تاریخ انتشار
يکشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۳۵
۰
کد مطلب : ۳۶۳۴۶

گفت‌وگو با پیرغلامی که برای شهید زین‌الدین مداحی کرد

گفت‌وگو با پیرغلامی که برای شهید زین‌الدین مداحی کرد
  گاهی از اینکه زندگی هم چنان به پیش می‌رود یکه می خورم! اما زندگی بی‌وقفه در جریان است، چه روزهایت را دوست داشته باشی چه نه! چه روز خبرنگار به یادت باشند و چه نباشند، این رسالتی است که در پیش گرفته‌ایم و روز‌های تعطیل و غیر تعطیل هم نداریم.
 در یکی از روز‌های ماه محرم و منتسب به سید الشهدا (ع) دوباره عازم گزارش می‌شوم، از شدت گرمای روز هنوز هم شقیقه‌هایم به شدت می‌کوبد، قرارم با حاج علی آقا نزدیک‌های نیمه شب است، همان بار اول که پیشنهاد دادم برای مصاحبه مصمم بود و پذیرفت.
حاج علی قصه گزارش ما از ۱۲ سالگی نوحه خوانی می‌کند، با گذشت سال‌ها هنوز هم صدای رسایی دارد و نفسش گرم است، اشعار اساتید را ازبَر است و بدون مکث می‌خواند.
هر دفعه که از دستگاه امام حسین(ع) صحبت می‌کرد هجوم اشک در چشم‌هایش حلقه می‌زد و سرازیر می‌شد و هر دفعه باب صحبتش را با چند بیت در رثای سید سالار شهیدان آغاز می‌کرد.
 مثل مداح مشهور شهرمان، «حاج ولی الله کلامی» او هم سال‌ها کار خیاطی کرده است، لبخند ساده‌ای دارد و قد متوسطی دارد و لاغر اندام است به خاطر ماه محرم لباس سیاه به تن کرده است می‌گوید هر چه دارم و ندارم در زندگی، مدیون دستگاه امام حسین (ع) هستم.
حاج علی آن چنان به دستگاه سید الشهدا (ع)  ارادت قلبی دارد که اشک‌ چشم‌هایش اجازه نمی‌دهد ذکر مصیبت سید‌الشهدا را برای عزاداران روایت کند به همین خاطر می‌گوید همین که اسم امام حسین‌(ع) بر زبانم جاری می‌شود منقلب می‌شوم.
نزدیکش می‌نشینم می‌گویم حاج آقا ماشاالله صدایتان تحلیل نرفته است، نفس‌هایتان هنوزهم گرمه، بیشتر از خودتان برایمان بگویید از کی نوحه خوانی را شروع کردید؟ همین سوال پیش مقدمه‌ای شد که با داستان پیر غلام شهرمان بیشتر آشنا شوم.
 
مونس و همدم پدر بزرگم بودم!
علی عزیزپور هستم متولد ۱۳۲۳ هستم، ۱۲ سال بیشتر نداشتم که نوحه خوانی را شروع کردم، خدا رفتگان همه را بیامرزد، خدا بیامرز پدرم بی‌سواد بود، اما از بس پای منبر بزرگان نشسته بود خوب نصیحتم می‌کرد، پدرم می‌گفت؛ علی آقا هر کار خیر و نیکی بکنی اولش به خودت برمی‌گردد و بر عکس، پس اول دلت برای خودت بسوزد.
بابا بزرگم  عیال نداشت و من پیش او می‌ماندم و بیشتر مونس و همدم پدر بزرگم بودم، به همین خاطر دلم برای مجالس سید الشهدا لَک می‌زد، از همان دوران بچگی قدم در راه دستگاه امام حسین (ع) گذاشته‌ام.
 
۵۰ سال خیاطی کرده‌ام!
زندگی بی‌وقفه در جریان است، ۵۰ سال کار خیاطی کرده‌ام و برای مردم شهرم، نخ توی سوزن انداختم و کت و شلوار و پالتو دوختم، ۲۵ سال است که از آن روزها می‌گذرد، نمی‌دانم خوشحال باشم یا ناراحت، دلتنگ شوم یا... سال‌ها است که پایم را از روی پدال چرخ خیاطی‌ام برداشته‌ام، دیگر چشم‌هایم آن طور که باید و شاید سو ندارند تا نخ و سوزن را در هم آمیزم، مادامی که مشتریانم من را در کوچه  و بازار می‌بینند گوشه کت ‌شان را می‌گیرند و می‌گویند؛ حاجی این کار شما هست، وقتی این جمله را می‌شنوم، با خودم می‌گویم آخر چطور می‌شود که بعد ۲۵ سال هنوز هم به تن دارد! مگر امکان دارد؟ یعنی آنقدر کار من عالی بوده یا پوشاک‌های حال حاضر بی کیفیت هستند شاید هم کلا چسب هستند...
 
دلم برای مجالس سید الشهدا قَنج می‌رود
حاج علی می‌دهد؛ دلم برای مجالس سید الشهدا قنج می‌رود، نمی‌دانم احساس می‌کنم فقط به او می‌توان گفت که چقدر دلشکسته‌ایم،  بچه که بودم محرم که فرا می‌رسید تیپ مشکی می‌زدم، مرتب در مجالس سرور و سالار شهیدان حضور می‌یافتم، آن زمان قدیمی‌ها در منزل حاج ابراهیم صناعی( پدر حاج اصغر صناعی از پیر غلامان زنجانی)  دور هم جمع می‌شدند و من هم بیشتر به وجد می‌آمدم و کنارشان سینه می‌زدم و آنها هم تشویقم می‌کردند.
 
خوابی که منجر به تعبیر شد!
خلاصه علاقه زیادی داشتم که من هم در مجلس سیدالشهدا (ع) نوحه خوانی کنم، خیلی غبطه می‌خوردم و با خودم می‌گفتم کاش بشود من هم در مسجد محله‌مان برای اهالی نوحه خوانی کنم!
یک شب خواب سید بزرگواری را دیدم، دیدم داخل رختخواب دراز کشیده است، آهسته کنارش رفتم و گفتم آقا سلام علیکم، جواب سلامم را گرفت و گفت چه می‌خواهی؛ گفتم دوست دارم من هم در مجالس نوحه خوانی کنم، ازم خواست چند کتاب برایش بیاورم و یکی یکی کتاب‌ها را از داخل جعبه در می‌آورد و نشانم می‌داد و می‌گفت کدام یک را می‌خواهی، جلد یکی از کتاب‌ها پاره شده بود و روی جلدش نوشته بود غریب! من هم همین کتاب را خواستم و به دستم داد و گفت، ۵۱ مسئله را از یادت نبر، تو موفق می‌شوی، از آن زمان به بعد، من هم راه تقوا را برای خودم در پیش گرفتم و هر کاری که از دستم بر بیاید برای دستگاه امام حسین (ع ) انجام می‌دهم.
 
بیشتر در مسجد«غریبیه» نوحه خوانی کردم
 دیگر پیر و فرطوط شدم نفس‌هایم به شماره افتاده، سال ۴۳ عازم خدمت مقدس سربازی شدم و سال ۴۵ برگشتم، در خدمت سربازی هم بی‌آنکه بتوانم جلوی خودم را بگیرم نوحه خوانی می‌کردم و همه حیرت می‌کردند، حتی در جبهه‌های هشت سال دفاع مقدس هم برای رفقا می‌خواندم تا اینکه اسلحه بدست بگیرم و به نبرد با دشمن بروم.
 اولین نفری بودم که به عنوان نوحه‌خوان عازم سر پل ذهاب شدم، خدایش بیامرزد شهید «مهدی زین‌الدین» خیلی با ایمان و مودب بود،به قول گفتنی یک پارچه آقا بود، بعد‌ها وی را بیشتر شناختمش، آرزو دارم که در قیامت شرمنده شهدا نباشم. 
برای شهید زین‌الدین و خیلی از رزمندگان در جبهه‌ها مداحی کردم هنوز هم برای مداحی در جبهه افتخار می‌کنم.
حاج علی می گوید؛ به کاری که می‌کردم خوشبین بودم، در جلسات«کریم مراغه‌ای» شرکت می‌کردم و از شعرهای اساتیدی چون منزوی، غریب، عاصم زنجانی، سعدی زمان، حسینی، یحیوی، بهره می‌جستم، گاهی از اینکه زندگی هم چنان به پیش می‌رود یکه می‌خورم!
یادمه آن زمان بیشتر در مسجد غریبیه نوحه خوانی می‌کردم و همه می‌آمدند البته الان جوانان جای پیشکوستان را گرفته‌اند.
 
65 روز در کربلا بودم!
ببینید وارد شدن در دستگاه امام حسین (ع) آسان است، اما ماندن در این وادی سخت است، اگر اشتباه نکنم سال ۹۲ بود که قسمت شد ۶۵ روز برای انجام کارهای مهمان سیدالشهدا باشم.
 روزها در کربلا به آرامی سپری می‌شد احساس خیلی خوبی داشتم چون برای دومین بار بود که حضور خودم را در شهر کربلا تجربه می‌کردم، با خودم چه زمزمه‌های که نمی‌کردم، مدتی که در کربلا بودم تعدادی بودند که ترکی متوجه نمی‌شدند، نزدیک‌های ظهر در همان حول حوش که ناهار صرف می‌شد می‌گفتند حاج علی بسم الله... من هم هر روز یک مطلبی را برایشان بازگو می‌کردم.
دوست داشتم نوحه‌ای که می‌خواندم سوزناک باشد، بیشتر هم به نوح‌های رزمی علاقه داشتم تا همه از شنیدنش به وجد بیایند، خودم شعر: این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست/ این چه شمعی است که جان‌ها همه پروانه‌ی اوست ... این بیت را خیلی دوست دارم اصلا این شعر خودش به تنهایی یک فلسفه است.
 
از سال ۸۰ تا ۹۰ در مسجد حاج تقی نوحه خوانی کرده‌ام
کاری نمانده است که انجام نداده باشم، اعتقاد دارم باید هر که هر چه از دستش برمی‌آید برای دستگاه امام حسین(ع) انجام بدهد، درک واقعه عاشورا سخت است، شرط حسینی بودن حسینی ماندن است، متاسفانه در مجالس‌های عزاداری برخی‌ها منم منم زیاد می‌کنند.
استاد حاج تقی شریعتی از اساتید من بود، حاج تقی بعد از انقلاب که مسجد را ساخت سال ۸۰ از من خواست مجالس سید الشهدا را در مسجد به همین نام، برپا کنم، قبول کردم و مراسم عزاداری را در این مسجد برپا کردیم. من هم از سال ۸۰ تا ۹۰ را در مسجد حاج تقی نوحه خوانی و عزاداری سیدالشهدا را برپا می‌کردم، متاسفانه برخی از مجالس امروز پولکی شده است، نباید پول را قاطی دستگاه سید الشهدا (ع) کرد.
 
فرزندانم را حسین وار بزرگ کرده‌ام
حاج علی عزیزپور می‌گوید حالش خوب و اوضاع روبه راه است، حاج علی ۷۸ سال سن دارد و سال‌هاست است که در دستگاه امام حسین (ع) نوحه خوانی کرده است، طی این سال‌ها چیزی از این دستگاه نخواسته است، فقط  از او خواسته که هر لحظه به خانه‌اش راه بدهد.
چند ساعتی که کنار حاج علی نشسته بودم  هر دفعه که از دستگاه امام حسین(ع) صحبت می‌کرد هجوم اشک در چشم‌هایش حلقه می‌زد و سرازیر می‌شد و هر دفعه باب صحبتش را با چند بیت در رثای سید سالار شهیدان آغاز می‌کرد.


وی ۵ فرزند به نام‌های مرتضی، محمد باقر، مصطفی و مسعود دارد و یکی از فرزندانش به نام سعید در سال ۹۱ آسمانی شده است.
حاج علی لبخندی می‌زند و ادامه می دهد؛ خدا به من دختر نداده است ولی در عوض ۹ تا نوه دارم که به جز یکی از آنها بقیه دختر هستند.
فرزندش مرتضی در جمع ما نشسته بود و هر از گاهی او هم در گفت وگویمان سرک می‌کشید و از نوحه خوانی‌های پدر در مجالس می‌گفت.
این پیر غلام شهرمان اضافه می کند؛ صدای رسای داشتم و خیلی پرحجم بود بعضی مواقع اصلا به بلند گو احتیاج نبود، یادم می‌آید یک روز در مسجد غریبیه مراسمی بود که در استکان چاییم سرمه ریخته و قاطی کرده بودند!هیچ وقت برای این اتفاق دلیل منطقی پیدا نکردم، خب طبق معمول استکان چای را سر کشیدم و صدایم کلا حالت زیر گرفت یعنی خوابید تا اینکه مجدد به لطف امام حسین (ع) زیر و بم صدایم دوباره تنظیم شد!
حاج علی لبخند ساده‌ای دارد و لاغر اندام است، می‌گوید و از هیچ چیز به اندازه بچه‌هایم راضی نیستم، فرزندانم را با در آمد نخ و سوزن بزرگشان کرده‌ام و همه فرزندانم را حسینی وار بزرگشان کرده‌ و همه حسینی هستند.
هر ساله  در روز عاشورا مراسم ویژه برگزار می‌کنیم که همه رفقا حضور دارند، مجالس‌های ما ساده است و پولی جمع‌آوری نمی‌شود هر که هر چه در توانش هست در این راه قدم برمی‌دارد حیف نیست مجالس امام حسین(ع) را به خاطر پول برپا کنیم. مخالف برخی موسیقی‌های هستم که جوانان در نوحه خوانی استفاده می‌کنند.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما