کد مطلب : ۱۳۹۱۳
ناگفتههایی از مؤسسه وعظ و خطابه از زبان یک شاهد زنده
نیت تضعیف حوزه قطعاً تهمت است
گفتوگو با محمدباقر دشتیانه یکی از دانشجویان «مؤسسه وعظ و خطابه»
ظاهراً شما مدتی از دانشجویان «مؤسسه وعظ و خطابه» بودید و در آنجا تحصیل میکردید. آیا این گفته را تأیید میکنید؟ از مؤسسه چه چیزی به یاد دارید؟
بله. من در «مؤسسه وعظ و خطابه» در حوالی سال ۱۳۳۲ تحصیل کردم و از آن زمان مدرک مدرسی علوم معقول و منقول دارم که البته مدرک من مدرک مدرسی علوم منقول است. چرا که دو جور مدرک میدادند یکی مدرک مدرسی علوم معقول که بیشتر حکمت و فلسفه و کلام بود و دیگری مدرک مدرسی علوم منقول که تفسیر و حدیث و این قبیل مباحث بود.
آقای محمدباقر سبزواری رئیس مؤسسه بود که تحصیلات حوزوی داشت و مرد خبره و خطیبی زبردستی بود.
دورههای مؤسسه چند ساله بود؟
برای دریافت مدرک فوق دیپلم دوره، سه ساله بود.
به جز مدرک «مدرسی» مدرکهای دیگری هم میدادند؟
به خاطر ندارم اما فکر نمیکنم. من فقط مدرک مدرسی گرفتم. البته باید توضیح بدهم که مؤسسه مدرک مدرسی نمیداد. برای ورود به مؤسسه باید ابتدا تصدیق مدرسی میگرفتیم. اگر در امتحان ورودی پذیرفته میشدیم، تصدیق مدرسی میدادند و بعد با این تصدیق وارد مؤسسه میشدیم.
این امتحان از طرف چه نهاد یا سازمانی برگزار میشد؟
از طرف وزارت اوقاف و معارف آن روز که بعدها وزارت فرهنگ شد و امروز وزارت آموزش و پرورش است.
چه کسانی اجازه داشتند تا در این امتحان شرکت کنند؟ آیا فقط طلاب علوم دینی که سابقه تحصیل در حوزههای علمیه را داشتند، اجازه مییافتند تا با شرکت در امتحان تصدیق مدرسی دریافت کنند؟
به هر کس که امتحان میداد و پذیرفته میشد، مدرک مدرسی میدادند. شرطی نبود که فقط طلاب اجازه امتحان داشته باشند.
این امتحان از چه مباحثی بود؟
امتحان از وسایلالشیعه، مکاسب، کفایـ\الاصول، حکمت اشراق و ... برگزار میشد.
در آن دوره که شما قبول شدید، پذیرفته شدگان بیشتر از چه صنفی بودند؟
بیشتر طلبه بودند اما کسانی هم بودند که با دیپلم دبیرستان آمدند. اما چون امتحان در زمینه دروس حوزوی بود، بیشتر طلبهها پذیرفته شدند.
محل مؤسسه کجا بود؟ کلاسها کجا تشکیل میشد؟ ظاهراً در مدرسه عالی سپهسالار که امروزه مدرسه عالی شهید مطهری است، کلاسهایی از طرف مؤسسه برگزار میشده است.
خیر محل مؤسسه در پل چوبی، ابتدای خیابان حقوقی در یک ساختمان اجارهای بود. کلاسهای مؤسسه آنجا برگزار میشد اما تا آنجا که به یاد دارم، امتحان ورودی برای دریافت تصدیق مدرسی در مدرسه سپهسالار آن روز برگزار شد.
کلاسها به چه شکل برگزار میشد؟ مقصودم این است که شکل برگزاری کلاس به شکل حوزه بود یا دانشگاه؟
کلاسها به سبک دانشگاه برگزار میشد.
یعنی میز و نیمکت و تخته داشتید؟
بله پشت میز و نیمکت مینشستیم.
آیا مؤسسه امکانات رفاهی ویژهای در اختیار محصلان قرار میداد؟
خیر، به هیچ وجه. هیچ امکانات خاصی برای محصلان وجود نداشت.
ازهم کلاسیها و استادان کسی را به خاطر دارید؟
من و آقای مطهری با هم مدرک مدرسی گرفتیم. آقای «جواد تارا» از ممتحنان ما بود. آقای طالقانی را هم به خاطر دارم. ایشان از استادان مؤسسه و همچنین دانشکده معقول و منقول بود. یکبار ایشان به من و آقای مطهری گفت شما چرا اینقدر پیگیر کار مؤسسه هستید؟ که من به ایشان گفتم میخواهیم ثابت کنیم که روحانیها هم اگر بخواهند، میتوانند مدرک بگیرند اما لباس روحانیت را رها نمیکنیم و از این کسوت خارج نمیشویم.
آقای راشد چطور؟ ایشان هم ظاهراً از استادان مؤسسه و دانشکده بوده است.
مرحوم راشد استاد دانشکده معقول و منقول بود و صرفاً از دور بر مؤسسه نظارت داشت. خودشان در مؤسسه نبودند. رئیس دانشکده هم آقای فروزانفر بود.
در مؤسسه چه مباحثی تدریس میشد؟
تاریخ اسلام و ادبیات اسلامی داشتیم. صرف و نحو، تفسیر و فقه و اصول هم تدریس میشد. زبان انگلیسی هم داشتیم. تا آنجا که به خاطر دارم، آقای آریانپور به ما زبان انگلیسی تدریس میکرد. به نظر من خطیب باید یکی دو زبان خارجی را بلد باشد. آقای آریانپور به جز زبان، جامعهشناسی و روانشناسی نیز تدریس میکرد.
فیزیک و شیمی چطور؟تاریخ، جغرافیا و تاریخ پزشکی هم تدریس میشد؟
خیر. فیزیک و شیمی نداشتیم. اما اخلاق داشتیم که به نظر من سرآمد همه علوم اسلامی است. تاریخ اسلام بله؛ اما پزشکی خیر.
سطح دروس مؤسسه نسبت به حوزه چطور بود؟ آیا درسی در مؤسسه تدریس میشد که در حوزه تدریس نشود؟
هیچ درسی درمؤسسه نبود که در حوزه نباشد؛ حتی زبان. سطح دروس حوزه بالاتر بود. علمای بلندنظری در حوزه بودند. حوزه مثل مطهریها را پرورش میداد. به همین دلیل پس از ورود به مؤسسه دیدم برای من مایهای ندارد و آن را نیمه تمام رها کردم.
آیا تفاوت خاصی بین سبک حوزوی و سبک تدریس در مؤسسه وجود داشت؟
سبک مؤسسه کلاسیک بود و مدرکگرا اما سبک حوزه آزاد بود. کسی که در حوزه درس میخواند، مشتاق فهمیدن بود و نه به دنبال مدرک. آن زمان حوزه مسیر طبیعی خودش را طی میکرد و چندان گرایشی به مدرک نداشت.
تحصیل در مؤسسه برای فارغالتحصیلان امکان شغلی ویژهای فراهم میکرد؟
مدرکی معادل فوق دیپلم میگرفتند و میرفتند.
چه تفاوتی بین «مؤسسه وعظ و خطابه» و دانشکده معقول و منقول(الهیات فعلی) وجود داشت؟
دانشکده مدرک لیسانس میداد و دوره آن چهار ساله بود.
ظاهراً مؤسسه تعطیل شد. علت چه بود؟
چون زیاد استقبال نشد، آن را جمع کردند. فعالیت آن به سه سال هم نرسید.
چه تفاوتی بین مؤسسه وعظ و خطابه و مؤسسه وعظ و تبلیغ بود؟ ظاهراً دو مؤسسه وجود داشته است؟
خیر یک مؤسسه بود. بعضی وقتها به آن وعظ و خطابه میگفتند و بعضی وقتها هم وعظ و تبلیغ.
به نظر شما انگیزه شاه از راهاندازی «مؤسسه وعظ و خطابه» چه بود؟
شاه انگیزهای برای راهاندازی مؤسسه نداشت. انگیزه اصلی را باید در دانشگاه جستوجو کرد. شاه کاری به این جزییات نداشت. به نظر من افکار بلند دکتر منوچهر اقبال و آقای سبزواری بود که به راهاندازی مؤسسه منجر شد. منوچهر اقبال در آن زمان رئیس دانشگاه تهران و محمد باقر سبزواری رئیس مؤسسه بود
به نظر شما وجود مؤسسه چه ضرورتی داشت؟
بنده معتقدم خطیب باید جامعالاطراف باشد و از تمام علوم اطلاعات کامل داشته باشد. خطیبی که بدون سند و مدرک برای مردم حرف میزند نمیتواند مؤثر باشد. آقای راشد از خطبایی بود که به این موضوع و نیز لزوم اخذ مدارک و معارف توسط یک خطیب اعتقاد داشت.
برخی معتقدند مؤسسه به قصد رقابت با حوزه و در جهت تضعیف آن راه انداخته شد؟
این طور نبود که مؤسسه به قصد تعطیلی حوزه راه اندازی شده باشد. این حرفها کذب و قطعاً تهمت است.
آیا علما و مراجع با آن مخالفت میکردند؟
زمزمههایی مبنی بر تحریم برخی علما و مراجع شنیده میشد اما مخالفت صریحی که بتوان به آن اطمینان کرد را به یاد نمیآورم.
به نظر شما چرا علما مخالفت میکردند؟
علما چون اکثراً مخالف شاه بودند از دریچه همین مخالفت به این مسئله نگاه میکردند و آن را سیاسی میدیدند. من اینطور فکر نمیکردم و معتقد بودم باید از هر فرصتی برای خدمت به اسلام استفاده کرد.
آیا اگر کسی در این مؤسسه تحصیل نمیکرد و از آن مدرک نمیگرفت، اجازه منبر رفتن نداشت؟ یعنی قانونی در جهت منع منبر رفتن کسانی که مدرک آنجا را نداشتند، وجود داشت؟
خیر، منبر رفتن آزاد بود و ربطی به مدرک مؤسسه نداشت.
قبل از ورود به مؤسسه دروس حوزوی را کجا و در محضر کدام استادان گذراندید؟
مقدمات را در شیراز در مدرسه مقیمیه خواندم و با آمدن آیتالله بروجردی به قم، به آن شهر رفتم. در درس خارج فقه آیتالله بروجردی شرکت کردم و تا حولوحوش سال ۱۳۳۰ در قم بودم و در حدود آن سال به تهران آمدم. در تهران چند دوره در درس آیتالله آشتیانی شرکت کردم. رسائل و مکاسب را نزد ابوالقاسم گرجی که تازه از نجف آمده بود به اتفاق آیتالله جوادیآملی خواندیم. در تهران در مدرسه مروی درس میدادم و در عین حال در همان مدرسه درس میخواندم. بعدها چند ماهی به نجف رفتم. در نجف در درس آیتالله خمینی هم شرکت میکردم.
شما در صحبتهای خود گفتید که دوره را به پایان نبرده و آن را نیمهکاره رها کردید. بعد از رها کردن تحصیل در مؤسسه، به حوزه بازگشتید؟
خیر سال ۱۳۳۳ به نازیآباد آمدم و مسجدالرسول را تأسیس و وقف کردم و از آن سال تا امروز در این مسجد نماز میخوانم. خودم متولی اینجا هستم و سند آن به نام خود من است و از آقای بروجردی دستور داشتم که در این جا نماز بخوانم. ضمناً نماینده اکثر مراجع دیگر هم بودم.