تاریخ انتشار
شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۱۲
۰
کد مطلب : ۲۹۶۷۳

بهتر است ذکر لسانی همراه اتصال قلبی باشد

بهتر است ذکر لسانی همراه اتصال قلبی باشد
شرح دعای یازدهم صحیفه سجادیه

وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلامُ بِخَوَاتِمِ الْخَيْرِ دعای یازدهم صحیفه سجادیه درباره ی طلب عاقبت به خیری است. عاقبت به خیری مساله ی بسیار مهمی است. تمام سختی های دنیوی می گذرد و عاقبت است که بسیار اهمیت دارد. در قرآن داریم عاقبت به خیری از آن متقین است. ترس از بد عاقبتی چیزی است که قلوب عارفان را جریحه دار کرده است. قدم بعضی اهل عرفان در این مساله لغزیذه است.

روایتی از پیامبر وجود دارد. خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ الله صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي يَدِهِ كِتَابَانِ، فَقَالَ: أَتَدْرُونَ مَا هَذَانِ الْكِتَابَانِ؟ فَقُلْنَا: لَا يَا رَسُولَ الله إِلَّا أَنْ تُخْبِرَنَا. فَقَالَ لِلَّذِي فِي يَدِهِ الْيُمْنَى: هَذَا كِتَابٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ، فِيهِ أَسْمَاءُ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَأَسْمَاءُ آبَائِهِمْ وَقَبَائِلِهِمْ، ثُمَّ أُجْمِلَ عَلَى آخِرِهِمْ، فَلَا يُزَادُ فِيهِمْ، وَلَا يُنْقَصُ مِنْهُمْ أَبَدًا. ثُمَّ قَالَ لِلَّذِي فِي شِمَالِهِ: هَذَا كِتَابٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ، فِيهِ أَسْمَاءُ أَهْلِ النَّارِ، وَأَسْمَاءُ آبَائِهِمْ وَقَبَائِلِهِمْ، ثُمَّ أُجْمِلَ عَلَى آخِرِهِمْ، فَلَا يُزَادُ فِيهِمْ، وَلَا يُنْقَصُ مِنْهُمْ أَبَدًا. فَقَالَ أَصْحَابُهُ. فَفِيمَ الْعَمَلُ يَا رَسُولَ الله إِنْ كَانَ أَمْرٌ قَدْ فُرِغَ مِنْهُ؟ فَقَالَ سَدِّدُوا وَقَارِبُوا، فَإِنَّ صَاحِبَ الْجَنَّةِ يُخْتَمُ لَهُ بِعَمَلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَإِنْ عَمِلَ أَيَّ عَمَلٍ، وَإِنَّ صَاحِبَ النَّارِ يُخْتَمُ لَهُ بِعَمَلِ أَهْلِ النَّارِ وَإِنْ عَمِلَ. أَيَّ عَمَلٍ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى الله عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِيَدَيْهِ فَنَبَذَهُمَا، ثُمَّ قَالَ: فَرَغَ رَبُّكُمْ مِن الْعِبَادِ، فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ».

روزی پیامبر خدا ص در حالی که دو کتاب در دست داشت وارد شد و فرمود: می‌دانید این‌ها چه چیزهايی هستند؟ گفتیم: نه ای رسول خدا، به ما خبر نمی‌دهید؟ در مورد کتاب دست راست فرمود: این کتاب پروردگار جهانیان است، مشخصات کامل همه‌ي بهشتیان درآن نوشته شده است، از تعداد آن نه چیزی کم می‌شود و نه فزونی می‌یابد. سپس در مورد نوشته دست چپ فرمود: این هم کتاب پروردگار جهانیان است، مشخصات کامل همه‌ي جهنمیان در آن نوشته شده، نه کسی زیاد می‌شود و نه کم می‌گردد. صحابه عرض کردند: اگر چنین است و همه ی کارها تمام شده چرا ما برای رسیدن به بهشت عمل کنیم؟ پیامبر خدا ص فرمود: در گفتار و کردار راه درست را پیش بگیريد و میانه رو باشید، چون سرانجام بهشتیان با کارهای اهل بهشت ختم می‌شود و عاقبت جهنمیان با کارهای اهل دوزخ به پایان می رسد هر چند قبل از آن کارهای دیگری انجام داده باشند.

ای بسا اهل سعادت، عمل اهل شقاوت را انجام میدهند.
به طوری که مردم میگویند این از اهل شقاوت است. خدا اینها را قبل از موت (حتی اگر به اندازه دوشیدن یک ماده شتر به مرگش باقی مانده باشد) دستگیری می کند. گاهی هم اهل شقاوت، عمل اهل سعادت را انجام میدهد. طوریکه همه می گویند اهل سعادت است. خدا هم قبل از مرگ از او دستگیری میکند. یعنی آدم بدی است اما کارهای نیک انجام میدهد. خوشبخت کسی است که به قضای خدا خوشبخت شده، کسی که به قضای خدا شقی شده. حساب عملها به خاتمه ی اعمال بستگی دارد.

گاهی آدمی یک کاری انجام میدهد که نمیدانیم عاقبتشان چطور می شود. برای همین در نهج البلاغه گفته شده، برای لعن کردن انسانها عجله نکنید، شاید اصلاح شود و برگردد. البته منظور آدم کشها و کسانی که قطع مدد خدا از انها شده است، نمی باشد. بلکه آدمی خوب است ولی اشتباهی انجام میدهد.

اهمیت طلب خیر

در اصول کافی از امام صادق علیه السلام حدیثی به این مضمون داریم. سعید راه برده میشود، به راه اشقیا، طوری که مردم میگویند این شخص چقدر بد شده و گاهی شقی در راه سعدا می افتد. باز هم خدای متعال او را دستگیری میکند.

یک عده اشکال میکنند خدا که میدانست من چه خواهم کرد. پس یعنی انسان اختیار ندارد. جوان عزیز بدانید علم کاشف است، جابر نیست. علم به تنهایی کاری نمیتواند انجام دهد. دانستن به تنهایی کافی نیست. دوم اینکه بعضی چیزها مشروط است. مثلا اگر صله رحم نکنی اینطور میشه، صدقه ندهی اینطور میشود. همش نگوییم قضا و قدر بعضی آنها معلق و مشروط هستند. به همین دلیل به ما گفته اند عاقبت به خیری هم بخواهید. به این دلیل در دعا آمده است : خدایا اگر من در نزد تو شقی نوشته شده ام، مرا سعید بنویس. قلم دست خداست و هر چه بخواهد مینویسد.

متن دعا

یَا مَنْ ذِکْرُهُ شَرَفٌ لِلذَّاکِرِینَ، وَ یَا مَنْ شُکْرُهُ فَوْزٌ لِلشَّاکِرِینَ، ای آن که یاد تو یادآورانت را بزرگی دهد و ای آن که سپاس تو سپاسگزارانت را رستگار کند، ذکر گفتن باعث شرف پیدا کردن انسان می شود. حضرت علی علیه السلام میفرماید: ذکری که میگویی بین دو ذکر است. یعنی اول خدا یادت میکند، بعد تو ذکر میگویی و بعد دوباره خدا یادت میکند اول توفیق ذکر گفتن میدهد و بعد از ذکر بنده خدا دوباره یاد می کند.

حقیقت ذکر چیست؟

ما به دنبال عاقبت به خیری هستیم. بعضی حقایق اصلا گفته نمی شود. عوام فریبی بسیار وجود دارد. ذکر فقط با تسبیح گفتن نیست. ذکر یعنی یاد خدا. این یاد کردن گاهی زبانی است. هیچ کس منکر ذکر زبانی نیست. آیت الله بهجت گفته اند ذکر زبانی وقتی خوب است که متصل به قلب باشد. ذکر فقط منحصر به لسانی نیست. ذکر شامل به نماز، قرائت قرآن، دعا، حدیث، یاد حلال و حرام و اخبار انبیا و صالحین می شود. پس اینها ذکر به لسان است.

"جنان" به معنی باطن و جمع بهشت است. ذکر به باطن این است که در باطن یاد خدا باشد. به عظمت خدا فکر کند. مثل ذکر قلبی است. یک ذکر با ارکان و اعضا و جوارح است. مانند نماز و روزه و رفتن به دنبال رفع حاجت مومن. امام صادق
علیه السلام به شخصی فرمود در همه حال ذاکر خدا باش. و هو ان یذکر اللَّه عزّوجل عند المعصیة یهمّ بها؛ وقتی که میرود به سمت معصیت، ذکر خدا او را مانع بشود. ذکر؛ یاد کند خدا را و این معصیت را انجام ندهد؛ انواع معاصی را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غیبت کردن، حق را پوشاندن، بی‌انصافی کردن، اهانت کردن، مال مردم را، مال بیت‌المال را، مال ضعفا را تصرف کردن یا درباره‌ی آنها بی‌اهتمامی به خرج‌دادن. اینها گناهان گوناگون است. در همه‌ی اینها، انسان توجه کند به خدا؛ ذکر خدا مانع بشود از اینکه انسان به سمت این گناه برود.

ذکر به هنگام طاعات و معصیت، باعث زیادت ذکر و رسوخ آن به باطن آدمی می شود. این دو نوع ذکر تبادل پیدا میکنند و باعث می شوند مذکور و خدا در قلب مستولی می شود. آن وقت است که ذاکر محبت شدید به خدا پیدا میکند، از غیر خدا، حتی از خودش غافل می شود. عقل نردبان است. عقل فقط گاهی راه را نشان میدهد. عقلانیت قابل انکار نیست. اما در یک سری وادی ها خودش هم نمیداند و واقف به همه چیز نیست. محبت مفرط از مشاهده غیر محبوب منع می کند. این مقام، مقام فناء لله نامیده می شود. کسی که به این مقام برسد، در وجود نمیبیند مگر خود او ار، یعنی خدا را میبیند در همه چیز الله لا اله الا هو. این اسم اعظم است و فقط انبیا و ائمه میدانند. یکی از معانی وحدت وجود است. معنای وحدت وجود این نیست که همه چیز خدا باشد. محبین پروردگار گاهی چیزی گفته اند، شاید معنا را خوب نرسانده اند. نه اینکه بگوید همه چیز خداست، که اگر این را بگوید کافر می شود. بلکه معنایش این است که این یک چیز بیشتر نمیبیند، نه اینکه همه چیز خداست و خدا متحد با همه چیز است این محال است. خدا با همه هست اما همه خدا نیستند.

در کتاب کافی روایاتی در باب خلقت داریم. یک عبارت از امام صادق علیه السلام آمده ما کان قدره. هر چیزی بوده قدرت بوده. ملاصدرا این را با فاء خوانده یعنی فدره خوانده. ملاصدرا را متهم کردند که میگوید همه چیز خداست. "فدره" در لغت یعنی قطعه ای از ریسمان یا کوه. ملاصدرا خواسته بگوید خدا قطعه ای از مخلوقش نیست، بلکه خدا خالق است.

ذکر لسانی به شرط اتصال به قلب خیلی خوب است. ذکر باطن و با فکر خیلی عالی است و مراتب دارد. مقام فنا یک معنا از معامی وحدت وجود است. یعنی صاحب این مقام یک وجود میبیند نه اینکه همه ی اینها یک وجود باشد. پس اگر بخواهیم و عمل هم کنیم خدا مارا عاقبت به خیر خواهد کرد. به ذکر اهمیت باید داد. امام صادق علیه السلام فرمود: بر شیعیان ما واجب است قبل از طلوع آفتاب و قبل از غروب آفتاب، ۱۰ مرتبه بگویند لا إلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَهُ المُلْكُ ؛ وَلَهُ الملک و له الحَمْدُ ، يُحْيي وَيُمِيتُ وَهُوَ حَيّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ از عمق جان این ذکر را بگویید. به قدری مهم است که امام فرمودند اگر فراموش کردید قضایش ر ابخوانید.
مرجع : وارث
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما