تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۳ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۴۴
۰
کد مطلب : ۳۳۱۳۲

جلوه‌هاي عاشورايي در شعر معاصر

مهدي اکبري ‌سکه‌رواني
جلوه‌هاي عاشورايي در شعر معاصر
چکيده
   هدف اصلي اين مقاله، نشان دادن جلوه‌هايي از ادبيات عاشورايي در دورة معاصر است؛ همراه با بيان سابقة اين‌گونه ادبيات در گذشتة زبان فارسي و عربي.
   در این مقاله مهم‌ترين جلوه‌هاي عاشورايي ظهوريافته در ادبيات عصر انقلاب تصویر می‌شود: مدح و منقبت، شجاعت و ظلم‌ستيزي، صبر و شکيبايي، وفاداري، جاودانگي حماسة عاشورا و ... همراه با شاهد مثال‌هايي از شعر گرمارودي، امين‌پور، حسيني، قزوه، صفارزاده و ... . در پايان نيز برخي از مشخصه‌هاي بارز ادبيات عاشورايي عصر انقلاب در قسمت نتيجه‌گيري آمده است.
 
کليد‌واژگان: ادبيان انقلاب، فرهنگ عاشورا، ديرينه‌شناسي عاشورا، مدح و منقبت، صبر، خط خون، وفاداريی و ظلم‌ستيزي
 
مقدمه
   ابتداي کربلا مدينه نيست، ابتداي کربلا غدير بود
   ابرهاي خون‌فشان نينوا، اشک‌هاي حضرت امير بود/ قزوه
 
   يکي از شاخصه‌هاي ادبيات انقلاب اسلامي توجه ويژة شاعران اين دوره به مفاهيم و فرهنگ اسلامي است. از جملة اين مفاهيم و مضامين فرهنگ عاشوراست که در قالب‌هاي متنوع با اوزاني مختلف سروده شده است؛ اگرچه در گذشته منظومه‌هاي عاشورايي در قرن‌هاي مختلف به صورت پراکنده از شاعران شيعي مذهب در دست داريم؛ ولي توجه به فرهنگ عاشورا در شعر که از دغدغه‌ها و حساسيت‌هاي ويژة شاعران باشد فقط در دورة انقلاب آن هم از طرف شاعران متعهد و مذهبي سراغ داريم.
   ادبيات عاشورايي که مي‌تواند نوعي ادبيات مقاومت و پايداري محسوب شود از ارکان و پايه‌هاي اساسي ادبيات انقلاب اسلامي به‌شمار مي‌آيد؛ که اگر آن را جداي از ادبيات انقلاب اسلامي بدانيم، شايد ديگر نتوان ويژگي بارزي که اين ادبيات را متمايز از ادبيات گذشته از لحاظ درون‌مايه و محتوا نشان دهد، داشته باشيم.
   مقالة حاضر علاوه بر تبيين جلوه‌هاي ادبيات عاشورايي در شعر معاصر، به سابقة اين نوع ادبيات در زبان پارسي و عربي پرداخته است.
 
ادبيات انقلاب اسلامي
   انقلاب اسلامي رويداد بزرگي است که بر عرصه‌هاي فکري، فرهنگي، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ... اثر گذاشته است. از اين رهگذر ادبيات نيز بي‌تأثير نبوده و درون‌مايه‌ها و محتوايي جديد يافته که در دوره‌هاي گذشته بي‌سابقه بوده است؛ البته برخي از اين درون‌مايه‌ها با ادب مقاومت و پايداري مشترک‌اند. برخي از مهم‌ترين درون‌مايه‌ها عبارت‌اند از:
 
1ـ تجليل از فرهنگ شهيد و شهادت
2ـ بيان آزادي و آزادگي
3ـ توجه ويژه به طبقة پايين‌دست جامعه
4ـ استفاده از اسوه‌هاي تاريخي و چهره‌هاي مبارز تاريخ اسلام
5ـ استفادة گسترده و فراگير از مفاهيم قرآني
6ـ طرح فرهنگ عاشورا و همچنين مهدويت و انتظار
 
   در اين ميان، مطرح کردن فرهنگ عاشورايي و فرهنگ انتظار از مشخصه‌هاي بارز ادبيات انقلاب اسلامي است
که به عنوان يک رويکرد جديد شعر اين دوره به‌وفور ديده مي‌شود و شاعران با سرايش اشعار در محتواي عاشورايي و انتظار توانسته‌اند دغدغه‌ها، حساسيت و توجه خود را با استفاده از قالب‌هاي گوناگون ابراز کنند.
   انقلاب اسلامي نه‌تنها شعر را از نظر درون‌مايه و محتوا دگرگون کرد، بلکه از نظر قالب نيز تغييراتي در شعر ايجاد شد؛ که با دوره‌هاي قبل متفاوت است؛ قبل از انقلاب شاعران گرايش زيادي به قالب‌هاي نيمايي همچون: آزاد، سپيد، موج نو و ... داشتند؛ ولي شاعران عصر انقلاب به قالب‌هاي سنتي توجه ويژه داشتند؛ قالب‌هايي چون: غزل، مثنوي، قطعه، ترکيب‌بند، قصيده و ... . البته لازم به يادآوري است که شعر عاشورايي در قالب‌هاي آزاد، سپيد و حتي موج نو نيز سروده شده است.
 
سابقة شعر عاشورايي
   براي يافتن چنين سابقه‌اي ابتدا به «ديرينه‌شناسي عاشورا» مي‌پردازيم. آقاي سيدعبدالحميد ضيايي در کتاب «نگرشي انتقادي ـ تاريخي به ادبيات عاشورا» چنين آورده است: «واژة عاشورا پيش از واقعة دهم محرم سال 61 ق نيز استعمال داشته است. نام دهم ماه تشري (تشرين) بوده که يهوديان در آن روز «روزه کيپور» مي‌گرفتند. مسيحيان نيز روز عاشورا را گرامي مي‌داشتند.»
   در زبان عربي، ادبيات عاشورايي به شکل شعار و رجزخواني تجلي کرده است. اين شعارها يا در ضمن خطبه‌ها آمده است يا از زبان آن حضرت و اصحاب وي در ميدان جنگ بيان شده است. براي مثال رجز معروف حضرت اباالفضل(ع) در ميدان نبرد با اين بيت عربي آغاز مي‌شود:
   «و الله آن قطعتموا يميني
   اني احامي ابدا عني ديني
   ترجمه: به خداي سوگند اگرچه دست راستم را قطع کرديد؛ اما من تا ابد حامي دينم خواهم بود.»/ (ضيايي، 31:1381).
 
   در ادبيات فارسي مرثيه‌سرايي سابقه‌اي کهن دارد که متأسفانه به علت از بين رفتن منابع اطلاع چنداني در دست نيست؛ ولي مرثيه‌سرايي در سوگ سياوش وجود داشته است و هم‌چنين آن‌گونه که «ضيايي» نقل مي‌کند «رثاي مرزکو به زبان پهلوي اشکاني سروده شده است و وزن آن براساس هجاهاي تکيه‌دار است.»
   ما ادبيات عاشورايي نخستين را بايد در زمان آل‌بويه جست‌وجو کنيم. دکتر ذبيح‌الله صفا مي‌نويسد که نخستين مراسم عزاداري براي سيد و سالار شهيدان به فرمان معزالدوله در ايالات تحت سيطرة او برگزار شده و مدت 60 سال ادامه يافت.
   دکتر ذبيح‌الله صفا در کتاب «گنج سخن» کسايي مروزي را آغازگر مرثيه‌سرايي در شعر مکتوب آييني در زبان فارسي به حساب آورده است. بعد از کسايي مروزي، قوامي رازي نخستين کسي است که مرثيه‌هاي عاشورايي دارد؛ براي مثال در ديوان خود مرثيه‌اي دارد با مطلع:
   روز دهم ز ماه محرم به کربلا
   ظلمي صريح رفت به اولاد مصطفي
 
   سنايي غزنوي، ابن يمين، سلمان ساوجي،
خواجوي کرماني، مولوي، سيف‌الدين فرغاني و ... سروده‌هايي عاشورايي از خود به يادگار گذاشته‌اند که در اين مقاله مجال بازگشايي اشعار آنها نيست. در قرن نهم که مصادف است با حکومت صفويه در ايران، مرثيه‌سرايي تحولي شگرف و عظيم مي‌يابد؛ زيرا شاهان صفوي، شاعران را به مدح و منقبت ائمة اطهار دعوت مي‌کردند. در اين‌جا بي‌ذکر نام «محتشم کاشاني» سابقة شعر عاشورايي ما کامل نيست. محتشم کاشاني در آن ترکيب‌بند معروف خود به مرثيه‌سرايي بر حسين(ع) و خاندانش پرداخته است و توانسته با مزين کردن اين ترکيب‌بند به نام امام حسين(ع) آن را ماندگار بسازد:
   باز اين چه شورش است که در خلق عالم است
   باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
 
سرايندگان ادبيات عاشورايي در دورة معاصر
   اگر بخواهيم نخستين سرايندگان شعر عاشورايي در دورة معاصر را برشماريم ابتدا بايد از «سيد حسن حسيني» شروع کنيم؛ زيرا او تنها کسي است که مجموعة شعري با نام «گنجشگ و جبرئيل» مختص سرودة عاشورايي دارد. هر چند قيصر امين‌پور براي کودکان و نوجوانان مجموعه‌اي به نام «ظهر روز دهم» دارد؛ اما در مقايسه با سرودة «حسيني» کم‌حجم‌تر است.
   پس از حسيني، سلمان هراتي، علمي معلم، موسوي گرمارودي، طاهرة صفارزاده و عليرضا قزوه نیز سروده‌هاي عاشورايي دارند.
 
جلوه‌هاي عاشورايي در شعر معاصر
   انقلاب اسلامي بر ادبيات تأثيري شگرف داشته است. در بعد عاشورايي اين تأثير را عميق‌تر مي‌بينيم؛ زيرا ادبيات عاشورايي به معناي خاص که رويکرد و توجه همة شاعران متعهد و مذهبي اين دوره را شامل مي‌شود، فقط در عصر انقلاب مي‌بينيم.
   در عصر انقلاب بسياري از نمادها و نشانه‌هاي ادبيات کلاسيک استحاله مي‌شوند و جاي خود را به عناصري با بار مکتبي و ارزشي مي‌دهند؛ مثلاً «شقايق» که در ادبيات بزمي استعاره از جام شراب يا چهرة معشوق است به نماد «شهيد» تبديل مي‌شود.
   صبر، ايمان، شجاعت، عدالت، ظلم‌ستيزي، وفاداري، شهادت و ... مهم‌ترين جلوه‌هاي بروزيافته در شعر شاعران اين دوره است که به‌اختصار برخي از اين جلوه‌ها، همراه با اشعاري چند از شاعران مطرح در اين عرصه در ذيل مي‌آيد:
 
1ـ مدح، ‌منقبت و وصف
   شاعران در عرصة ادبيات عاشورايي از مدح و منقبت اهل‌بيت(ع) مخصوصاً امام حسين(ع) و خاندانش غافل نبوده‌اند و هر از گاهي به توصيف صحنة نبرد يا شخصيت‌هاي مثبت و منفي اين حادثة عظيم پرداخته‌اند:
 
   «حسيني» در مجموعة «گنجشگ و جبرئيل» قطعة شعري دارد با عنوان «شام غريبان» که سکوت و غروب خورشيد را زيبا وصف مي‌کند:
سکوت/ سنگين و پرهياهو/ صف مي‌آراست/ ... و خورشيد/ بر کوهان کوه‌هاي برهنه به اسارت مي‌رفت/ (حسيني، 1386: 62-61).
 
   گرمارودي
در کتاب «در سايه‌سار نخل ولايت» به توصيف شهادت امام حسين(ع) مي‌پردازد. او خورشيد را استعاره از امام حسين(ع) مي‌داند و خنجري که بر گلوي مبارک آن حضرت فرود مي‌آيد را خنجري سياه مي‌داند چون از طرف جناح «ظلم و استبداد» است:
   ناگاه/ خنجري سياه برآمدي به سوي خورشيدي ... خورشدي مغموم/ بزرگوارانه مي‌درخشيد/ و آن تلاش ـ همه ـ مي‌ديد/ ... و موران و ماران/ به خانة خورشيد درآمدند/ و بر آن فراز آمدند/ و تا به خويش باز آمدند/ آفتاب بر خاک افتاده بود/ (گرمارودي، بي‌تا: 52-51).
 
   گرمارودي در شعر ديگري به نام «خط خون» به توصيف امام حسين(ع) مي‌پردازد و او را «سبز سرخ»، «شريف‌تر از پاکي» و «شيرين سخت» مي‌خواند:
   آه اي سبز/ اي سبز سرخ/ اي شريف‌تر از پاکي/ نجيب‌تر از هر خاکي/ اي شيرين سخت/ اي سخت شيرين/ ... مفهوم کتاب معناي قرآن/ نگاهت سلسلة تفاسير/ (گرمارودي، 150:1375).
 
   طاهره صفارزاده در کتاب «از جلوه‌هاي جهاني» به توصيف روز عاشورا در شعر «جگرم مي‌سوزد» مي‌پردازد. او با توصيف عزاداري امروزين و شيوة پذيرايي از عزاداران مي‌خواهد ناراحتي و غم و غصة خود را از شهادت امام حسين(ع) بيان کند:
   روز عاشورا است/ جگرم مي‌سوزد/ آب يخ/ چاي خنک/ شربت/ آزمودم همه را/ جگرم مي‌سوزد/ روح من/ جگري دارد/ دلدادة حق/ که در ايام ستمکاران ناحق/ بي‌امان مي‌سوزد/ (صفارزاده / 73:1386).
 
   عليرضا قزوه در کتاب «با کاروان نيزه» در بند دوازدهم از ترکيب‌بند زيباي خود، پس از توصيف گودال قتلگاه به ذکر شهادت ياران حسين(ع) مي‌پردازد:
   گودال قتلگاه پر از بوي سيب بود
   تنهاتر از مسيح کسي بر صليب بود
   سرها رسيد از پي هم مثل سيب سرخ
   اول سري که رفت به کوفه، حبيب بود/ (قزوه، 38:1386).
 
2ـ صبر و استقامت
   سيد حسن حسيني در کتاب «گنجشگ و جبرئيل» حضرت زينب(س) را راوي پانزدهم قرآن مي‌داند و از او مي‌خواهد که قرآن بخواند تا مردانگي بماند و تجويد تازه را به تاريخ بياموزد:
   پلک صبوري مي‌گشايي/ و چشم حماسه‌ها/ روشن مي‌شود/ اي زن/ قرآن بخوان/ تا مردانگي بماند/ ... قرآن بخوان/ و تجويد تازه را/ به تاريخ بياموز/ (حسيني، 1386: 66ـ65).
 
   گرمارودي نيز در کتاب «چمن لاله» در شعر «افراشته باد قامت غم» حضرت زينب(س) را «جوهر مردي زنانه» مي‌داند و چادر عفت او را تفسير «لولاک لما خلقت الا فلاک» مي‌داند؛ سپس او را «بذر غم و شکوفة درد» معرفي مي‌کند:
اي جوهر مردي زنانه
مردي ز تو يافت پشتوانه
اي چادر عفت تو لولاک
اي شرم تو، شرم را جگر چاک
اي بذر غم و شکوفة درد
بر دشت عقيق خون، گل زرد
افراشته باد قامت غم
تا قامت زينب است، پرچم/ (گرمارودي، 152:1363).
 
صفارزاده در کتاب «در پيشواز صلح» حضرت زينب(س) را «سالار
صبر»‌ مي‌داند و بيان مي‌کند او شهادت فرزندان برادرش حسن(ع) و حسين(ع) را نشانة نزديک شدن واقعه‌اي بزرگ مي‌داند:
   ... در دشت کربلا/ گاه عروج علي‌اکبر/ و قاسم بن حسين/ سالار صبر/ از علائم باطن/ نزديک گشتن واقع را ديد/ از خيمه‌گاه/ همراه شيون و واويلا/ بيرون دويد/ (صفارزاده، 60:1386).
 
3ـ وفاداري
   اسوة وفاداري را حضرت اباالفضل(ع) مي‌دانند. خالق مجموعة شعري «گنجشگ و جبرئيل» در قطعه‌اي زيبا با عنوان «راز رشيد»، حضرت عباس(ع) را تلويحاً «قمر بني هاشم» معرفي مي‌کند و امام حسين(ع) را «کوه نور» مي‌نامد:
   به گونة ماه/ نامت زبان‌زد آسمان‌ها بود/ پيمان برادريت/ با جبل نور/ چون آيه‌هاي جهاد/ محکم/ تو آن راز رشيدي/ که روزي فرات/ بر لبت آورد/ (حسيني، 1386: 38-37).
 
   گرمارودي نيز در توصيف اسوة وفاداري در کتاب «چمن لاله» چنين مي‌سرايد:
   «ساقي حق»
اي تشنة عشق روي دل‌بند
برخيز و به عاشقان بپيوند
در جاري مهر شست‌وشو کن
وانگاه ز خون خود وضو کن
زان پا که در اين سفر در آيي
گر «دست دهي» سبک‌تر آيي
رو جانب قبلة وفا کن
با دل سفري به کربلا کن/ (گرمارودي، 1363: 126ـ125).
 
   عليرضا قزوه در ترکيب‌بند معروف خود در «بند نهم» به توصيف وفاداري عباس علي(ع) مي‌پردازد. قزوه در اين بند از شعر «راز رشيد» اثر حسيني را تضمين کرده است و سپس نحوة شهادت رسيدن عباس(ع) را بيان مي‌کند:
در مشک تشنه جرعة آبي هنوز هست
اما به خيمه‌ها برسد با کدام دست؟
برخاست با تلاوت خون بانگ يا اخا
وقتي «کنار درک تو کوه از کمر شکست»
تيري زدند و ساقي مستان ز دست رفت
سنگي زدند و کوزة لب‌تشنگان شکست
شد شعله‌هاي العطش تشنگان بلند
باران تير آمد و بر چشم‌ها نشست/ (حسيني، 1386: 33ـ32).
 
   صفارزاده با آوردن القاب حضرت اباالفضل(ع) در مجموعة شعري «روشنگران راه» وفاداري عباس(ع) را نسبت به برادرش مي‌ستايد:
   باب‌الحوائج/ باب شفاعت است/ و باب برادري را/ در ازدحام بي‌وفايي و نامردي/ به جامعة انسان آموخت/ او شيعة پدر و برادر خود بود/ ... و بازوانش/ مأمورهاي دين خدا بودند/ (صفارزاده، 1384: 84).
 
4ـ شجاعت و ظلم‌ستيزي
   گرمارودي با همان زبان «در سايه‌سار نخل ولايت» که براي مولاي متقيان علي(ع) سروده است در «خط خون» معتقد است شمشيري که بر گلوي مبارک امام حسين(ع) فرود مي‌آيد همه چيز را به 2 پاره تقسيم مي‌کند: هرچه در قسمت و سمت تو است حسيني است و در طرف مقابل يزيدي و خون سرخ حسين(ع) کاينات را به 2 پاره تقسيم مي‌کند که مي‌گويد يا «سرخ است يا حسيني نيست».
   شمشيري که بر گلوي تو آمد/ هر چيز و همه چيز را در کاينات/ به دو پاره کرد:/ هر چه در سوي تو حسيني شد/ و ديگر سو، يزيدي/ ... خوني که از گلوي تو تراويد/ همه چيز و هر چيز را در کاينات
به دو پاره کرد/ در رنگ/ اينک هر چيز يا سرخ است/ يا حسيني نيست/ (گرمارودي، 1375: 143-142).
 
   قيصر امين‌پور در منظومة «ظهر روز دهم» آنجا که امام حسين(ع) ياوري مي‌طلبد، شجاعت و رشادت حضرت قاسم(ع) را به تصوير مي‌کشد:
   کودکي شور خدا در سر/ با صدايي گرم و روشن/ گفت: «اينک من،/ ياوري ديگر»/ (امين‌پور، 16:1387).
   در ادامه او با شجاعت مي‌گويد که مادرم شمشير جنگ را به کمر من بسته است:
   مادرم با دست‌هاي خود/ بر کمر، شمشير پيکار مرا بسته است/ (امين‌پور، 20:1387).
 
   صفارزاده نيز در کتاب «ديدار صبح» به بيان شجاعت امام حسين(ع) ـ آفتاب حق و شهادت ـ مي‌پردازد و دشمنانش را همچون حيوانات وحشي مي‌خواند که به قعر گمشدگي رفتند:
   در آن شبي که حمله از همه‌ جانب بود/ امام حسين(ع) آن آفتاب حق و شهادت/ از ارتفاع مهر و عنايت/ بر توده‌هاي ابر خواب تو تابيد/ از هيبتش/ ددان به قعر گمشدگي رفتند/ ددان به چهره چو آدم/ (صفارزاده، 175:1384).
 
نتيجه‌گيري
   با غور و تعمق در اشعار عاشورايي از گذشته تا حال درمي‌يابيم که در هيچ دوره‌اي به اندازة عصر انقلاب به شعر عاشورايي توجه نشده است و شاعران متعهد چه قبل و چه بعد از انقلاب در اين زمينه طبع‌آزمايي کرده‌اند.
   فرهنگ عاشورا که همان فرهنگ صبر، ايثار، فداکاري، شجاعت، استقامت، ظلم‌ستيزي و ... است، به‌صورتي گسترده و فراگير در شعر شاعران معاصر تجلي يافته است. تنوع قالب‌هاي شعري و همچنين تبديل نمادها و نشانه‌ها به نمادهايي با بار ارزشي و مکتبي و استفاده از اوزان مخصوص شعري و موسيقي و کلام خاص خود از مشخصه‌هاي بارز ادبيات عاشورايي در عصر انقلاب است.
   انقلاب اسلامي ادامة راه حسين(ع) که همان خط خون و شهادت است می‌باشد و مي‌تواند همراه مشترکات زياد خود با انقلاب عاشوراي حسيني زمينه‌هاي تحقيق و تفحص در شعر عاشورايي اين دوره را در قالب کتاب، مقاله، ‌پايان‌نامه و ... فراهم کند.
 
فهرست منابع و ماخذ
1ـ امين‌پور، قيصر (1387)، ظهر روز دهم، تهران، ‌سروش.
2ـ حسيني، حسن (1386)، گنجشگ و جبرئيل، تهران، نشر افق.
3ـ صفارزاه، طاهره (1386)، بيعت با بيداري، تهران، هنر بيداري.
4ـ .......................... (1384)، ديدار صبح، تهران، پارس کتاب.
5ـ ......................... (1384)، روشنگران راه، تهران، برگ زيتون با همکاري مؤسسة فرهنگي هنري نقش سيمرغ.
6ـ ضيايي، سيد عبدالحميد (1381)، نگرشي انتقادي ـ تاريخي به ادبيات عاشورا، تهران، نقد فرهنگ.
7ـ قزوه، عليرضا (1386)، با کاروان نيزه، تهران، سورة مهر.
8ـ موسوي گرمارودي، سيدعلي (1363)، چمن لاله، تهران، کتابفروشي زوار.
9ـ ............................................... (بي‌تا)، در سايه سار نخل ولايت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
10ـ ............................................ (1375)، گزينة اشعار گرمارودي، گزينش بهاءالدين خرمشاهي، تهران، مرواريد.
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما