

ششم، تلاش برای رهاکردن داوری‌ها از حبّ و بغض‌های شخصی و گروهی است؛ البته داوران انسان‌اند و نمی‌توان یک انسان را از پیش‌داوری‌هایش جدا کرد؛ ولی می‌توان این دو اصل قرآنی را ملاک عمل قرار داد؛ یکی برای زمانی که نسبت به کسی خوشبین نیستیم (مائده، 8)، دوم برای زمانی که به کسی خوشبین هستیم و دلبستگی داریم (نساء، 135).
 
 
 مجید اصغری/
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما