تاریخ انتشار
جمعه ۱ مرداد ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
۰
کد مطلب : ۱۴۴۷۳

اندیشه، عدالت، انصاف، اعتدال منطقی نیست

مرتضی وافی
اندیشه، عدالت، انصاف، اعتدال منطقی نیست
فرهنگ-اندیشه: «... این بود وضع عزاداری و این بود اخلاق مردمانی که وجهة عمومی این عزاداری را اداره می‌کردند.
آیا این مردم بی‌سواد و عامیان بحت بسیط که اسم خود را هم نمی‌توانستند بخوانند، این اخلاق نیک و این نکته‌سنجی‌ها و لطیف‌گویی‌ها و حریت فکری و اراده را از کجا آموخته بودند؟

مسلماً پای همین منبر‌ها و در همین اجتماعات؛ زیرا روضه بهانة و اصل مقصود انتشار تربیت و معلومات اسلامی در تودة مردم بود. گذشته از منبر واعظ‌ها که نصف بیشتر روضه را اشغال می‌کرد، همان روضه‌خوان‌ها و ذاکرین هم مطالبی برای مردم می‌گفتند که مایة پرورش افکار و اخلاق آنها بود و «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره» را در مغز آنها فرو می‌برد و توده را عملاً تربیت و از همه بالاتر ایمان را در قلب آنها جایگزین و محکم می‌کرد.
جمع‌شدن عارف و عامی و اعیان و اشراف و متوسط و فقیر در یک مجلس و زیر یک چادر و برای یک مقصود باعث خبردارشدن طبقة توانا از حال ناتوان و بالنتیجه تراوش اعمال خیر از این طبقه و عمومیت‌دادن فرهنگ در طبقات پایین بود. در فاصلة دو روضه‌خوان که قلیان و چای به مردم می‌دادند، هر کس با همسایة خود در اطراف بیانات روضه‌خوان و واعظ مذاکراتی می‌کرد و اگر مشکلی داشت، از عالم‌تر از خود که در آن مجلس زیاد و اکثر نزدیک به او بودند، سؤالاتی کرده و مشکل خود را حل می‌کرد و حول‌وحوش هم از این سؤال و جواب استفادة خود را می‌کردند. به واسطة همین مجالس بود که معارف اسلامی در عارف و عامی مردمان این کشور عمومیت داشته و همه بیش‌و‌کم سعی می‌کردند، خود را متخلق به اخلاق اسلامی کرده، در فرهنگ و اخلاق و مذهب عامی بحت بسیط نباشد.

در همین مجالس بود که روح دموکراسی اسلامی مورد بروز و ظهور پیدا می‌کرد. فلان مرد کاسب که طمطراق و غاشیه و اسب و نوکر فلان اعیان و محل را دیده بود، در این مجالس می‌دید که پسر همان اعیان که صاحب مجلس است، با کمال ادب و با تبسمی که دلیل رضایت او از این عمل است، فنجان چای را در دست گرفته، دو زانوی ادب بر زمین می‌گذارد و به او تقدیم می‌دارد. همین عمل ساده حس تعالی و برادری، برابری و یکرنگی را در طرفین ایجاد و در نتیجه سبب پرورش روح و علو طبع طبقة پایین‌تر شده و روح دموکراسی را در قلب طرفین جای‌گیر می‌کرد.

باز در همین مجالس بود که طبقات پایین‌تر با اعیان و اشراف زانو به زانوی نشسته و از آنها ادب اجتماعی را که در هر جامعه در طبقات بالاتر زیادتر است، می‌آموختند. خیلی از مردم بودند که تا سنه‌های جلوتر جزو طبقات پایین‌تر بوده و درس هم نخوانده بودند و با وجود این به مقامات عالیه می‌رسیدند. اینها ادب اجتماعی ناگزیر شغل خود را از کجا آموخته بودند؟ مسلماً از همین مجالس؛ و الا بر فرض دارابودن هوش کافی همان آداب‌ندانی آنها باعث می‌شد که در بدو امر داغ باطله خورده و از چارچوب طبقة خود نتوانند بیرون بیایند.

این بود که در جامعه، مردمان خوب باایمان باادب در همه صنف و همه طبقات زیاد بودند... همه با هم مهربان بودند، هم آداب اجتماعی داشتند و همه باایمان بار آمده بودند. در صورتی که دولت وظیفه‌دار تربیت جامعه است، ابداً کاری در این مشروع انجام نمی‌داد و دیناری در راه فرهنگ آموزش و پرورش جامعه خرج نمی‌کرد.... مردم، خود آموزگار خود بودند و باز از حدیث اخلاق هم خود، خود را اداره می‌کردند و تا این مجالس رویة خود را از دست نداده بود، در به همین پاشنه می‌گشت.

ولی از وقتی که توانا، مجالس عزاداری را وسیلة تظاهر و نمایش تجمل قرار داده و مستمعان هم برای وقت‌گذرانی به این مجالس رفتند و روضه‌خوان‌ها هم جنبه‌های اخلاقی منبر‌های خود را ترک گفته، بیشتر به ظاهرسازی پرداختند، روح و معنی هم جای خود را به لفاظی سپرد و روضه‌های طرز ملاآقا بندری رواج گرفت و خواب و خیال جزو حقایق گشت. روضه‌خوان‌ها به نقل اخبار ضعیف پرداخته، سهل است. در همان روایات هم تعبیرات زادة فکر خود را مداخله دادند و به عنوان زبان حال، دروغ‌های ناروا به خانواده پیغمبر بستند و برای سکه‌کردن منبر خود. تا توانستند رطب و یا بس به هم بافتند. این وضع از اواخر سلطنت ناصرالدین‌شاه شروع و روزبه‌روز قوت گرفته در زمان مظفرالدین شاه به اوج کمال رسید و ایمان را در مردم سست کرد.
پاره‌اي از متدین‌ها که این رویه را مخالف روح عزاداری می‌دانستند، بنای نقادی را گذاشتند. نقادی این دسته برای اصلاح بود؛ ولی جمعی که تا این وقت جرئت ژکیدن بر ضد روضه‌خوانی را نداشتند، از این نقادی به‌جرئت آمده، درصدد متزلزل‌کردن اساس آن بر آمدند....»۱
***

متن بالا بخشی از کتاب «شرح زندگانی من» نوشتة عبدالله مستوفی در شرح وضعیت مجالس وعظ و عزاداری در اواخر دوران قاجار است. آنچه در اولین نگاه به نظر می‌رسد، شباهت بعضی موقعیت‌ها در آن دوره و عصر حاضر است. کارکرد اجتماعی موفق مجالس وعظ و خطابه، عده‌اي فرصت‌طلب را به این وسوسه می‌اندازد که با استفاده از ظرفیت این پایگاه بزرگ اجتماعی، منافع شخصی خود را (اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و...) دنبال کنند. این فرصت‌طلبی و منفعت‌جویی در کنار عوامل دیگر، سبب بروز برخی انحرافات و آسیب‌ها در این مجالس می‌شود. عده‌اي دلسوز، عَلَم مبارزه با این انحرفات را بلند می‌کنند و بي‌درنگ از سوی منفعت‌طلبان و با هدف بیرون رانده‌شدن از میدان به مخالفت با اصل دین متهم می‌شوند.

در این بین، متعصبان خشک‌اندیش و ظاهربینان نیز ناآگاهانه به یاری منفعت‌طلبان مي‌پردازند؛ در نهایت مجالس وعظ و خطابه را با دشمنان واقعی خود که داعیة حذف کلی این مجالس را دارند، تنها می‌گذارند؛ داستانی تلخ و تکراری که هم در نوشتة عبدالله مستوفی دیده می‌شود و هم در سخنان بسیاری بزرگان در حال حاضر. این داستان پنج نقش اصلی دارد: «مولدان محتوا» و «مخاطبان» که هویت اصلی این مجالس را شکل می‌دهند، «مخالفان» و «سوء‌استفاده‌کنندگان» از این مجالس که درصدد ضربه‌زدن و استحاله‌کردن این مجالس هستند و «منتقدان دلسوز» که از روی دغدغه‌های دینی به انتقاد از عملکرد ۲ گروه دوم می‌پردازند.

جنگ اصلی میان مخالفان و سوء‌استفاده‌کنندگان از یک‌سو و منتقدان واقعی از سوی دیگر با هدف «تسخیر اذهان و افکار مخاطبان مجالس مذهبی» به نفع خود است؛ اما آنچه این جنگ نرم‌افزاری را پیچیده‌تر می‌کند، ظاهر و گفتمانی است که «سوء‌استفاده‌کنندگان از این مجالس» برای خود انتخاب می‌کنند؛ ظاهری بسیار فریبنده و گفتمانی کاملاً درون‌دینی و موجه. ظاهر و گفتمانی که بسیاری بزرگان دین در طول تاریخ در همان قالب ظاهر شده‌اند و خواهند شد و دقیقاً همان قالبی که «منتقدان دلسوز» نیز از آن استفاده می‌کنند؛ کسانی که امام خمینی (ره) از آنان به «چند نفر شیاد که با استفاده از علوم اسلامی خود را در بین مردم جا زده‌اند» یاد می‌کند.۲

اینان در قامت مدافعان دین و ارزش‌ها و با ادبیاتی پرخاشگرانه و استفاده از تکنیک‌های روانی و رسانه‌اي «گروه منتقدان دلسوز» را در موضع انفعال و دفاع از خود قرار می‌دهند و با بزرگ‌نمایی برخی خطاهای سهوی و معمولی که در زندگی بسیاری از ما وجود دارد، به دنبال اثبات اتهامات خود هستند.

در این بین آنچه رمز موفقیت یا شکست هریک از طرف‌های جنگ برای تسخیر اذهان عمومی است، سطح بینش، تفکر و شناخت مخاطبان این مجالس از دین و ارزش‌هاست. در واقع این مخاطبان هستند که با گرم‌کردن مجالس و پذیرش گفتمان هریک از گروه‌های درگیر به حذف گروه مقابل کمک می‌کنند.

گروه «سوء‌استفاده‌کنندگان» برای این نقطة استراتژیک، نسخة ترویج سطحی‌نگری را پیچیده‌‌اند؛ پدیده‌اي بسيار خطرناک که از یک‌سو مرز‌های تقلید واجب را تا تقلید حرام گسترش می‌دهد۳ و از سوی دیگر بی‌تابی و کم‌تحملی را در مقابل شنیدن نظريات متفاوت و گاه مخالف ترویج می‌کند. سطحی‌نگران بسیار زودباورند و در کوتاه‌ترین زمانِ ممکن به یقین می‌رسند و این دقیقاً همان چیزی است که «گروه سوء‌استفاده‌کنندگان» نیاز دارند. با ترویج سطحی‌نگری، آنها به دو هدف عمده خواهند رسید؛ اول اینکه اذهان عمومی مخاطبان مجالس مذهبی را به نفع خود تسخیر می‌کنند. دوم اینکه ارتشی برای مقاله با منتقدان دلسوز و مولدان محتوای اصیل و در نهایت رسیدن به اهداف خود مهیا می‌کنند.

مروجان سطحی‌نگری، سیل اتهامات و پرخاش‌ها را به این و آن روانه می‌کنند و به پشتوانة ارتش سطحی‌نگر خود مقدمات حذف عملی گروه‌های مقابل خود را نیز فراهم می‌کنند. تحریف در نظر، بدعت در عمل و درنهایت نقض یکی از اغراض اصلی دین که همانا معرفت است، از جمله نتایج این پدیده است.

بررسی آنچه پس از شنیدن کلمة «هیئتی» به ذهن‌ها خطور می‌کند، نشان‌دهندة میزان موفقیت این استراتژی است. عجیب‌تر اینکه هنگامی که سخن از عرضة محتوای اصیل به مخاطبان هیئت‌ها و زدودن برخی خرافات می‌شود، به روشنفکری، نخبه‌سالاری، گفتمان آکادمیک و بي‌توجهي به سطح مخاطب متهم می‌شویم!

سطحی بگوییم! چون مخاطبمان سطحی شده است. از فجایع محتوایی و تحریفات و خرافات هیچ نگوییم؛ چراکه مخاطبان سطحی‌مان که سال‌هاست سطحی مانده‌اند، بر نمی‌تابند.
به مروجین سطحی‌نگری کاری نداشته باشیم؛ چراکه مریدانشان، قدیسشان می‌پندارند....

اما نه راهکار‌های فوق درست است و نه وضعیت اندیشه و تفکر در میان هیئتی‌ها با همة مشکلات موجود، چنین اسف‌بار است؛ بلکه این ما هستیم که گاه از روی نبود شناخت و گاه از روی راحت‌طلبی و... نوای «نمی‌شود»، «نخواهند گذاشت»، «نخواهند پذیرفت» و «برنمی‌تابند» را سر داده‌ایم. آن‌قدر تکرار کرده‌ایم که فراموش کرده‌ایم، متوسط سن حدود ۷۰ درصد مخاطبان هیئت‌ها زیر ۳۰ سال، متوسط سطح تحصیلاتشان فوق دیپلم است و ۶۰ درصد از آنها به اینترنت دسترسی دارند.

فراموش کرده‌ایم، تجربة موفق عاشوراییان اصفهان و ره‌پویان وصال شیراز و خادم‌الرضا و فاطميون قم را.۴ فراموش کرده‌ایم تجربة موفق «شب آفتابی» و «دا» و «تبیان»۵ را که همگی با همین مخاطب سر و کار داشته‌اند.
***

همان‌طور که ابتدای این مکتوب گفته شد، سطح بینش، تفکر و ادارک مخاطبان در این جنگ نرم‌افزاری بسیار تعیین‌کننده است. اقلیتی سطحی‌نگر توانسته‌اند ذهنیت‌ها را نسبت به کلمة «هیئت» و «هیئتی» تغییر دهند و این مفاهیم را از معنا تهی کنند و به هدف نرسیده‌اند، مگر با تسخیر اذهان مخاطبان.

آیا اگر خطاب به مخاطبان مجالس مذهبی بگوییم: یکی از راه‌حل‌های مسائل فوق در چهار کلمه خلاصه می‌شود: اندیشه، عدالت، انصاف و اعتدال، منطقی نیست؟۶

پي‌نوشت:
۱. شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی، ص ۳۱۵ (با ويرايش کتاب)
۲. «... خطر بسیار عظیم در درازمدت به مقامات بالارسیدن یک یا چند نفر شیاد که با آگاهى بر علوم اسلامى و جازدن خود در بین توده‌ها و قشرهاى مردم پاکدل و علاقه‌مندنمودن آنان به خویش و ضربة مهلک‌زدن به حوزه‌هاى اسلامى و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب مى‌باشد.»
۳. «تقلید مشروع، سرسپردن و چشم‌بستن نیست، چشم‌باز‌کردن و مراقب‌بودن است و اگر نه مسئولیت و شرکت در جرم است. بعضی از مردم خیال می‌کنند، تأثیر گناه در افراد یکسان نیست، در مردم عادی گناه تأثیر دارد و آنها را از تقوا و عدالت ساقط می‌کند؛ ولی در طبقة علما تأثیری ندارد. آنها یک نوع «کریّت» و یک نوع اعتصمام دارند؛ نظیر فرقی که بین آب قلیل و آب کثیر است که آب کثیر اگر به قدر کر شد، دیگر از نجاست منفعل نمی‌شود؛ در صورتی که اسلام برای احدی کریّت و اعتصمام قائل نیست؛ حتی برای شخص پیامبر (ص)؛ چراکه می‌گوید: «قل انّی اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم» یعنی کریّت و اعتصمامی برای احدی نیست.» استاد مرتضی مطهری، مجموعة آثار، ج ۲۰، ص ۱۷۶
۴. نام هيئت‌هاي موفق و خلاق شهرهاي قم، اصفهان و شيراز
۵. «دا» نام کتابي با موضوع دفاع مقدس بود که به چاپ ۱۱ رسيد. «تبيان» يکي از موفق‌ترين و پربيننده‌ترين سايت‌هاي مذهبي به آدرس tebyan.net، «شب مهتابي» نام برنامه‌اي نمايشي با موضوع مذهب و دفاع مقدس به کارگرداني بهزاد بهزادپور که با تلفيق نور، صدا و تصوير و انتخاب فضايي متفاوت براي اجرا، تجربه‌اي جديد در خلق آثار فرهنگي و هنري رقم زد.
۶. ساختار تیتر را از نام کتاب «آویشن قشنگ نیست» نوشتة حامد اسماعیلیون وام گرفته‌ام.

سیری که مجالس وعظ و عزاداری حداقل در ۲ سدة اخیر بارها و بارها طی کرده است:
اصالت و ضرورت مجالس روضه و عزاداری و کارکرد موفق این مجالس در ساختن جامعه‌ای دینی و اخلاقی
سوء‌استفادة عده‌ای فرصت‌طلب از استعداد این مجالس برای رسیدن به مقاصد خود
بروز برخی انحرافات در این مجالس
نقادی عده‌ای دلسوز مصلح
سوء‌استفادة عده‌ای غیر معتقد و مخالف با اصل این مجالس از فضای به وجود آمدة حاصل از انحرافات و نقادی‌ها

۵ نقش اصلی که هریک از ما در این سیر ایفا کرده‌ایم:
۱. تودة مردم و مخاطبان این مجالس
۲. مولدان محتوا (ذاکر و واعظ و...)
۳. منتقدان به برخی انحرافات
۴. دشمنان و مخالفان با اصل این مجالس
۵. سوء‌استفاده‌کنندگان از این مجالس
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما