تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۵۹
۰
کد مطلب : ۲۹۱۳۹

برکت آن است که زندگی با دلخوشی باشد

برکت آن است که زندگی با دلخوشی باشد
جلسه هفتگی مسجد جامع ازگل با سخنرانی استاد فاطمی نیا برگزار شد.
در ادامه متن سخنرانی استاد فاطمی نیا را می خوانید:

دعای هشتم صحیفه سجادیه

امام سجاد علیه السلام در دعای هشتم طبابتی کرده اند. «اللَّهُمَّ إِنی أَعُوذُ بِک مِنْ هَیجَانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ، وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَنَاعَةِ، وَ شَکاسَةِ الْخُلُقِ، وَ إِلْحَاحِ الشَّهْوَةِ، وَ مَلَکةِ الْحَمِیةِ وَ مُتَابَعَةِ الْهَوَی، وَ مُخَالَفَةِ الْهُدَی، وَ سِنَةِ الْغَفْلَةِ، وَ تَعَاطِی الْکلْفَةِ، وَ إِیثَارِ الْبَاطِلِ عَلَی الْحَقِّ، وَ الْإِصْرَارِ عَلَی الْمَأْثَمِ، وَ اسْتِصْغَارِ الْمَعْصِیةِ، وَ اسْتِکبَارِ الطَّاعَةِ. وَ مُبَاهَاةِ الْمُکثِرِینَ، وَ الْإِزْرَاءِ بِالْمُقِلِّینَ، وَ سُوءِ الْوِلَایةِ لِمَنْ تَحْتَ أَیدِینَا، وَ تَرْک الشُّکرِ لِمَنِ اصْطَنَعَ الْعَارِفَةَ عِنْدَنَا» بار خدایا به تو پناه می‌آورم از طغیان آز و تندی خشم و چیرگی حسد و سستی صبر و کمی قناعت و بدی اخلاق و زیاده‌روی در شهوت و پافشاری در عَصَبیت و پیروی هوا و هوس و مخالفت با هدایت و خواب غفلت و کوشش بیش از اندازه و انتخاب باطل بر حق و پافشاری بر گناه و کوچک‌شمردن معصیت و بزرگ‌شمردن طاعت و فخر. و مباهات با ثروتمندان و تحقیر تهی‌دستان و کوتاهی در حق زیردستان خود و ناسپاسی نسبت به آن که به ما خوبی کرده.

رسیدیم به این فراز که می فرماید: « أَوْ أَنْ نَعْضُدَ ظَالِماً، أَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً، أَوْ نَرُومَ مَا لَیسَ لَنَا بِحَقٍّ، أَوْ نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیرِ عِلْمٍ» در اینجا "او" حرف عطف است. پناه می بریم به تو، از اینکه مضطری را از یاری واگذاریم. پناه می بریم به تو از اینکه چیزی را که حقمان نیست را طلب کنیم.

امام صادق علیه السلام می فرمایند: «ما من مؤمن یخذل أخاه و هو یقدر على نصرته إلا خذله الله فی الدنیا و الآخرة»۱ مومنی نیست که مضطری را می تواند کمک کند ولی ترک یاری او می کند خدا او را در دنیا و آخرت وا می گذارد.

در مورد علم بدون علم سخن نگویید

در ادامه می فرماید: «أَوْ نَقُولَ فِی الْعِلْمِ بِغَیرِ عِلْمٍ» "اَو" یعنی یا. همه عطف به اول دعا می شود. درباره علم بدون علم صحبت کنیم. مثلا صبح بیدار شدیم و دیدیم پنیر در ظرف نیست. خیلی مهم نیست که چه کسی دست زده است. بحث علمی که نیست. شاخه درخت شکسته است باد زده؟ بچه شکسته است؟ این بحث علمی نیست. اما یک وقتی بحث علمی پیش می آید و بنده خدایی اصلا اطلاعی ندارد. تخمه ای می شکند و می خواهد بگوید تو که حرف می زنی هیچی نیستی! می گوید: فکر کنم این طور نباشد و این آقا اشتباه کرده باشد.

مثلا دکتری در مطب دارد نسخه ای را برای مریض می نویسد و بیمار بگوید: فکر کنم اشتباه کرده ای. من خودم جور دیگری تجویز می کنم. حضرت دارند می فرمایند: پناه ببریم به خدا، که در مورد علم بدون علم حرف نزنیم. حرف خیلی زیاد است مجتهدین ما هم گاهی وقت ها اشتباه کرده اند و رأیشان را عوض کرده اند. ملاصدرا می گوید من کتابی را نوشتم ولی اخیراً با ریاضات علمی و عملی به اینجا رسیدم.

ابوعلی سینا به جاهای سخت که می رسید دو رکعت نماز می خواند. خودش در کتاب شفا دارد که بعضی جاها که فهمیدن سخت می شد کتاب را کنار می گذاشتم و به قاضی الحاجات تضرع می کردم و می گفتم: پروردگارا فهمم را باز کن. فکر نکنیم همه اش با فکر و اندیشه است. هر نعمتی که هست از خدا است. قرآن اصرار دارد که اگر احاطه علمی به چیزی نداریم حرف نزنیم. «كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ»۲. چیزی را که احاطه علمی بر آن نداشتند را تکذیب کردند. این موضوع چقدر مهم است که امام سجاد علیه السلام می فرمایند که در علم بدون علم سخن نگوییم.

غش مومن

«وَ نَعُوذُ بِک أَنْ نَنْطَوِی عَلَی غِشِّ أَحَدٍ» و پناه می‌بریم به تو از اینکه نیت داشته باشیم به کسی خیانت ورزیم و در کردارمان خودپسندی نماییم و آرزوهای خود را دور و دراز سازیم. بعضی چیزها ظاهر است و بعضی ظاهر نیست. مثلا یک وقتی نیت بدی داری و این ظاهر نیست.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: «مَنْ غَشَّ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ نَزَعَ اللَّهُ بَرَكَةَ رِزْقِهِ وَ أَفْسَدَ عَلَیْهِ مَعِیشَتَهُ وَ وَكَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ»۳ برکت آن است که زندگی با دلخوشی باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: هر کسی که غش مومن کند خدا برکت رزقش را سلب می کند و مددش را از او قطع می کند.

در حدیثی دیگر از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که می فرمایند: «مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فِی بَیْعٍ أَوْ فِی شِرَاءٍ فَلَیْسَ مِنَّا وَ یُحْشَرُ مَعَ الْیَهُودِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»۴ هر کسی که مسلمانی را غش کند از ما نیست. در روز قیامت با یهود محشور می شود. کسی لطافت نداشته باشد اصلا نمی ارزد. دین ما سرتاسر لطافت است.

عُجب اعمال

در ادامه فراز می فرمایند: «وَ أَنْ نُعْجِبَ بِأَعْمَالِنَا، وَ نَمُدَّ فِی آمَالِنَا» خدایا پناه می برم به اینکه مُعجَب شویم به اعمالمان. یعنی عُجب این اعمال ما را بگیرد. روایت داریم که یک عابدی با یک فاسقی با هم وارد مسجدی می شوند. عابد می گوید: پای این ستون چهل سال است که جای من است. فاسق نگاهی می کند و می گوید: چرا من در اینجا نیستم. توبه کرد و پشیمان می شود و تائب و عابد می شود ولی آن عابد مُعجَب می شود و فاسق می شود.

عُجب غیر از خوشحالی است. یک وقتی شما نماز می خوانی ولی عملت را بزرگ نمی دانی ولی خوشحال هستی که بیدار شدی و نمازت را خواندی. خوشحالم که الحمدلله من امشب حال داشتم و این عمل را انجام دادم. شیخ بهایی فرموده است: شکی در این نیست که کسی عمل صالح انجام دهد و روزه بگیرد و برای نفس او ابتهاجی حاصل شود. می گوید: اگر خوشحال می شود از این بابت است که این نماز و روزه ای که انجام داده است را نعمت خدا بداند و از آن طرف می ترسد که ناقص انجام داده باشد و می گوید: نکند از دستم برود و بعد می فرماید: خدایا کمک کن من دوباره به این نعمت برسم. می گوید: این دیگر عُجب حساب نمی شود. خدا منت گذاشته است و نعمت داده است و من بیدار شدم. ولی بعضی وقت ها نزدیک است که بر خدا منت هم بگذارد و بگوید ببین چه نمازی برایت خواندم!

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: گناهی که حالت را بد کند و دلت را بشکند (نه اینکه بروی گناه انجام دهی! باید پیش بیاید) بهتر از حسنه ای است که تو را به اعجاب بیندازد.
مرجع : وارث
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما