تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۰۸:۰۳
۰
کد مطلب : ۱۷۸۴۷

پاسداشت شاعر شعر کربلا، کربلا ما داریم می‌آییم "اکبر شریعت"

مراسم پاسداشت مداح حماسی اکبر شریعت عصر امروز در سازمان هنری رسانه‌ای اوج با حضور عوامل سازنده این مستند، محمدحسین جعفریان نویسنده، شاعر دفاع مقدس، مصطفی دالایی و سردار سعید قاسمی برگزار شد.

در این مراسم محمدحسین جعفریان گفت: کسانی که سرود کربلا کربلا را می‌شنوند، بدانند این اثر قابلیت دارد که به ثبت ملی برسد و شاخص‌های نمادین دفاع مقدس محسوب می‌شود. بسیاری از نسل‌های بعدی که این اثر را بشنوند می‌توانند جنگ را حس کنند.

محمدحسین جعفریان در ادامه یکی از اشعارش را خواند.

در ادامه این مراسم مصطفی دالایی فیلمبردار این مستند گفت: ما به پیشنهاد شهید رضا مرادی نسب قرار بود به جبهه برویم و از موضوعات این چنینی برنامه تهیه کنیم و قرار نبود از نبرد رزمندگان فیلم بگیریم.

دالایی در ادامه گفت: قرارگاه‌ها را یک به یک می‌گذراندیم تا موضوعی شبیه مداحی‌های آهنگران پیدا کنیم.

وی افزود: از قرارگاه خاتم که رد می‌شدیم یک سوله‌ای را دیدیم که از آن صدایی بیرون می‌آمد این صدا ما را جذب کرد. اما نمی‌دانستیم که کسی دارد همان موقع آن را می‌خواند یا نوار است. جلوتر که رفتیم پوسترهای رزمندگان مشخص شد و فهمیدیم که اینجا خبری است. وقتی که رسیدیم آقای شریعت همین مداحی‌شان به پایان رسیده بود. از مسئولین خواهش کردیم که یک بار دیگر ایشان این مداحی را تکرار کنند تا ما فیلمبرداری کنیم.

دالایی ادامه داد: چند ساعت گردان‌های ارتش در آن سوله بودند که دوست داشتند مداحانشان آن روز مداحی کنند، چرا که ظهر عاشورا بود. اما به خاطر ما آقای شریعت مجددا مداحی‌شان را اجرا کردند و خوب یادم است که عده‌ای سعی داشتند ایشان را پائین بکشند تا مداح خودشان بخواند.

در ادامه این برنامه محمد صدری از دیگر عوامل این مستند، گفت: آقای طلایی همکار دیگر ما به شدت دچار گرما بود. ایشان از در بیرون رفت تا هم آبی بخورد و هم دندانش را که درد می‌کرد ساکت کند. وی بیرون از سوله تانکری را دید و روی شن‌های داغ دویده بود به سوی تانکر صورتش را شسته و سرش را زیر تانکر گرفته بود بعد از این کار متوجه شد که این آب نبوده بلکه شربت بوده و همین باعث شد که موهایش نوچ شود و بچه‌ها برایش تا مدت‌ها دست گرفته بودند.

طلایی با ذکر این خاطره که یک بار قرار شده بود با نادر طالب‌زاده در مورد چند بسیجی فیلم بسازیم، گفت: چند قایق کوچک از بچه‌های بوشهر بودند که رفتند سراغ جنگ با ناوهای آمریکایی، چند سال بعد من و نادر طالب‌زاده به یکی از روستاهای بوشهر رفته بودیم تا از یکی از بازماندگان این اتفاق فیلم بگیریم. او که یک نوجوان بود، گفت: آمریکایی‌ها چند تیر به زانویم زدند و برای گرفتن اطلاعات آب تاید به او خورانده بودند اما نتوانسته بودند از او اطلاعاتی بگیرند.

وی در پایان اظهار داشت: جالب است که آمریکایی‌ها که به رنبویشان می‌نازند، نتوانستند از یک جوان ۱۵ ساله حرف بکشند.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما