تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵ ساعت ۱۵:۵۳
۰
کد مطلب : ۸۵۹۲

اين فقط قله‌ی كوه يخ است

سیدجواد رسولی
شماره 29-30ماهنامه خیمه – محرم 1428- بهمن 1385


عاشورايي ديگر

ابعاد و كميت مراسم عزاداري در تهران، در مقايسه با سال‌هاي گذشته رشد چشمگيري داشته است. رويكرد گسترده‌ی اقشار كم‌تر مذهبي جامعه به اين مراسم كه بويژه در مناطق شمالي شهر ديده مي‌شود، طي چند سال گذشته آغاز و امسال به اوج رسيده است. نسل جواني كه پيش از اين در عزاداري، يا منفعل بود و يا در هيأت‌ها و مساجد ديگر نقاط شهر هضم مي‌شد، به دلايلي ابتكار عمل به خرج داده است و خود، باني عزاداري گشته است. فرهنگ و مآب جواناني كه كاروبار هيات‌هاي جديد را بر عهده دارند، رنگ ديگري به محرم مي‌دهد و پديده‌اي را مي‌سازد كه در نظر آنان كه سال‌ها هيأت‌هاي قديمي و سنتي را مي‌گرداندند، خوشايند نيست اما هاله‌ی تقدسي كه لاجرم بر گرد هيأت‌هاي جدید مي‌نشيند، البته مانع نقد است حتي از سوي قديمي‌ترهاي هيأتي.

*

اگر آمار و اطلاعات درستي داشتيم، خيلي بهتر مي‌شد اين جور پديده‌ها را تحليل كرد و راجع به‌اش نظر داد. اگر سازمان‌ها و مراكزي كه كارشان نظرسنجي و جمع‌آوري اطلاعات است، همان معدود مطالعات‌شان را توي آرشيو پنهان نمي‌كردند و مهر محرمانه به آن نمي‌چسباندند، حالا ما اين‌طوري در مقابل يك اتفاق قرار نمي‌گرفتيم و غافلگير نمي‌شديم. حيف كه اين‌طور نيست و امروز كه سه ـ چهار سال از جدي شدن پديده‌ی «شام غريبان ميدان محسني» مي‌گذرد، هنوز بايد حدس زد و از جملات شرطي براي تحليل استفاده كرد.

به نظرم سال‌‌هاست كه داريم با سبك تازه‌ی عزاداري در محرم مواجه مي‌شويم و اين يك پديده‌ی كاملاً اجتماعي است. يك مورد خاص كه خوراك پژوهش‌‌هاي روان‌شناختي و جامعه‌شناختي است و متأسفانه دانشكده‌هاي علوم انساني ما به اندازه‌ی كافي بي‌بخار هستند كه كوچك‌ترين توجهي به اين پديده‌‌هاي جلوي چشم نكنند و هنوز سرشان توي كتاب‌هاي خودشان است. صورت مسأله شايد اين باشد كه نسل جديد، دوست دارد با توجه به اوضاع و احوال زمانه‌اي كه دارد تويش زندگي مي‌كند، آداب و آيين‌هاي فردي و اجتماعي‌اش را تغيير بدهد و به‌روز كند. اين آداب و آيين‌ها، هم شامل مراسم مذهبي مي‌شود (مثل ماه مبارك رمضان، ماه محرم، مراسم دعا و مناجات و...) و هم مراسم ملي (مثل نوروز، يلدا، چهارشنبه سوري و...) مواجهه با اين مسأله، دو شكل دارد؛ يكي اين كه به عنوان يك «مسأله» در حوزه‌ی علوم اجتماعي آن را بپذيريم و با استفاده از مدل‌ها، تكنيك‌ها و روش‌هاي اين علوم بشناسيم‌اش تا بتوانيم برايش راه‌حلي‌هايي پيدا كنيم. شكل دوم (كه به نظر مي‌رسد اتفاق افتاده) اين است كه مسأله را زياد جدي نگيريم و به رسميت نشناسيم و بگذاريم به مرور زمان حل شود. اما خب در چنين مواردي مرور زمان هيچ كمكي به حل مسأله نمي‌كند. فقط باعث مي‌شود نسل جديد، خودش به صرافت ابداع روش‌هاي تازه و گاهي افراطي بيفتد كه لزوماً پيوندي با فرهنگ و سنت و ريشه‌هاي آن آيين ندارد.

در مورد آيين عزاداري براي امام حسين علیه‌السلام اين اتفاق با ابعاد حيرت‌انگيزي رخ داده. شام غريبان محسني فقط بخشي از اين اتفاق است، وگرنه ابداع‌هاي عجيب و غريب در عزاداري فقط مختص آن‌ها نيست. كدام سال است كه از شنيدن و يا اجراهاي بعضي مداح‌ها يا شور گرفتن‌هاي بيمارگونه در بعضي مجالس شگفت‌زده نمي‌شويم؟

به نظر مي‌رسد شام غريبان ميدان محسني يك عكس‌العمل افراطي است در مقابل شيوه‌ی سنتي عزاداري در ماه محرم. نوعي از عزاداري كه در آن تعدادي از عناصر سنتي حفظ شده‌اند و بقيه كلاً كنار گذاشته شده‌اند.

بين چيزهايي كه باقي مانده، سه عنصر پررنگند: لباس مشكي، روشن كردن شمع و جمع شدن دور هم؛ يعني آن بخش‌هايي كه به ظاهر ماجرا مربوط است. اما در عمل، شيوه‌ی استفاده از اين عنصرها ربط چنداني به بهانه‌ی اصلي اين مراسم، يعني ذكر مصيبت امام و اهل‌بيتش ندارد. اين سه عنصر، طی يك روند كاملاً طبيعي، رنگ و بوي ايراني ـ مذهبي‌شان را از دست داده‌اند و تبديل به نشانه‌هايي شده‌اند كه بيشتر بين‌المللي است. گفتم روندي طبيعي، چون به نظرم نسل جديد، نسلي است كه با رسانه‌ها بزرگ مي‌شود و زندگي مي‌كند. تلويزيون، اينترنت و ماهواره بخشي از علاقه‌‌ها و سليقه‌‌هاي نسل تازه را مي‌‌سازد. براي همين هم استحاله‌ی نمادهاي مذهبي و ايراني و تبديل نشدن‌شان به نشانه‌‌هاي غربي، چيز تعجب‌برانگيزي نيست، بخصوص اين كه تلاش جدي‌اي براي به‌روز كردن اين نشانه‌‌ها از طريق فرهنگ ايراني ما انجام شده. اگر عكس‌‌هايي از اجتماع جوان‌ها در شام غريبان اين سال‌ها در ميدان محسني را كنار تصويرهايي از مثلاً يادبود گرفتن براي كشته‌هاي متروي اسپانيا يا كنسرت موسيقي يك گروه راك كه دارد آهنگ ملايمي را اجرا مي‌كند، بگذاريد، تفاوت زيادي نمي‌بينيد. گاهي حتي ممكن است آن‌ها را با هم اشتباه گرفت.

قبلا هم گفتم كه اين اتفاق يعني اهميت اغراق شده‌ی تعدادي از نمادها و محو تدريجي دلايل و بهانه‌هاي اصلي آيين عزاداري، تنها مختص به جوان‌هاي شمع به دست دور ميدان محسني نيست. اين استحاله به تدريج دارد در اغلب جمع‌هاي جواني كه براي عزاداري دور هم جمع شده‌اند رخ مي‌‌دهد. فقط سرعت‌ها با هم متفاوت است و به اندازه‌ی اتفاق ميدان محسني جلوي چشم نيست. به همين دليل هم بعيد مي‌دانم با راه‌حل‌هايي مثل مداحي كردن و دسته راه انداختن در ميدان محسني بشود مسأله را حل كرد (خود همان مداحي‌ها و دسته‌ها كم‌كم دارند به مسأله تبديل مي‌شوند). راه‌ اصلي براي حل مسأله، از حوزه‌ی فرهنگ و علوم انساني مي‌گذرد. همان‌‌جايي كه هنوز از نظر پژوهش و نظريه‌پردازي بسيار نحيف است و محتاج هم‌فكري همه‌ی اهالي فرهنگ است.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما