تاریخ انتشار
شنبه ۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
۰
کد مطلب : ۱۵۲۶۴
گفت‌وگو با محمدرضا غلامرضازاده

فرصت زيباي حاجي شدن

محمد حسيني
فرصت زيباي حاجي شدن
جامعه: ترنم دعا و نيايش در کنار سرزمين الهي... با به پايان رسيدن ماه ذيقعده، تقويم حلول ماه پرخير و برکت ذيحجه را اعلام مي‌کند، با واردشدن به اين ماه صداي جرس کاروان حج به گوش مي‌رسد، گويا بانگ لبيک از مهبط وحي و ميقات حاجيان را که طنين‌انداز مي‌شود، مي‌شنوي. حجاج در اين ايام با تن‌پوش احرام در فضايي پررمز و راز مراسم بزرگ حج را به‌جا مي‌آورند و با استفاده از فرصت گرانبهاي اين ماه و حضور در سرزمين الهي روح خويش را صيقل مي‌دهند.

محمدرضا غلامرضازاده، استاد دعا و نيايش ۱۶ سال است که از نزديک اين لحظات باشکوه، معنوي و فراموش‌نشدني را لمس کرده است.

هرچه او در اين سال‌ها به گفتة خود سعي کرد مداحي اهل بيت (ع) وسيله‌اي براي شهرت و معروف‌شدنش نباشد و از مصاحبه، عکس، سي‌دي‌هاي مراسمش و... فراري بود؛ ولي طي سال‌هاي گذشته در خلال پخش مستقيم مراسم دعاي کميل و عرفة زائران مکة مکرمه و مدينة منوره، ترنم دعا و نيايش او در جاي‌جاي ميهن اسلامي پيچيد و در دل هر خانه‌اي جا باز کرد و امروز همه «غلامرضازاده» را با دعا و مناجات مي‌شناسند. همين ماه مبارک رمضان امسال نيز مناجاتش مهمان سفره‌هاي سحري بود که اشک را در ديدة بينندگان متولد مي‌کرد.

غلامرضازاده، متولد ۱۳۴۳ در شهر ري و ساکن همان‌جاست. چهار فرزند دارد و به علت علاقه‌مندي به دروس حوزوي -که اين علاقه در جبهه‌ها ايجاد شد- حين گذراندن دروس دورة متوسطه در مدرسة مجتهدي در خيابان ري هم درس حوزوي تحصيل کرده است. او از خاطرات و لحظات شيرين سال‌ها مهماني در سرزمين وحي برايمان سخن مي‌گويد:

تجربة اولين سفر به خانة خدا
سال ۱۳۶۵ در جبهه و عمليات شلمچه مجروح شدم و در منزل بستري بودم که در همان سال مرحوم استاد صبحدل و استاد صلح‌جو از استادان قرآني به جبهه آمده بودند و مي‌خواستند دعاي کميل را با لحن عربي براي راديوي برون‌مرزي ضبط و پخش کنند.
اتفاقي به لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) که من قبل از مجروحيت در آنجا بودم مراجعه مي‌کنند و دوستان، من را به آنها معرفي مي‌کنند.
استاد صلح‌جو که استاد قرآني من بود، مرا مي‌شناخت و با مراجعه به منزل ما ضمن عيادت، موضوع را طرح کرد و از من خواست بعد از بهبودي به راديو، واقع در ميدان ارک مراجعه کنم.
وقتي حالم بهتر شد، به راديو رفتم و براي اولين بار مرحوم استاد صبحدل را از نزديک ملاقات کردم. دعاي کميل، زيارت وارث و مناجات شعبانيه را با لهجة عربي کربلايي ضبط کرديم که مرتب از راديو پخش مي‌شد.

گويا يک روز يکي از زحمت‌کشان مراسم معنوي حج، صداي من را در مشهد مي‌شنود و طي تماس با آقاي مرتضايي‌فر (وزير شعار معروف) مي‌خواهد صاحب صدا را برايش پيدا کنند. با تماس ايشان با مرحوم استاد صبحدل، تلفن من را مي‌گيرد و تقريباً از آنجا بود که نام ما در زمرة مسافران بيت‌الله الحرام قرار گرفت.
يک روز تازه از دانشگاه به خانه آمده بودم که آقاي مرتضايي‌فر تماس گرفت و گفت، فردا به بعثة مقام معظم رهبري مراجعه کنم. کلمة «بعثه» آن روز واژة غريبي براي من بود و اطلاعاتي در اين زمينه نداشتم. (بايد بگويم معني لغوي کلمة «بعثه» ستاد و دفتر است که همة مراجع مي‌توانند با اختصاص دفتري در مراسم معنوي حج، پاسخگوي سؤالات شرعي مقلدين خود باشند.)

هر کشور نيز در عربستان براي امور حج کشورش، دفتري را اختصاص مي‌دهد. ستاد حج کشور ما نيز در بعثة مقام معظم رهبري مستقر است که با ساماندهي و اعزام افراد و گروه‌هاي خاص، امور مربوط به حجاج را انجام مي‌دهد.
فرداي آن روز به دفتر بعثة مقام معظم رهبري رفتم و فرازهايي از دعاي کميل را خواندم و مسئولان سمعي و بصري صدايم را روي تصاوير مونتاژ کردند و پس از آن به من گفتند قبول شده‌ام و بايد مدارک خود را براي سفر به حج تمتع به آنها تحويل دهم. از همان سال مسافرت‌هاي من به مکه شروع شد.

آن سال نصف دعا را من خواندم و نصف بقيه را آقاي «ابوالحواتم» از مداحان خوزستاني که به زبان عربي مداحي مي‌کرد و به لحن و نغمه‌هاي زبان عربي تسلط کافي داشت؛ ولي از سال‌هاي بعد به‌تنهايي اين دعا را قرائت کردم. چند سالي را به دليل اينکه از دانشگاه به من مرخصي ندادند، نتوانستم مشرف بشوم؛ ولي از سال‌ ۷۶ پشت سر هم تا امسال قرائت دعاي کميل و بعدها هم دعاي عرفة صحراي عرفات به عهدة من گذاشته شد.
من اين لطف تشرف به خانة خدا و هر چه را در زندگي دارم، مديون عنايت، لطف و توجه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) مي‌دانم.

حج، بزرگ‌ترين کنگرة جهاني مسلمانان
حج، سفر مقدسي است. قشنگ‌ترين لحظه، نخستين باري است که هر حاجي نگاهش به خانة خدا مي‌افتد. صحنه‌ها و لحظات باشکوهي تداعي مي‌شود. حج هر سال يک جلوه‌اي دارد؛ به همين علت وقتي شما از زائران و حجاجي که بارها به اين سفر مشرف شده‌اند، سؤال مي‌کني باز هم دوست دارند به اين سفر معنوي بروند؟ پاسخي مثبت از آنها مي‌شنويد؛ چراکه هر سال حج جلوه‌اي از جلوه‌هاي خود را به حجاج نشان مي‌دهد. خداوند داراي جلوه‌هاي بي‌نهايت و نامحدودي است و طبعاً جلوه‌هاي سرزمينش هم نامحدود خواهد بود.
معمولاً انسان در سفر اول چيزي را متوجه نمي‌شود؛ اما اين قطعه زمين با همه‌جا متفاوت است، حاجي غرق در تجليات حق تعالي قرار مي‌گيرد و انرژي‌اي در آن وجود دارد که در جاي ديگر وجود ندارد. کشش و جذبه‌اي بي‌حد و وصف در آن وجود دارد که محيط را بر انسان محاط مي‌کند؛ به همين علت در سفرهاي بعدي است که کم‌کم مي‌فهمد کجا آمده است و مي‌تواند از معنويات و فيوض بي‌حد و اندازة حج بهره‌مند شود.

به نظر من حج نه به قسمت است و نه به همت؛ بلکه دعوتي است از سوي حضرت حق. (تا يار که را خواهد و ميلش به که باشد...)
همان‌گونه که بزرگان دين و استادان ما گفته‌اند، هستند بسياري پولدارها که نمي‌توانند به اين سفر بيايند يا اينکه خيلي‌ها تلاش مي‌کنند؛ ولي سعادت حضور در اين فضاي عظيم را ندارند؛ حال دلايل اينکه بعضي‌ها بارها مشرف مي‌شوند بعضي‌ها فقط يک‌بار و بعضي‌ها اصلاً در طول حيات عمر خود سعادت حضور در اين سرزمين را ندارند، بر ما پوشيده است.

شايد شنيده باشيد که حج شبيه قيامت است. معني اين حرف را به محض اينکه پاي‌تان را در اين سرزمين گذاشتيد خيلي زود مي‌فهميد. عالم و آدم با لباس‌هاي جورواجور و از همه رنگ، توي يک‌جا جمع شده‌اند؛ انگار که چکيدة همة دنيا را آنجا ريخته باشند. به‌جرئت مي‌توان گفت در هيچ دين ديگري کنگره‌اي به مانند حج وجود ندارد و انسان‌ها ممکن است از نژادها و کشورهاي مختلف به بهانه‌هاي مختلف گردهم آيند و با هم ارتباط برقرار کنند؛ اما آنچه در جمع در بين مسلمانان اتفاق مي‌افتد با هر يک از آن اجتماعات و کنگره‌ها متفاوت است و قياس‌پذير نيست. در حج همة مسلمانان به دليل لبيک دعوت پروردگارِ واحد راهي ديار مقدس مي‌شوند و در آنجا گردهم مي‌آيند. به‌راستي در حج است که انسان‌ها از تيره‌هاي مختلف گردهم مي‌آيند و با هم آشنا مي‌شوند.

انسان‌ها غالباً با فرم ظاهري لباس از همديگر شناخته مي‌شوند و چه بسا همين لباس ظاهري به عنوان ابزاري براي فخرفروشي و مباهات بين آنها استفاده مي‌شود؛ اما در حج همة اين تفاوت‌هاي ظاهري کنار گذاشته مي‌شود و مسلمانان با وجود رنگ‌هاي مختلف و نژادهاي گوناگون با لباسي واحد و ظاهري واحد دعوت پروردگاري واحد را لبيک مي‌گويند. کسي حق عطرزدن و شانه‌کردن مو را ندارد؛ گويي با اين کار به‌ويژه در صحراي عرفات صحنة محشر و روز قيامت را در همين دنيا بازسازي مي‌کنند.

لحظه‌ها و صحنه‌هاي باشکوه و ديدني‌اي است. در طي اين سال‌ها با قرائت دعاي پرفيض کميل در اين سرزمين توانسته‌ام دوستاني از هندوستان، بحرين، کويت، آلمان، آمريکا، چين و... پيدا کنم که از نزديک شاهد علاقة آنها به مناجات حضرت اميرالمؤمنين (ع) هستم که ابراز احساسات و علاقة خاصي به اين دعا دارند و آنجاست که مي‌فهميم مولا علي (ع) در دل بسياري انسان‌هاي کرة زمين نفوذ دارد.
حج عبادت عظيمي است که فوايد و نتايج ارزشمندي در پي دارد؛ بزرگ‌ترين همايش مسلمانان که در آن بسياري مقاصد شريعت تحقق مي‌يابد.

حج و جواني
در روايت هست که اگر کسي در جواني به
سمت قرآن برود، قرآن با گوشت، پوست و خونش آميخته مي‌شود و حج نيز چنين است. حج در جواني بهتر با گوشت و خون انسان آميخته مي‌شود.
حج فرصت ارزشمندي است که از آن مي‌توان بهره‌هاي فراواني برد. شناخت آثار و برکات حج و نيز آشنايي با فلسفه و مناسک، زمينة استفاده از فرصت طلايي حج را فراهم مي‌سازد.
به نظر من حج عملياتي است که روز، ساعت و مواقع خاصي بايد آن را انجام دهي.

احرام در ميقات، طواف، سعي بين صفا و مروه، وقوف در عرفات و مشعر، ذبح گوسفند در روز عيد قربان، رمي جمرات و... هر يک فلسفه و حکمتي دارد که جوان بهتر مي‌تواند اين عمليات را انجام دهد.
جوان بهتر مي‌تواند با حج ارتباط برقرار و از معنويت آن استفاده کند؛ همچنين اعمال آن را شايسته به جاي آورد.
حج در زندگي خيلي‌ها موجب تحول اساسي و آغاز زندگي ديگري شده است. جوان وقتي به حج مي‌رود دوباره متولد مي‌شود و زندگي ديگري را شروع مي‌کند و اين سفر نقطة عطفي در زندگي او مي‌شود.

خداي ناکرده منظورم اين نيست که پيرمردها و پيرزن‌ها را از سفر روحاني و معنوي حج حذف کنيم. مقصود اين است که اگر کسي حج در سنين جواني نصيبش شد، از نعمت بالايي برخوردار شده است و آنجا از لحاظ روحي آمادگي دارد بهتر از برنامه‌هاي مهماني الهي استفاده کند.

همة حج يک طرف، عرفات يک طرف
رکن حج عرفات است و براي من بهترين جاي حج عرفه است. عرفات اگر حجاج را مست مي‌کند و حالات آنها را به يکباره دگرگون مي‌سازد، به علت حضور و وجود امام زمان (عج) در صحراي عرفات است؛ چراکه در روايات داريم از ظهر روز عرفه حضرت در عرفات حضور مي‌يابند و تا غروب آفتاب آنجاست؛ همچنين بسياري شاگردان خاص حضرت که تربيت‌شدة او هستند، در مراسم حضور دارند.
غروب عرفه بسيار ديدني است. فضاي بسيار معنوي و ملکوتي که فقط بايد بود و از نزديک احساس کرد. کلمات و لغات گوياي آن احساس و ادراک نيست.

حضور در سرزمين الهي لحظه‌به‌لحظه‌اش سراسر خاطره است؛ ولي من معتقدم اوج خاطرات حج در عرفات است.
نبايد منکر اين موضوع باشم که در سعي صفا و مروه هم احساسي به حاجي دست مي‌دهد که حاضر نيست آن را با دنيا عوض کند، در طواف هم اتفاقات زيبايي وجود دارد. قبر رسول الله (ص) قبرستان بقيع، بين‌الحرمين و... هر کدام حال و هواي خاصي دارد؛ ولي اوج حج و زيارت ملاقات امام (عج) است که در عرفات شکل مي‌گيرد. يک روز به وسعت يک عمر خاطره است که محال است آن را کسي فراموش کند.

بسياري خاطرات را بايد کتمان کرد و براي خود نگاه داشت تا وجود مبارک امام عصر (عج) تشريف بياورد.
من در طول اين سال‌ها باطن حج و عرفات را با باطن جبهه‌ها يکي احساس کردم. به نظرم نيرويي که در جبهه‌ها وجود داشت با نيرويي که در عرفات وجود دارد، هر دو از يک مأخذ و مشرب و منبع سرچشمه مي‌گيرند و از يک نقطه اشراق مي‌شوند. شب‌هاي جبهه و عرفات و همة لحظات آن را يک‌شکل و يک‌رنگ ديدم.
عرفات در دعا و ذکر و مناجات و حرف خلاصه نمي‌شود، بلکه در پي آن حماسه‌اي ماندگار جاري است؛ همان حماسه‌اي که گاه بخش‌هاي زيباي دعاي عرفه به آن شهادت مي‌دهد.

دعاي عرفه
روز عرفه، روز دعاست. اهميت دعا در اين روز تا جايي است که اگر روزه‌داشتن سبب ضعف و بي‌حالي در دعا شود، سزاوار است روزه نگيريم تا بتوانيم دعا کنيم؛ با اينکه روزة آن، روز جبران گناهان نود ساله است.
وقتي مکان، مکاني استثنايي باشد، قطعاً خواندن دعا هم متفاوت و متمايز از ساير جاهاست. انسان‌ها، حال و هوا و اشکي که بي‌اختيار در آن لحظات جاري مي‌شود، همه و همه متفاوت است و با ساير لحظات فرق مي‌کند. دعاي عرفه، دعايي است که از لسان حضرت سيدالشهدا (ع) صادر شده است. ايشان در آخرين سفر خود که به مکه مشرف شد، در کنار کوه «جبل‌الرحمه» روي مبارک خود را به سوي کعبه گردانيد و همراه با اصحاب خويش اين دعا را قرائت فرمود.
اين دعا داراي مضامين بسيار معرفتي، توحيدي و سطح بالايي است و کلماتي در آن به کار رفته که مردم به‌خوبي با آن ارتباط برقرار مي‌کنند. قرائت دعاي عرفه سيدالشهدا (ع) در صحراي عرفات با حضور حجت خدا با حال و هواي خواندن هيچ دعايي در هر مکان مقدسي قياس‌پذير نيست. اين دعا يگانه دعايي است که بنا بر روايات مي‌توان با قاطعيت گفت که امام عصر (عج) در آن حاضر است که روح و معنويت عجيبي به دعا مي‌بخشد.

هرچه به پايان دعاي عرفه نزديک مي‌شويم، دل‌ها منقلب‌تر، چهره‌ها نوراني‌تر و حال و هواي‌تان متفاوت‌تر مي‌شود. وداع با چادرهاي عرفه و سرزمين عرفات بسيار سخت است. حاجيان زمان زيادي را در اين سرزمين نبوده‌اند؛ ولي آنچنان با اين بيابان و صحرا انس پيدا مي‌کنند که دل‌کندن برايشان غيرممکن است و گويا عمري را در اين مکان مقدس سپري کرده‌اند و همة اينها چيزي نيست؛ جز به دليل حضور امام زمان (عج) در عرفات.

دعاي کميل، عشق‌بازي با حضرت رب
دعاي کميل از بهترين دعاهاست که علامه مجلسي (ره) فرموده: «حضرت اميرالمومنين (ع) اين دعا را در دل شب به جناب کميل که از خواص اصحاب آن حضرت است انشاء فرمود.»
کميل يکي از مؤمنان راستين به پيامبر (ص)، از ياران خاص اميرالمؤمنين (ع) و از شيعيان وفادار امام حسن مجتبي (ع) بود.
اينکه اميرالمؤمنين (ع) دعايي چون دعاي کميل را به او تعليم مي‌دهد، به‌روشني بر بلنداي مرتبت معنوي او دلالت مي‌کند.
برگزاري دعاي کميل يکي از مراسم و برنامه‌هايي است که کشور عربستان به‌شدت مخالف برگزاري آن است و با وجود همة محدوديت‌ها و سختي‌ها بعثة مقام معظم رهبري طي اين سال‌ها مراسم معنوي و پرفيض کميل را بدون مشکل خاصي با حضور حدود ۵۰ هزار نفر از زائران برگزار کرده است.

چهار شب جمعه دعاي کميل در بين‌الحرمين يعني فضاي بين مسجدالنبي (ص) و حرم ائمه بقيع (ع) برگزار مي‌شود که ۲ دعا نصيب زائران مدينة قبل و ۲ دعا نيز قسمت زائران مدينة بعد مي‌شود؛ به هر حال آرزوي هر مسلماني است که يک شب جمعه دعاي کميل حضرت امير (ع) را در کنار قبرستان بقيع زمزمه کند.
از دعاي کميل مي‌توان به عنوان ترفند يا مانور شيعه نام برد که جمهوري اسلامي ايران توانسته آواي مناجات اميرالمؤمنين (ع) را در شهر مدينه و در کشور عربستان طنين‌انداز کند و حضرت را به اين شکل معرفي کند؛ هرچند تفکر غلط وهابيت اجازه نمي‌دهد مسلمانان و شيعيان و زائران ايراني به‌راحتي و با آداب و رسوم خود به عزاداري بپردازند.

دعا بايد رأس ساعت ۲۲ با تلاوت قرآن کريم آغاز شود و پس از سخنان مجري و مداحي و دعاي کميل و دعاهاي پاياني نمايندة ولي فقيه در مدت يک ساعت رأس ساعت ۲۳ به پايان برسد.
قطعاً برگزاري چنين مراسم عظيمي با وجود محدوديت‌هاي فراوان حاصل زحمات تيم دلسوزي است که ساعت‌ها قبل شرايط و امکانات را براي برگزاري هرچه بهتر اين مراسم مهيا مي‌کنند. صوت‌رساني، پوشش تصويري مراسم، انتظامات، راهنمايي زائران، فراهم‌کردن فضاي برگزاري دعا، هماهنگي با مديران، روحانيان و مداحان کاروان‌ها براي همکاري هرچه بيشتر در برگزاري اين مراسم و... از جمله اقداماتي است که عوامل برگزاري مراسم دعاي کميل صورت مي‌دهند که جا دارد از زحمات آنها تقدير و تشکر کنم.
يکي از تلاش‌هاي بعثة مقام معظم رهبري اين بوده که بهترين و صحيح‌ترين نسخة دعاي کميل را عرضه کند و علماي بسياري روي اين موضوع کار کرده‌اند؛ چراکه در مفاتيح ما دعاي کميل، غلط‌هاي اعرابي زيادي دارد و در کشور عربستان زيبندة ما و شيعيان نيست که کلمه‌اي غلط خوانده شود.

دعاي کميل در عربستان بايد به لحن عربي خوانده شود و علت آن هم بسيار واضح است که کشور، کشوري عرب‌زبان است و بايد اين موضوع رعايت شود. هرچند بسياري ايرانيان از اين موضوع راضي نيستند؛ ولي لحن عربي سوزناک، رعايت قوائد تجويدي، همراه‌کردن مردم با دعاي لحن عربي، سرعت و تنظيم زمان دعا که بايد در ۳۰ دقيقه خوانده شود، از مواردي است که بايد در قرائت دعا در عربستان رعايت شود و کسي که سعادت خواندن اين دعا را دارد، بايد سال‌ها روي اين موارد تمرين و تجربه کسب کرده باشد. اميدوارم آرزومندان نجواي کميل در مدينه اين سفر روحاني نصيبشان شود.

دعاي کميل کلام امير و بيان ايشان است. حضرت به دليل افصح‌الناس بودنش لطيف‌ترين و فصيح‌ترين کلمات را در اين دعا به استخدام درآورده است. ما دعاهاي
ديگري هم داريم؛ ولي فصاحت آن به فصاحت دعاي کميل نمي‌رسد. ويژگي دعاي کميل اين است که پرمعناترين مفاهيم در کوتاه‌ترين کلمات گنجانده شده است.
بهترين روح پرستش در ذره‌ذرة دعاي کميل آمده است. اگر ما بخواهيم خدا را بشناسيم، بايد دعاي کميل بخوانيم و اگر بخواهيم توبه کنيم، بايد دعاي کميل بخوانيم. بهترين شيوة عشق‌بازي را مي‌توان با دعاي کميل داشت.

زيارت ناحية مقدسه
اين زيارت از طرف وجود مبارک امام (عج) و حجت خدا صادر شده است و وجود مبارک امام زمان (عج) جدش حضرت سيدالشهدا (ع) را اين‌گونه زيارت مي‌کند. من اعتقاد دارم زيارت ناحية مقدسه را نبايد هر جا و براي هر کسي خواند؛ مگر براي خواص. کساني مانند هيئتي‌ها که روضه بسيار گوش داده‌اند و... چراکه مضامين و عباراتي دارد که ممکن است براي مردم عادي و معمولي سؤال‌برانگيز شود. من معتقدم اين زيارت مال همه‌جا و همه‌کس نيست و هميشه هم نبايد خوانده شود. فقط روز عاشورا بايد خوانده شود، با خواندن اين زيارت خود را با مضاميني مأنوس مي‌کنيم که حجت خدا جدش را آن‌گونه زيارت مي‌کند. فرازهاي بسيار عجيبي از لسان حجت خدا در اين زيارت آمده است.

دعاي ندبه و مناجات شعبانيه
دعاي ندبه، دعايي است که در روايات داريم مستحب است در اعياد سعيد فطر، قربان و غدير خم و نيز روزهاي جمعه خوانده شود.
اعتقاد به وجود مهدي موعود (عج) و ظهور آن حضرت از جمله اعتقادات مذهب شيعة جعفري و بعضي فرقه‌هاي اهل سنت است.
دعاي ندبه که نوعي زيارت براي امام زمان (عج) است، زبان حالي است که درد فراق را حکايت مي‌کند؛ درد فراقي که سوزناک است و با فرا رسيدن ظهور، پاياني لذت‌بخش و شيرين خواهد داشت.
ندبه از مادة «ندب» به معناي زاري‌کردن و نوحه‌سرايي در فراق کسي است و چون خواندن دعاي ندبه با اظهار تأسف و نوحه‌سرايي براي فراق امام زمان (عج) همراه است و مضامين آن نيز با نوحه‌سرايي مناسب است، نام آن را «ندبه» گذاشته‌اند.

دعاي ندبه در بعثه خوانده مي‌شود و محدوديت‌ها و حساسيت‌هاي برگزاري دعاي کميل را ندارد.
خواندن دعاي ندبه در سرزمين ام‌القراي اسلامي و دنبال امام زمان (عج) گشتن خود نعمت و توفيق بالايي است که نصيب حاجيان خانة خدا مي‌شود.
دعاي کميل، دعاي بسيار سنگيني است که با فصاحت و بلاغت و مفاهيم و معناي بالايي است؛ ولي دعاي ندبه دعاي ساده‌تري است که گوش مردم با آن آشناتر است و راحت‌تر مي‌توان با آن ارتباط برقرار کرد؛ چراکه از ابتداي دعا به دنبال امام عصر خود مي‌گردي.
دعاي ندبه نسبت به دعاهاي ديگر از لحاظ نغمه‌پردازي آهنگ‌بردار است و نغمه‌هاي متنوعي مي‌پذيرد. سجع دعاي ندبه به شعر نزديک است؛ در حالي که دعاي کميل نثرگونه بيان شده است. من با دعاي ندبه بسيار مأنوس هستم و حس و حال خاصي نسبت به آن دارم.
جالب آنجاست که من شايد تا ۲۰ سال پيش تا اين ميزان نسبت به اين دعا آشنا نبودم و از زمان آشنايي، ارتباط خوبي با آن برقرار کردم و هر هفته در مسجد محله‌مان اين دعا را مي‌خوانم.

مناجات شعبانيه هم مناجاتي است که حضرت اميرالمؤمنين (ع) و امامان (ع) در ماه شعبان مي‌خواندند و دعاي بسيار سنگيني است که کلمات و مفاهيم بلندي در آن به کار رفته است.

مسير رسيدن به اين موفقيت
من از سن هفت يا هشت سالگي مداحي مي‌کردم تا اينکه احساس کردم اوايل انقلاب بايد قرآن را به صورت حرفه‌اي و کامل ياد بگيرم. من ابتدا آموزش قرآن را در سطح روخواني و روان‌خواني در سن طفوليت در محضر حاج آقاي سلطاني گذراندم و بعدها در باب آموزش تجويد و صوت و لحن زيرنظر استاد صلح‌جو قرار گرفتم.
سال‌ها بعد مرتب احساس مي‌کردم، در باب دعا خلأ وجود دارد و مردم دعا را به‌خوبي نمي‌خوانند. مردم چندان تمايلي نسبت به دعا نداشتند، نمي‌توانستند به‌راحتي دعا بخوانند يا کمتر به سمتش مي‌رفتند. اين خيلي برايم مهم بود؛ زيرا بخشي از معارف ما در همين دعاها قرار دارد.

دعا خواندن به لحاظ شيوه و تکنيک چيزي ميان قرآن و مداحي است. با تجربه‌هايي که در آن دو زمينه داشتم، عمدة وقتم را به دعا
اختصاص دادم.

شعر، روضه و مداحي
دربارة شعر نکتة اول اينکه در شعرهاي آييني و به‌ويژه در شعرهايي که در رساي سيدالشهدا (ع) و اهل بيت (ع) سروده مي‌شود، بايد کساني سرايندگان اين شعرها باشند که از نزديک با مصيبت آشنا و درک خوبي نسبت به مسائل داشته باشند. به تعبير بهتر دلسوختة امام حسين (ع) و اهل بيت (ع) باشند. خيلي‌ها از روي تأمل و تبرک براي اهل بيت (ع) شعر مي‌گويند؛ ولي بايد قبول کرد شعري که يک مداح، يک شاعر دلسوخته و يک هيئتي مي‌گويد، با کسي که از دور شعر مي‌گويد بسيار متفاوت است. ما شعرهايي را مي‌بينيم که به معناي واقعي طعم زيباي روضه و اشک را چشيده‌اند.

دومين نکته اينکه بايد مضامين شعر بسيار قوي، نو و لطيف باشد و نکتة سوم اينکه بايد در شعرهاي خود قواعد دستور زبان فارسي را رعايت کنند. با رعايت اين موارد شعر خوبي هم تحويل بدهند که مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند.

شايد باور نکنيد من يک ديوان مي‌خرم و از درون آن فقط يک غزل يا يک مثنوي و قصيده انتخاب مي‌کنم و مابقي آن براي من جالب نيست. در زمينة روضه هم حساسيت و ظرافت خاصي وجود دارد که حتماً بايد از مقاتل و منابع معتبر استفاده کرد.

بعد از انقلاب، تغيير و تحولي در باب مداحي ايجاد شد که بعضي موارد آن خوب و بعضي‌ها مناسب نيست. يکي از اين تغييرات عمده اين بود که در زمينة مداحي تجزيه صورت گرفت. ما مداحي را مي‌شناسيم که فقط شور مي‌خواند، مداحي که فقط روضه مي‌خواند و مداحي که فقط نوحه مي‌خواند. مداحي همة اينهاست و نه بخشي از آن.
اگر بخواهيم کسي را مداح بناميم، بايد مجموعه‌اي از اينها را داشته باشد؛ شعر را بشناسد، روضه بخواند، جلسه را اداره کند، نوحه بخواند، شور بخواند، شعر و نوحة خوب از بد را تشخيص دهد و... .
خداي نکرده نمي‌خواهم به کسي جسارت کرده باشم؛ به هر حال هرکس به اندازة خود از درياي بيکران سيدالشهدا (ع) بهره‌برداري مي‌کند؛ ولي بايد قبول کرد که مداحي برخي تعاريف خاص خود را دارد.

مداح بايد بهترين نحو به ساحت مقدس اهل بيت (ع) عرض ادب کند. در باب مداحي مطالعه، مطالعه و مطالعة بسيار نياز است و حرف اصل را مي‌زند. به قول ورزشکاران و به‌ويژه فوتباليست‌ها کسي با يک توپ‌زدن، فوتباليست نمي‌شود. با يک شعر خواندن، يا اداره‌کردن يک جلسه و... کسي مداح نمي‌شود.

بعد از انقلاب مردم ما بيدارتر، هوشيارتر و فهيم‌تر شدند. شنوندگان ما غالباً جوانان و تحصيل‌کرده در حوزه و دانشگاه هستند؛ بنابراين بايد با مطالعه و حساسيت خاصي روضه و شعر خواند و بايد از نظر عاطفي آنها را راضي کرد. ضروري است مادحين اهل بيت (ع) از نظر روضه، شعر، آواها، دستگاه‌ها و... مطالعة کافي و وافي را در دستور کار خود قرار دهند.

مناجات
مناجات از واژة «نجوا» به معناي در گوشي صحبت‌کردن مي‌آيد؛ يعني حرف‌هاي درگوشي و مهم خود را در قالب مناجات بيان‌کردن. بالاترين کلام امام (ع) در قالب انشاء مناجات است.
رابطة نجوا خصوصي‌تر از دعاست و مناجات بالاتر از دعا محسوب مي‌شود. کسي که ارتباط بيشتري با ذات احدي الهي احساس مي‌کند، دنبال مناجات مي‌رود. کساني که اهل مناجات مي‌شوند، بايد ارتباط بيشتري با خداوند برقرار کنند.
وقتي حرفي، سخني با خداي عزوجل مي‌شود و پرده‌اي در آن نيست، مناجات است. مناجات‌خوان بايد از معرفت و معارف بيشتري نسبت به دعاخوان بهره‌مند باشد.

فرار از شهرت
من از ابتدا تصميم نداشتم به مداحي به عنوان يک شغل و حرفه نگاه کنم؛ بنابراين هميشه براي خودم و دل خودم مي‌خوانم. مي‌خواهم خودم گريه کنم، ‌اغنا و اشباع شوم و هيچ‌وقت سعي نمي‌کنم مردم را بگريانم، در حالتي که خودم نسوخته باشم.
هيچ‌گاه نمي‌خواستم از راه مداحي ارتزاق کنم و به قول معروف از راه دين نان بخورم و دوست داشتم محل درآمد زندگي‌ام از شغل ديگري باشد و خود را در حد و اندازه‌اي نمي‌ديدم که حتي کلمة مداح ‌که کلمه‌‌اي سنگين با مسئوليتي سنگين است به من اطلاق شود؛ چه برسد روزي دنبال آن باشم که خداي ناکرده از اين راه کسب درآمد کنم يا به شهرت برسم؛ ولي در سال‌هاي گذشته مردم بسيار نسبت به من لطف داشته‌اند.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما