تاریخ انتشار
شنبه ۱ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۴۳
۰
کد مطلب : ۱۳۷۹۰
بررسی اجمالی مصداق‌ها و پیامدهای رسانه‌ای‌شدنِ دین

وقتی رسانه محور تجربه دینی می‌‌شود

وقتی رسانه محور تجربه دینی می‌‌شود
سمانه اعتصامی: تا جایی که منتقدان ارتباطات امروز از رسانه‌ای‌شدن هر چیزی،‌ مانند رسانه‌ای‌شدن هویت، سیاست، فرهنگ و دین سخن می‌گویند. این مقاله بر آن است تا با پرداختن به مفهوم «رسانه‌ای‌شدن» نقش رسانه را در تغییرات دین و دین‌داری در جامعه جدید بررسی کند.

تجربه دینی با واسطه رسانه
رسانه‌ای‌شدن به فرایندی از تغییرات در روابط اجتماعی و فرهنگی از خلال منطق رسانه‌ای گفته می‌شود. بر این اساس، رسانه‌ای‌شدنِ دین، مفهومی است که به تجلی دین، تجربه دین‌داری و باورهای مذهبی با واسطه رسانه و با الزامات خاص رسانه‌ای اطلاق می‌شود.

این مقوله، فرایندی را طراحی می‌کند که از خلال آن عناصر هسته‌ای فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی از قبیل سیاست، مذهب، آموزش و نظایر آن در قالبی رسانه‌ای درک می‌شوند و در نتیجه ساختار فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی را محیط و منطق رسانه‌ای متأثر کرده و هر چه بیشتر به خود وابسته می‌کنند؛ بدین ترتیب، رسانه‌ای‌شدن دین، تغییراتی را در حجم، محتوا و مسیر پیام‌های دینی در جامعه ایجاد می‌کند و به موازات انتقال بازنمودها و تجلیات دینی در عرصه وسیعی، اقتدار و عاملیت را از منابع سنتی دینی به فضای ساختگی نوین منتقل می‌کند. برآیند این فرایند، رسانه‌ای‌شدن دین در جامعه به مثابه فعالیت و عامل اجتماعی و فرهنگی است.

با فرایند رسانه‌ای‌شدن دین، تغییرات گسترده‌ای در نمود خارجی دین بروز می‌کند؛ چه بسا معنا و تصویری که از خلال رسانه به مخاطب عرضه می‌شود، متفاوت یا متعارض با آموزه‌های اصیل دینی و پیام‌های منابع سنتی مذهبی باشد.

استوارت ام. هوور، محقق و متفکر رسانه، دخالت تجارب فردی را در برداشت پیام‌های منتقل‌شده در این امر مؤثر می‌داند و ‌تأکید می‌کند: «رسانه به خلق معنا و بازتولید آن می‌پردازد و این عمل را در چارچوب و بستر تجارب فردی انجام می‌دهد.» در این فرایند، رسانه با ادغام روزافزون در جامعه، فرهنگ، هویت و زندگی روزمره مردم، به خلق و بازتولید مفاهیم اسطوره‌ای و مقدس در قالب فضایی ساختگی می‌پردازد.

در این فضای بدون مرز، امور متعالی به گونه‌ای فراگیر، عینی و متأثر از نمادها و تصویرهایی مفهوم و روشن می‌شوند. با توجه به همگانی و گسترده‌بودن مخاطبان رسانه‌های جمعی، قابلیت جذب و اقناع اقشار مختلف از اهداف اساسی ارتباطی مدرن محسوب می‌شود و در نتیجه، نمادها و معانی دینی در قالب‌هایی در سطح درک عامه با حذف فاصله‌های زمانی و مکانی در کمترین زمان و بیشترین حجم منتقل می‌شوند.

با گسترش روزافزون جایگاه ارتباطات فناورانه در زندگی مدرن، رسانه‌ای‌شدن دین نیز فرایندی اجتناب‌ناپذیر و غیر ارادی می‌شود و با حرکتی تدریجی و جامع، هر چه بیشتر عرصه دین‌داری و اعتقادات ماورائی بشر امروز را متأثر می‌کند؛ بنابراین مفهوم مزبور پس از دوران مدرن و هم‌زمان با ورود ابزار نوین ارتباطی در غرب رایج‌شده و به بیان اوضاع ناشی از محوریت رسانه در تجربه دینی در جامعه جدید می‌پردازد.

رسانه: مجرا، زبان یا محیط؟
در دهه‌های اخیر، رسانه‌های جمعی به‌ویژه اَشکال مردمی‌ترِ آن از قبیل تلویزیون و رادیو، دنیای اطلاعات و ارتباطات را سامان‌دهی کردند و به‌تدریج به نظامی کمابیش مستقل از سایر نظام‌های اجتماعی بدل شدند؛ به صورتی که با فعالیت خود شکل و محتوای آن نظام‌ها را متأثر کردند؛ در نتیجه این تحولات، ابعاد مختلف حیات اجتماعی در حوزه‌های سیاست، دین، ارتباطات، فرهنگ و هنر از خلال رسانه بازآفرینی شدند، منطق آن را پذیرفتند و از این طریق رابطه خود را با سایر نظام‌ها و نظام اجتماعیِ کل حفظ کردند.

جاشوا میروتز در سال ۱۹۹۳ برای رسانه‌های ارتباطی سه جنبه مختلف قائل شد: رسانه به عنوان مجرا، زبان و محیط. از این رویکرد می‌توان شیوه‌های تأثیر رسانه را بر مذهب و باورهای دینی تبیین کرد.

تشبیه رسانه به مجرا توجه ما را به این نکته معطوف می‌کند که رسانه به عنوان ناقل بی‌واسطه پیام‌ها و نمادها از فرستنده به دریافت‌کننده عمل می‌کند و بر این اساس توزیع‌کننده بازنمودهای مختلف دینی است. طبق این نظریه، تجلی پیام‌های دینی از خلال رسانه کاملاً بر آنچه سازمان‌های نهادینه‌شده مذهبی و متون مقدس منتقل می‌کنند، منطبق نیست، بلکه در بسیاری موارد متأثر از ساختار و وضعیت خاص خود و از طریق ژانرهای مختلفی چون اخبار، برنامه‌های مستند، سرگرمی‌ها و فیلم‌ها تغییر و جلوه متفاوتی پیدا می‌کند. در چنین ساختاری، رسانه به عنوان موجودیتی مستقل و قدرتمند، عرصه پایداری در تجلی بازنمودهای دینی به وجود می‌آورد که تلفیقی از مفاهیم متعالی دین آسمانی را با سایر عناصر روحانی و ماورائی و گاه تحریف‌شده عرضه می‌کند.

اگر رسانه را به زبان تشبیه کنیم نیز توجه ما به شیوه‌های گوناگونی که رسانه در قالب‌بندی پیام‌ها و روابط میان فرستنده، محتوا و دریافت‌کننده، به کار می‌گیرد، متمرکز خواهد شد. در بسیاری موارد، تجلیِ دین از طریق گزارش‌های روزنامه‌ای، فیلم‌های تلویزیونی و بازی‌های رایانه‌ای با زبان‌های متفاوتی بوده و تصورات کاملاً مختلفی از آنچه امر دینی و مقدس پنداشته می‌شود، عرضه می‌کند. به جز این، بازنمودهای مذهبی از خلال زبان رسانه به شکل‌گیری نوعی زبان فرهنگی و عامیانه در جوامع مختلف منجر می‌شود و مفاهیم دینی را با زبان جمعی به بیننده عام منتقل می‌کند؛ چراکه رسانه به منظور جذب مخاطبِ عام ناگزیر به خلق زبان فراگیری است و از سویی با توجه به تأثیرگذاری گسترده بر طیف وسیعی از مردم، تصورات و تصویرات خود را در درک امر دینی به مثابه زبان واحدی به مخاطبان القاء می‌کند.
در نهایت اگر رسانه را محیط در نظر بگیریم، بر شیوه‌هایی که نظام‌های رسانه‌ای، روابط و ارتباطات میان مردم را شکل می‌دهند، متمرکز خواهیم شد. از این منظر، رسانه‌های جمعیِ مردمی از جمله تلویزیون و رادیو، با استفاده از تسهیلات سازمانی و تکنیکی خود، محیطی را برای ایجاد ارتباط جمعیِ یک‌سویه و اقتدارگرا با مخاطبان ایجاد می‌کنند.

در اینجا می‌توان به پیوند میان محیط رسانه‌ای و زبان رسانه اشاره کرد. در این محیط ساختگی که درصدد سامان‌دهی به ابعاد حقیقی حیات بشری است، مفاهیم و ارزش‌ها با زبانی که قابلیت اشاعه و پذیرش عام را داشته باشد، از مبدأیی واحد (رسانه جمعی) به مقصدی متکثر و گسترده (مخاطبان) منتقل می‌شود و از خلال اقبال عمومی به زبان و تصویر واحدی میان توده مردم بدل می‌شود. طبق نظریه مزبور، تأثیرات رسانه بر دین می‌تواند متعدد و متضاد باشد؛ اما در مجموع رسانه به عنوان مجرا، زبان و محیط، مسئول و عامل رسانه‌ای‌شدن دین در جامعه مدرن است.

توده‌سازی مخاطب دین‌دار
در منابع سنتی نظیر پایگاه‌های مذهبی که روابط، مستقیم و چهره‌به‌چهره است، مهم‌ترین اصل توجه به ویژگی‌های خاص مخاطبان بوده و می‌باشد. در این وضعیت، مفاهیم و باورهای دینی بر اساس ویژگی‌ها و نیازهای مخاطبان به آنها منتقل و تکثرگرایی، محترم شمرده می‌شود؛ در حالی که ویژگی بارز جامعه‌پذیری و دریافت مفاهیم و آیین‌های دینی از خلال رسانه، گرایش به توده‌سازی جامعه و تأثیرگذاری بر طیف وسیعی از مخاطبان است. در این مورد یک‌سویه و غیرمستقیم، رسانه‌های ارتباطی به عنوان مجرا و محیطِ بازآفرینیِ تجلیات دینی، پیام‌ها را با زبانی واحد و متأثر از ساختار خاص رسانه‌ای به گروه‌های مختلف مردم منتقل و جامعه‌ای توده‌وار و مشابه در باورهای ماوراءالطبیعی و مناسک آیینی ایجاد می‌کنند.

در اینجا، توده‌ای‌شدن به معنای گرایش‌یافتنِ گروه‌های متکثر اجتماعی به حذف تفاوت‌ها و هم‌رنگی با لوای پوششی یکسان است. در این فرایند که بیشتر در نتیجه اشاعه اقتدارگرایانه ارزش‌ها و مفاهیم از منبع خاصی به گروه‌های گوناگون صورت می‌پذیرد، تغییر جهت و یکسان‌سازی، به‌سرعت رخ می‌دهد و مبتنی بر شالوده فکری و معرفتی مشخصی نیست.

رسانه در انتقال پیام بسیار سریع عمل می‌کند و برای دریافت بازخورد از مخاطب منتظر نمی‌ماند؛ در حالی که مسئله دین‌داری، رابطه‌ای دو طرفه است که در این بین، فرستنده باید به تناسب پیام به مخاطب توجه کند؛ اما در رسانه‌های جدید، این رابطه یک‌سویه شده و چه بسا رسانه پیامی را صادر کند که بر دین‌داری بخشی از جامعه تأثیر منفی گذارَد و آن را تضعیف کند؛ مثلاً می‌توان به شباهت میان اشعار، لحن و هارمونی مداحی‌ها در گروه‌های مذهبی شهرهای ایران با آنچه در رسانه‌ها به‌ویژه صدا و سیما منتقل می‌شود، اشاره کرد؛ حال آنکه در بسیاری موارد الزامات تکنیکی، ساختاری و زیبایی‌شناختی رسانه‌ها با فضای دینی و معنوی هم‌خوانی ندارد و نارسایی فرم و محتوای آنها در رابطه اقتدارگرایانه رسانه با مخاطبان به گروه‌های سنتی مذهبی نیز اشاعه می‌یابد و آن را متأثر می‌سازد.

تقدس‌زدایی از دین
در مورد نبود هم‌نوایی ساختار رسانه‌ای با مفاهیم مقدس می‌توان به نظریات نیل پستمن، فیلسوف و منتقد مسائل فرهنگی جامعه مدرن رجوع کرد که واسطه‌گری رسانه را در امر دینی، عامل غیرواقعی‌شدن مفاهیم می‌داند: «آنچه از تلویزیون ارائه می‌شود، در همان لحظه تغییر می‌یابد؛ به این معنا که خصلت‌های متعدد تلویزیون با اوضاع پیرامونی آن در هم می‌آمیزد و سبب می‌شود که تأثیر سازندگی در آثار روانی مجموعه‌ای مستند و موثق از بین برود.

در رسانه ایجاد فضای معنوی دینی یا اساساً ممکن نیست یا آن فضا امری متفاوت با شور و حال معنوی و دینی است. یکی از مهم‌ترین عناصر برنامه‌های دینی، آن است که فضای برنامه از نوعی قداست معنوی و ماورائیِ ویژه برخوردار است و به طور کلی مجموعه حرکات ما باید نظام ساختاری متناسب و هماهنگ با حالات آن جهانی داشته باشد؛ اما تلویزیون اساساً دارای ماهیتی ذاتی و برخوردار از گرایشی نیرومند به روان‌شناسی این جهانی است و تبدیل شکل دینِ این جهانی تلویزیون به آن جهانی، متناسب با معنویت و قداست مذهبی چگونه ممکن است؟!»

از سوی دیگر، برخی کارشناسان فرهنگی و اجتماعی معتقدند، جانشینی فضای ساختگی به جای فضاهای حقیقی مذهبی به کاهش ابعاد معنوی آیین‌ها و مراسم مذهبی منجر شده است. حضور فیزیکی در محیط مذهبی و همراهی آیینی با سایر شرکت‌کنندگان، ضمن تقویت وحدت و هم‌بستگی اجتماعی به گسترش روح ایمان و عمیق‌شدن باورهای دینی میان شرکت‌کنندگان منجر می‌شود؛ در صورتی که گسترش برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی به انزوای مردم از محافل جمعی و محرومیت از ابعاد اجتماعی و معرفتیِ ناشی از آن می‌شود؛ مثلاً می‌توان به اکتفای بسیاری مردم به همراهی با برنامه‌هایی نظیر مراسم احیا، دعای کمیل و ... پخش‌شده از تلویزیون اشاره کرد؛ برنامه‌هایی که با حذف بسیاری آیین‌ها و کارکردهای جمعی مراسم، پیام و محتوا را از مجرای رسانه و الزامات محیطِ ساختگی منتقل می‌کنند.

فردی‌شدن دین
خلق وضعیت مکانیِ اماکن مقدس از قبیل مساجد، امام‌زاده‌ها و حسینیه‌ها، روابط میان شرکت‌کنندگان، ایجاد و تقویت انگیزه‌های دینی در مردم و قراردادن مخاطبان در بافت و بستری مستقیم و پرشور، امری است که در رسانه‌های جدید ناممکن یا دست‌کم دشوار است. بسیاری منتقدان، همین ویژگی رسانه‌ها را در دورکردن مردم از مکان‌های مذهبی با جنبه سکولاری دینِ رسانه‌ای‌شده مرتبط دانسته‌اند؛ دینی که از کارکرد اجتماعی خویش تهی شده و هر چه بیشتر به سوی فردی‌شدن پیش می‌رود.
نیل پستمن، معتقد است، وسایل ارتباطی نظیر تلویزیون ساختار خاصی دارند و به انتقال برخی مفاهیم در قالب برنامه‌های مختلف محدود هستند؛ اما از ارائه صحیح مطالب فکری و فلسفی پیچیده عاجزند؛ چراکه چنین رسانه‌هایی برای اهداف فرهنگی جامعه نوین ایجاد شده و در سرگرم‌کنندگی کارکرد دارند.
با توجه به ساختار رسانه و به‌ویژه تلویزیون که مبتنی بر حواس سمعی و بصری است، حتی آن بخش از برنامه‌هایی که در زمینه‌های دینی تهیه می‌شوند نیز چندان از نظر فکری و معرفتی عمیق نیستند؛ چراکه تلویزیون مجموعه‌ای از ژانرهای متفاوت از جمله برنامه‌های دینی، ورزشی، داستانی، مستند و هنری است که چینش این طیف گسترده کنار یکدیگر و با فاصله‌های زمانی محدود، ایجادکننده چارچوب فکری مشخصی برای بیننده نیست و در نهایت می‌تواند ذهنی پرمحتوا و جهت‌یافته بیافریند؛ نه ذهنی استوار و منسجم از مطالب مفید.

تصویرسازی رسانه از دینداران
رسانه به‌ویژه تلویزیون با در اختیارگرفتن ابتکار عمل در بازنمود امر دینی به تصویرسازی از فرهنگ عمومی در مورد دین و دین‌داری می‌پردازد؛ مثلاً چهره‌ای که رسانه ملی از زن و مرد دین‌دار در قالب سریال‌های تلویزیونی می‌سازد، در بسیاری موارد به عنوان تیپ ایده‌آل و آرمانی شخصیت در جامعه طرح می‌شود؛ گرچه گاه مشاهده می‌شود که این تصویرسازی در ایجاد تأثیر مثبت ناتوان است و در مقابل تصویرهایی که رسانه‌های خارجی از شخصیت ایده‌آل انسان معاصر می‌سازند، عرصه را واگذار می‌کند.

در این باره بی‌توجهی به واقعیت‌های ارزشی جامعه به ظاهرسازی دینی و ارائه تصویرهایی اغراق‌‌شده و پذیرش‌ناپذیر منجر شده که می‌تواند در توفیق رسانه ملی در اشاعه باورهای اصیل دینی پیامدهای منفی به جا نهد.

گذشته از این، محوریت رسانه در ارتباطات جوامع جدید و بازنمود باورهای دینی از مجرای رسانه‌های ارتباطی، آن را به عنصری حیاتی در کنترل و هدایت روحی و اخلاقی مخاطبان و برانگیختن عواطف جمعی آنان بدل کرده است.

قدرت اقناع‌کنندگی رسانه‌های جمعی، بسیج افکار و جهت‌گیری‌های دینی جامعه را برای آنها ممکن ساخته و در نتیجه مردمی‌ترشدن هر چه بیشتر این رسانه‌ها، بخشی از فرایند جامعه‌پذیری اخلاقی و مذهبی مردم از منابع سنتی نظیر خانواده، مکان‌ها و گروه‌های مذهبی به رسانه‌ها انتقال می‌یابد؛ اما تفاوت اساسی منابع سنتی جامعه‌پذیری دینی با رسانه‌های نوین در چگونگی توجه آنها به مخاطبان نهفته است.

گسترش دین عامیانه
فضایی که این رسانه‌ها ایجاد می‌کنند، بسیار منعطف و تمرکززداست؛ از جمله اینکه هنگام تماشای برنامه‌های تلویزیونی مردم قادرند، در حالت‌های مختلفِ خوابیده، نشسته، هنگام غذاخوردن و صحبت‌کردن و ... با برنامه همراهی کنند؛ حال آنکه شرکت فعال در مراسم مذهبی، مستلزم رعایت آداب ویژه‌ای است و تمرکز و توجه خاص شرکت‌کنندگان را می‌طلبد؛ بر این اساس، پستمن نتیجه می‌گیرد، رسانه‌های ارتباطی مثل تلویزیون، محتوای جدی مراسم و مفاهیم را ضعیف می‌کنند و دین را در حد آداب نمایشی تقلیل و میزان تفکر عمیق مخاطبان را کاهش می‌دهند.
در حقیقت، رسانه در جهان معاصر مروج نوعی فرهنگ نمایش‌سالاری است که در نتیجه آن فرهنگ بصری در جوامع، سلطه یافته است. در این فرهنگ مردم ترجیح می‌دهند، ببینند و سرگرم شوند تا اینکه بخوانند و بیندیشند. مشاهده صرف مناسک دینی با واسطه رسانه و در محیطی غیر قدسی و شخصی، هم‌زمان با امکان درگیری در انواع فعالیت‌های دیگر، درکی سطحی از دین ایجاد کرده است.

برآیند چنین فرایندی در طولانی‌مدت به شکل‌گیری و گسترش باورهای دینی گسترده و فراگیر و در عین حال سطحی در جامعه منجر می‌شود؛ پدیده‌ای که از آن به عنوان دین عامیانه (BANAL RELIGION) یاد می‌شود. در توضیح این مفهوم به وضعیتی ارجاع داده می‌شود که هم اعتقادات فردی و هم تصورات دینی جمعی را زنجیره‌ای از تجارب و تفسیرها می‌سازند و تداوم می‌دهند که یا با مبانی حقیقی دین پیوند ندارند یا کم دارند.

گفتنی است، پسوند عامیانه یا مردمی برای این رویکرد دینی به معنای بی‌اهمیت بودن یا طرد آن نیست و بحث مفصلی را در تبیین می‌طلبد؛ اما در مبحث حاضر، عامیانه‌شدن دین در مورد سطحی‌سازی و تعمق‌زدایی ناشی از فراگیرشدن پیوند رسانه‌ای با دین مورد توجه است و خطر بالقوه آن در ایجاد گسست معرفتی مخاطبان با مذهب برجسته شده است. در واقع می‌توان گفت که در نتیجه چنین فرایندی، متدین رسانه‌ای، بیشتر فردی احساسی است تا صاحب فکر و اندیشه.
سخن آخر در این بحث اینکه رسانه، تصویرساز است و نماد می‌آفریند؛ اما هیچ‌گاه قادر نیست، شور و حس دینی‌ای را که در ارتباط متقابلی ایجاد می‌شود، کامل منتقل کند و با اتکای صرف به امکانات رسانه‌ای نمی‌توان دین را تعریف و تبلیغ کرد؛ بنابراین،‌ رسانه‌های جمعی در بهترین حالت می‌توانند، با عرضه پیام‌های دینی در قالب‌های مناسب، مکمل سایر راه‌های تبلیغ دینی باشند و نه جایگزین آن.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما