تاریخ انتشار
شنبه ۱ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۱۷:۰۶
۰
کد مطلب : ۳۵۳۲۲

عوامل شکل گیری اسلام هراسی در غرب

عوامل شکل گیری اسلام هراسی در غرب
احسان آذر کمند، مدیر گروه فقه و رسانه مرکز پژوهش های اسلامی سازمان صدا و سیما، و مولف کتاب «اسلام هراسی و راهکارهای رسانه ای مواجهه با آن»

اشاره:

نمود اسلام و آموزه های آن در کشورهای جهان خصوصاً غرب، اساس قضاوت غیر مسلمانان از دین مبین اسلام است. اینکه کیفیت نمود آیین اسلام در جهان چگونه است، نقش امت اسلام در این نمایش تا چه اندازه صحیح است و نهایتاً مغرضان چه تصویری از دین مبین اسلام و پیامبر رحمت و مهربانی به جهانیان نشان می دهند، همگی از عمده عوامل تاثیرگذار بر نگرش غیر مسلمانان به آیین اسلام است. یادداشت پیش رو، به بررسی مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر نگرش غیر مسلمان به دین مبین اسلام می پردازد. 

اسلام هراسی، از اصطلاحات تازه ای است که به تازگی و به طور خاص، در زمینه رابطه اسلام با غرب، نسبتا تداول یافته است. پدیده هراس از اسلام از زمان ظهور دین اسلام سابقه داشته است، اگر چه امروزه، به ویژه پس از حوادث یازدهم سپتامبر و بیشتر در کشورهای غربی، گستره و عمق آن بیشتر شده است. می توان گفت این پدیده در تاریخ ریشه ای کهن دارد که سرشار از سلسله درازی از روابط نا آرام میان غرب و اسلام است و در طی این روابط نا آرام، هراس از اسلام در ذهنیت غربی تثبیت شده و موجب شده تا آنان اسلام را چونان خطری جدی بنگرند که تهدید کننده هر چیز غربی است. شاید ریشه این ذهنیت در نوعی تقارن تکراری میان برآمدن ستاره تمدن اسلامی و فرو شدن ستاره تمدن غربی در طول تاریخ باشد.
 
در تحلیل پدیده اسلام هراسی، مانند تحلیل هر پدیده دیگر نمی توان آن را تک سبب و تک علتی دانست. اسلام هراسی اسباب متعددی دارد که از درجه اهمیت و قدرت متفاوتی برخوردارند. در این مقال، به معرفی برجسته ترین اسباب و عوامل اسلام هراسی در غرب خواهم پرداخت. 

الف. تاریخ سرشار از درگیری های میان اسلام و غرب است. می توان گفت که فتوحات اسلامی، مرزها و آفاق اسلام را در طول قرن ها درهم نوردید و حوادث ناشی از آن، مانند درهم شکستن کاروان های نظامی روم و انهدام مراکزشان در زیر گام های سربازان مسلمان، نخستین تجربه های دردناکی بود که غرب در رابطه اش با جهان اسلام، با آن رویارو می شد.

همین تجربه ها بود که تخم ترس از اسلام را در ذهنیت غربی کاشت و موجب پرورش گرایش بیمارگونه ای در آن گردید که بر رابطه اش با جهان اسلام حاکم شد، برای مثال پس از شکست سختی که ارتش روم در سال شانزدهم هجری از سربازان اسلام در جنگ یرموک متحمل شد و از منطقه عربی عقب نشینی کرد، از هرقل بزرگ رومیان نقل شد که گفت: بدرود ای سوریه! بدرودی که پس از آن دیداری نخواهد بود و چه خوب سرزمینی هستی برای دشمن و نه برای دوست! و زین پس رومی ای به تو وارد نخواهد شد، جز در حال بیم. 

تاریخ، سرشار از برخوردهای بی پایان ناخوشایندی است که در بسیاری موارد، شکل خونین به خود گرفته و این وضع، موجب تثبیت نگاه تردیدآمیز، بلکه عداوت جویانه در غرب - که وارث قانونی امپراتوری روم است - نسبت به اسلام و مسلمانان شده است، زیرا این تجربه های دردناک در مرز جنگ یرموک که بدان اشاره شد، متوقف نمانده، بلکه به رویارویی های خشن سرایت یافته که برخی آنها هنوز برای جهان غرب، منبع تهدید به شمار می رود، مانند فتح اندلس در سال 91 هجری و جنگ لابواتیه (بلاط الشهدا) در سال 114 هجری که اگر مسلمانان در آن پیروز می شدند، اسلام به دل پاریس هم نفوذ می کرد و نیز فتح قسطنطنیه به دست عثمانی ها در سال 857 م، و ... به نظر می رسد تعامل مستقیم مردم غرب با مسلمانان در طول دهه های متوالی، چه در جریان اشغال برخی سرزمین های اسلامی در دوران جنگ های صلیبی و چه از رهگذر بهره گیری جهانگردان و دانشجویان غربی از نهضت علمی و تمدنی جاری، در بسیاری شهرهای اسلامی، برای سپید شدن چهره تیره ترسیم شده در اذهان غربی از اسلام و مسلمانان و تصحیح توصیف اسلام به عنوان دینی خونبار و هم نشین با خشونت و عقب ماندگی و تروریسم کافی نبوده است. 

ب. غرب اطلاعات کافی از دین مبین اسلام ندارد. بنا به باور رایج و حدیث امام علی علیه السلام، انسان عادتأ مایل به عداوت به چیزی است که بدان جهل دارد، یعنی به گونه ای جاهلانه، آن را خطری پیچیده بر خویش می شمارد که اجتناب از آن را اقتضا می کند. همین امر است که می تواند ترس از اسلام و تمایل به ستیز با آن و نفرت به آن را در میان غربی ها تفسیر کند. 

در غرب، اطلاعاتی سطحی نسبت به اسلام وجود دارد که از منابعی نامطمئن و فاقد احاطه علمی به اسلام اخذ شده است. مواد درسی دانشگاهی در غرب، هنوز هم اطلاعات غلط و گمراه کننده ای از اسلام در خود دارد که در مکتب شرق شناسی ریشه دارد؛ مکتبی که بهانه ساز اصلی برای استعمارگران غربی بوده است.

ذهنیت شرق شناسی مرجعیتی قرون وسطایی و صبغه ای متاثر از روح صلیبی دارد. حجم اندکی از فرآورده های شرق شناسان جدید ـ که در حد خود زیاد هم هست - به دست تصمیم سازان غربی می رسد، در حالی که حجم بسیار زیادی از تولیداتشان، از راه دستگاه های پیشرفته تبلیغاتی و رسانه ای، به سوی افکار عمومی روانه می شود تا به تأیید یا تخریب الگوهای استاندارد ترسیم شده بپردازد. شرق شناسی جدید، عملاً و قولاً می کوشد تا برخوردی تمدنی با شرق اسلامی پدید آورد. 

ناآگاهی نسبت به اسلام و داشتن انگاره های نادرست به این دلیل که مانع تشکیل زمینه مناسب برای فهم و ارتباط مثبت با پیروان اسلام است، یکی از نشانه های برجسته زندگی در جهان غرب است. شاید همین امر موجب شد تا پل فندلی، عضو سابق کنگره امریکا که جهان اسلام را از نزدیک تجربه کرده است، را وادار ساخت تا در جهت شکست دیواره نا آگاهی غربی ها به اسلام و تصحیح مفاهیم و انگاره های غلط آن تلاش کند. فندلی معتقد است که نا آگاهی امریکایی ها و عموم غربی ها به اسلام و انگاره های غلط شان نسبت به اسلام و مسلمانان در عواملی ریشه دارد که مهم ترین آنها عبارت است از: 

1. نقش لابی (گروه فشار) یهودی، در ارائه تصویری زشت از مسلمانان و تصویر اسرائیل به عنوان دولتی ضعیف که از سوی عرب ها و مسلمانان مورد تهدید واقع شده است. 

2. اکتفا به سخن گفتن از اخلاق مسیحی و یهودی، به عنوان اخلاق جهانی مقبول و شایسته پیروی در جامعه امریکایی و اجتناب از اشاره به اخلاق اسلامی و تصویر آن به شکلی منفی و نفرت آور، به گونه ای که یهودیت و مسیحیت در نگاه امریکایی ها الگوی پیشرفت و تمدن و اخلاق جلوه می کند و اسلام به عنوان قدرتی عقب مانده و خطرناک نمایش داده می شود. 

3. متصف کردن اسلام به تروریسم و تعصب و تحقیر زن، و عدم تسامح نسبت به غیر مسلمانان و رد دموکراسی و پرستش خدایی غریب و انتقامجو. 

4. ترس غربی ها از خطر رو به فزونی اسلام گرایی و بیم آنان از جنگ احتمالی اسلام و غرب در آینده و تغذیه این هراس ها از سوی گروه های صهیونیست، با این هدف که پشتیبانی غربی ها از رژیم صهیونیستی قطع نشود. 

ج. تعارض منافع و اختلاف خاستگاه های ارزشی. به رغم آنکه ناآگاهی نسبت به اسلام، عاملی اساسی برای ترس از اسلام و ستیز با آن است، اما قطعا تنها عامل نیست. امروزه غرب رفتارها و هنجارهایی را پذیرفته که بسیاری آنها در تعارض با اسلام است.

برخی از این هنجارها، به نظام سرمایه داری و اصول عمل گرایانه آن در پیشینه سوء و لذت و منفعت ویژه باز می گردد که در عین حال، در محدوده آزادی های اجتماعی و اقتصادی به رسمیت شناخته شده نیز جای می گیرد، مانند آزادی قمار، شرط بندی، خوردن مشروبات الکلی، قانونی شدن فحشا، همجنس بازی و... . طبیعی است که این هنجارهای غربی، خوشایند اسلام نیست و اسلام این رفتارها را حرام و مستوجب مجازات می داند.

از این رو طبیعی است که غربی ها، اسلام و آموزه های اسلامی را تهدیدی جدی برای آنچه آزادی های اساسی و غیرقابل مناقشه ! می خوانند بدانند.

از سویی می توان گفت که ریشه قسمتی از چالش کنونی حاکم بر روابط اسلام و غرب، اختلافات تمدنی عمیقی است که در تاریخ جریان داشته است، چنان که ساموئل هانتینگتون، در نظریه برخورد تمدن ها می گوید، و از سوی دیگر نیز می توان گفت، بخش مهمی از این چالش، بر تعارض منافع میان اسلام و غرب استوار است، به گونه ای که غرب تا حدی آمادگی پذیرش اسلام معتدل را دارد؛ اسلامی که منافع سیاسی و اقتصادی اش را تضمین کند و تهدیدی برای آن نیست. 

د. میان دین اسلام و وضع کنونی مسلمانان خلط صورت گرفته است. پنهان نیست که امت اسلام از قرن ها پیش، با بحران های متعدد در سطوح متفاوت رویارو بوده است و این بحران ها موجب شده تا مسلمانان به لحاظ مشارکت در تمدن بشری و ارتقای سطح بشری در رتبه ای پایین تر از دیگر ملل قرار گیرند. در سطح سیاسی، جنگ ها و نزاع های مسلحانه، هنوز هم شمار زیادی از نفوس انسانی را در جوامع اسلامی درو می کند، مانند فلسطین، عراق، افغانستان، سودان و الجزایر. کشورهای اسلامی از متوقف کردن این چالش ها یا پیروز شدن بر آنها ناتوان اند و هنوز هم بسیاری دولت های اسلامی دنباله رو قدرت های بیگانه ای هستند که آزادی عمل این دولت ها را مصادره و استقلال عملی شان را محدود می کنند.

در سطح اقتصادی، آمارها نشان می دهد که بیش از نیم میلیارد مسلمان زیر خط فقر زندگی می کنند، این بدان معناست که بیش از یک سوم ساکنان زمین که زیر خط فقر به سر می برند، از مسلمانان هستند، این در حالی است که کشورهای اسلامی از ثروت های طبیعی و انسانی فراوانی برخوردارند. در سطح اجتماعی می توان از رنج کشورهای اسلامی از تضادهای طبقاتی شدید و فزاینده، انحطاط جایگاه زنان ،کنار نهاده شدن جوانان، کم توجهی به کودکان و لرزان بودن نظام های ارزشی و لگدمال شدن آنها در زیر گام ارزش های مهاجم غربی سخن گفت.

در سطح فرهنگی نیز به نظر می رسد که جهان اسلام، تقریبا به طور کامل از انقلاب های معرفتی، اطلاعاتی و علمی ای که جهان شاهد آن بوده، منقطع است و تقریبا کم ترین سهم را در این انقلاب ها داشته است و در بهترین حالات، مصرف کننده سیری ناپذیر دستاوردهای تکنولوژیک آن بوده است.

در پی این اوضاع ناگوار و با تلاش های جنبش های صهیونیسم و استعمار، در تعمیق این وضع نمایش و بزرگ نمایی حجم آن، طبیعی است که نوعی هم ذات پنداری خودکار، میان اسلام و فقر و عقب ماندگی ایجاد شود و ریشه ضعف و پس ماندگی مسلمانان، به اسلام نسبت داده شود. بنابراین، بسیار دشوار است که انسان غربی که تنها سیمایی مشوه و تحریف یافته از اسلام را شناخته، با این دین تعامل عاطفی برقرار کند و حتی آن را عامل پس ماندگی بخش های عظیمی از جهان نداند و موضعی منفی نسبت به آن نگیرد.

هـ.. تصویرهای پیش ساخته منفی نسبت به مسلمانان پذیرفته شده است. اساسأ اصول، مبادی و نظریات، به ویژه ایدئولوژی ها، چارچوبی آرمانی دارند که اجازه مساحت معقولی از انفصال آنها را به پیروانشان می دهند، اما در بسیاری موارد، میان اندیشه ها و معتقدان آنها خلط می شود و خطاها و تجاوز کاری های انسان ها به افکار نسبت داده می شود که آنان پذیرفته اند. این امر در مورد اسلام و مسلمانان کاملاً واضح است، چون مسئولیت رفتار نادرستی که از برخی مسلمانان سر می زند، به اسلام نسبت داده می شود، زیرا منافع استعمارگران و صهیونیست ها ایجاب می کند که از رفتار زشت برخی مسلمانان برای بد نام کردن آنان و دین شان سوء استفاده کنند و در پی اثبات تصویر منفی نقش بسته در ذهنیت بسیاری از غربی ها برآیند.

با پرتوافکنی بر این تصویرها و انگاره های پیش ساخته و جهت داری که از مسلمانان در ذهنیت غربی ها در طول تاریخ بلند، چالش و نزاع و روابط نامتعادل میان اسلام و غرب شکل گرفته، درمی یابیم که حجمی عظیم از تهمت ها و خیال بافی های بیمارگونه نثار شخصیت مسلمان شده است. تصویر آنان از مسلمانان، شهوت رانی، شکم بارگی، کودنی، سفاهت، حلیه گری، تحقیر زن و ... را به تصویر می کشد.

سینمای جهانی و رسانه های تبلیغاتی مغرض که آشکارا تحت سیطره صهیونیسم قرار دارند، در تثبیت این تصویرها و بزرگ نمایی و تعمیق آنها و جلوه دادن آنها به عنوان حقایقی روشن غیر قابل مناقشه، نقش ویژه ای دارند.

حقیقت این است که حتی برخی مسلمانان نیز از راه رفتارهای منحرف و عقب مانده خود در سفر به پایتخت های جهان، نقش قابل توجهی در تصدیق و ترویج این تصویرهای موهن دارند و نمونه ای بسیار زشت از شخصیت انسان مسلمان و به تبع آن اسلام عرضه می دارند. اجرای جمود ورزانه آموزه های اسلام از سوی برخی نظام های اسلامی نیز که صرفأ نگاهی شکلی را پشت سر دارد و از روح و محتوا تهی است، از دیگر عوامل و اسباب بی حرمتی به اسلام و ترساندن مردم از آن است، زیرا این نظام ها را چونان جلادی سنگدل و متحجر نشان می دهد که آزادی مردم را مصادره کرده، آنان را از هرگونه شادی و نشاط محروم و به انجام شعایر و فرائض و مناسک دینی مجبور کرده اند.

انفجارهای مرگبار که اهداف غیر نظامی را در کشورهای غربی، مانند ایالات متحده، بریتانیا، اسپانیا و برخی کشورهای اسلامی مانند عربستان سعودی، پاکستان و اردن هدف گرفته، از سوی جماعت هایی که خود را اسلام گرا می پندارند، مانند القاعده، بر شدت اسلام هراسی خواهد افزود و بهانه های بیشتری به دست دشمنان اسلام، برای ستیز با اسلام خواهد داد، و در حقیقت آنان اسلام را مسئول تولید تروریسم و تروریست می شمارند.


منبع: مجله خیمه شماره 108
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما