تاریخ انتشار
سه شنبه ۳۰ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۰۹:۴۶
۰
کد مطلب : ۱۵۳۱۲
گفت‌وگو با محمودرضا رحیمی، کارگردان نمایش عاشورایی «مقتل»

«مقتل» سخت‌ترین تجربه کارنامه هنری من بود

امین خرمی
«مقتل» سخت‌ترین تجربه کارنامه هنری من بود
فرهنگ: پیرو روال معمول برنامه‌های نمایشی کشور در ایام ماه محرم، این روزها سالن اصلی مجموعه تئاترشهر شاهد اجرای نمایش «مقتل» به نویسندگی محمودرضا رحیمی و فرهاد نقدعلی و کارگردانی رحیمی است. این نمایش با بستر قرار دادن مقاتل جمع‌آوری در کتاب روضه الشهدا و روایت آنها در قالب تعزیه و تلفیق این صحنه‌ها در روایت زندگی یک زوج جوان که با حادثه کربلا و روایت شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش گره خورده است به پیشگاه مخاطب عرضه می‌شود. پیرامون این نمایش، شیوه تلفیق یک داستان معاصر با نمایش میدانی تعزیه آن هم در یک صحنه بسته و کلاسیک تئاتری، شرایط امروز نمایش مذهبی و جایگاه ارتباط مخاطب با اینگونه نمایش با کارگردان این اثر به گفت‌وگو پرداختیم.

آقای رحیمی، بعد از مدت‌ها در حوزه نمایش‌های مذهبی شاهد یک اثر اقتباسی هستیم که از مقاتل جمع‌آوری شده در کتاب روضه الشهدا بهره گرفته است. ممکن است بفرمایید داستان نمایش شما به نام «مقتل» از کجا می‌آید و چه حوادثی را پشت سر گذاشته است؟

این نمایش همانند نامی که دارد اثری پرشور و هیجان است و به بازگویی داستان شهادت امام حسین(ع) و یاران باوفایش با نگاهی تلفیق شده به یکی از داستان‌های معاصر که میان یک زوج جوان می‌گذرد، می‌پردازد. همانطور که اطلاع دارید مهم‌ترین مقتل‌ها در طول تاریخ به حادثه کربلا مربوط می‌شود و پیشینه مقتل‌ها نیز مشخص است، به دلیل مخالفت خلفای اموی در زمینه برگزاری مراسم سوگواری مسلمانان برای امام حسین(ع) و خاندان مطهر و یاران باوفایش، عده‌ای به جمع‌آوری سوگنامه‌ها در قالب مقاتل همت گماشتند. به عنوان مثال کتاب مقتل «لموف» و «روضه الشهدا» ملاحسین واعظ کاشفی از مهم‌ترین آثار مکتوب در این زمینه به شمار می‌روند. هرچند در برخی از نسخ غلوهایی در زمینه روایت واقعه کربلا صورت گرفته اما علما و دانشمندان مسلمان مانند آیت‌الله مطهری با تأکید بر صحت مقتل‌ها براساس واقعیت تاریخ نقش بسزایی در تمییز دادن مقاتل صحیح با آثار اغراق‌آمیز داشته‌اند. ما و گروه نمایشی‌مان با توجه به فرارسیدن ماه محرم زمان را مساعد و مغتنم شمردیم و این کار را که پیش از این در سال گذشته به صورت نمایشی از حرکت، موسیقی و شبیه‌خوانی در تالار مولوی به روی صحنه بردیم با افزودن نمونه داستانی روزآمد در میان آن بار دیگر این اثر را برای اجرا در تئاتر شهر آماده کردیم. صحنه‌های برگرفته شده از کتاب به صورت تعزیه در روی صحنه تئاتر اجرا می‌شود و دوست دارم اعتراف کنم که به نظر من تعزیه به عنوان زیباترین صورت نمایش ایرانی وقتی در قالب این اثر تلفیقی روی صحنه جان گرفت برای کل گروه جذابیتی ویژه داشت، چراکه وقتی شما در قالب روایت یک داستان معاصر از عناصر جادویی موسیقی، فصاحت و بلاغت، گفتار، لحن، بدن و حرکت تعزیه نیز بهره می‌برید جذابیتی به اثرتان می بخشید که تجربه آن برای هر کارگردانی می‌تواند فوق‌العاده شیرین و هیجان‌انگیز باشد.

منظور شما از عناصر روزآمد در کنار شیوه سنتی شبیه‌خوانی در این اثر نمایشی همان داستان زن و شوهر جوانی است که در خلال اثر با آن آشنا می‌شویم؟

داستان آن زن و شوهر، آن زن غریبه و اشخاصی که نام ندارند و می‌توانند نام هر شخص یا قشر خاصی را به خود بگیرند. در حقیقت این افراد نمونه‌های فرعی هستند که مخاطب با فضای شخصی و ذهنی خود می‌تواند در راستای نمایش و حس همذات‌پنداری با این اثر با آنها ارتباط برقرار کند.

شما جدای از این اثر که به روی صحنه برده‌اید، سال‌ها سابقه تدریس در دانشکده‌های نمایشی را در عقبه خود دارید و به عنوان یکی از کارشناسان نام‌آشنای این هنر شناخته می‌شوید. می‌خواهم بپرسم با توجه به پتانسیل بالای نمایش‌های مذهبی و ما به عنوان تنها کشور شیعه جهان چرا هنوز اجرای این دست از آثارمان منوط به مناسبت‌های خاص شده و حتی این کارها را به نام آثار مناسبتی می‌شناسند و می‌خوانند؟

ما اساساً باید دیدمان را عوض کنیم، چراکه معتقدم تمام کارهای تئاتری ما مناسبتی است. اصلاً مگر می‌شود اجرای یک نمایش براساس یک مناسبت نباشد. هر هنرمند که متنی را برای اجرا انتخاب می‌کند، براساس یک تناسب اجتماعی، اقتصادی، گاهی سیاسی یا اعتقادی به سراغ این کار می‌رود. اینکه ما بیاییم و با یکسری خط‌کشی‌ها به سرعت اجراهای تئاتری را جزیره‌ای کنیم و تلاش وافر کنیم که این جزیره‌ها را از هم دور کنیم، اشتباهی است که متأسفانه هنوز هم اتفاق می‌افتد. برچسب‌هایی مانند نمایش‌های مناسبتی خود به عنوان بلایی شناخته می‌شود که برخی از هنرمندان را وامی‌دارد که برای دوری از این برچسب‌ها به سراغ آثار مذهبی و اجرای آنها نروند، اما من که یک کارگردانی ایرانی هستم، مگر می‌توانم به سراغ ریشه‌های غنی نمایش خودم مانند تعزیه نروم! یا حداقل چیزی از آنها نیاموزم.
من مقتل را بهانه‌ای می‌دانم تا در کنار آن چیزی از تعزیه بیاموزم، این را با بچه‌های گروهم نیز مطرح کرده‌ام که این نمایش برای من بار آموزشی دارد، چه بسا که کارگردانان بزرگی که بازیگران ارزشمندی نیز تربیت کرده‌اند در ارتباط با دو شیوه ارزشمند نمایش ایرانی یعنی نقالی و تعزیه گفته‌اند که بازیگر ایرانی برای توفیق در حرفه‌اش حداقل لازم است که هنر نقالی و شیوه‌های روایتی شبیه‌خوانی را بیاموزد و از آنها درس بازیگری بگیرد.

شما به هنر و نمایش سنتی آنها یعنی «کاتالاکی» نگاه کنید. آنها بازیگران این نمایش را از سه الی چهار سالگی پرورش می‌دهند، چراکه اعتقاد دارند سن ۱۶ تا ۲۵ سالگی بهترین سن برای اجرای دقیق و مناسب شیوه‌های رفتاری این نمایش است. همین امر را در نمایش «نو» و «کابوکی» ژاپن به عنوان دو نمایش سنتی و ملی این کشور شاهد هستیم که بازیگران این آثار از کودکی تعلیم می‌بینند تا بتوانند اثری را به اجرا بگذارند که مخاطب از دیدن آن لذت ببرد، چراکه این نمایش‌ها با باورها و اعتقادات مردم آن کشور گره خورده است.

فرمایش شما صحیح است، اما نمایش تعزیه ایرانی در یک سالن بسته غربی اجرا نمی‌شود و در یک فضای باز و میادین به اجرا درمی‌آید، یعنی شما اعتقاد دارید که تعزیه را باید در سالن اجرا کرد که می‌گویید بازیگران تئاتر باید بازیگری تعزیه را بیاموزند؟

خیر، به هیچ وجه! مکان اجرای تعزیه و نمایش‌های شبیه‌خوانی در سالن نیست، اما وقتی تعزیه را اپرای اسلامی می‌خوانند پس باید مدرسه‌ای برای پرورش بازیگران این نمایش عظیم و پرقدمت ساخته شود، اما با شیوه فعلی لازم است که بازیگران نمایش صحنه‌ای به شیوه‌های اجرایی تعزیه نیز اشراف داشته باشند.

فارغ از جنبه مناسبتی یا غیرمناسبتی خواندن اثر شما، آیا در طول این کار با توجه به موضوع و شکل اجرایی پراهمیت آن با مشکل خاصی روبه‌رو بوده‌اید که برای مردم دانستن آن جالب باشد؟

به اعتقاد من، سختی کار کارگردانانی که سراغ نمایش تعزیه به عنوان دستمایه اجرایی خود می‌روند به آشنایی و اشراف شدید مردم به این شیوه نمایشی بازمی‌گردد. بدون اغراق می‌توان گفت که ۹۰ درصد مردم ایران اولین صورت نمایشی را که در طول حیاتشان با آن برخورد می‌کنند، تعزیه است، چراکه این شیوه نمایشی شیوه‌ای کاملاً مردمی و خانوادگی است، همین امر باعث می‌شود که مردم بسیاری از نهادها و نشانه‌های این هنر آئینی را به خوبی بشناسند. برای مثال جالب است که برای شما و خوانندگان این نشریه عرضه کنم که ما نتوانستیم برای «حرمله»‌شال بنفش مختص او را که در نمایش‌های تعزیه دور گردن می‌اندازد تهیه کنیم، در شب دوم اجرای این اثر، چند تماشاگر پیش من آمدند و سؤال کردند چرا شال بنفش بر گردن حرمله نیست؟ آیا دلیل خاصی برای حذف آن داشتید؟ به راحتی با این مثال واقعی متوجه می‌شوید که ما با چه تماشاگرانی طرف هستیم. در کارهای غربی که روی صحنه تئاتر ما شکل می‌گیرد، کدام تماشاگر می‌تواند چنین اظهارنظرهایی کند، اما اجرای نمایش‌های آئینی، دنیای متفاوت دارد، چراکه مخاطب با جزئی‌ترین بخش‌های آن آشناست و کوچک‌ترین اشتباه ما را درک می‌کند و تذکر می‌دهد. این را با صداقت بیان می‌کنم که اجرای نمایش مقتل در کنار جذابیت‌هایش سخت‌ترین تجربه کاری کارنامه هنری من بود.

یکی از توفیق‌های نمایش شما این است که اجرای آن به صورت ناگهانی برنامه‌ریزی شد و به همین دلیل از تبلیغات ناچیزی که در مورد سایر نمایش‌ها لحاظ می‌شد، هیچ بهره‌ای نبرد اما خوشبختانه شخصاً شاهد حضور خوب مخاطب برای این نمایش بودم، چطور می‌شود برخی از کارها با تبلیغات فراوان استقبالی از آنها نمی‌شود اما کار شما بدون تبلیغات در جذب مخاطب موفق عمل می‌کند؟

من به هیچ وجه به صورت کلی نمی‌توانم درباره تمامی آثار و جذب و دفاع مخاطب به وسیله آن آثار توضیح بدهم. من به کار خودم استناد می‌کنم و می‌گویم این کار در طول مدت چهار روز جمع شد و به بازبینی رسید و بی‌شک فارغ از اشتباه نیست. از سوی دیگر با مرور کارنامه کاری من متوجه می‌شوید که اصلاً اهل اغراق و غلو نیستم، اما انگار بوی کار مذهبی مخاطب را به سالن می‌کشاند. در شبی از اجراهایم شاهد بودم که یک خانم ۴۰ الی ۴۵ ساله به صورت خودجوش بعد از پایان اجرا از کیف خود خرما بیرون آورد و در بین مخاطبان و عوامل اجرایی پخش کرد. این نه کار من است نه نمایش! این شیفتگی مخاطبان است به فرهنگ خود و عقاید اسلامی‌شان، من تنها واکنشم در برابر این اتفاق شوکه شدن بود.
ما تماشاگران خوبی داریم و نیازمند یک برنامه‌ریزی منسجم هستیم، اما متأسفانه برنامه‌ریزی تئاتر ما مقطعی است، یعنی مخاطب نمی‌داند که در ماه آینده چه نمایش‌هایی روی صحنه می‌آید اما مطمئن باشید اگر بتوانیم طی یک برنامه‌ریزی منسجم برنامه یکساله، شش ماهه یا حتی فصلی برای اجراهای خود داشته باشیم، آن زمان شاهدیم که مردم بار دیگر در کنار گیشه‌ها و در سالن‌ها صف خواهند کشید و نمایش به بطن حرکات فرهنگی مردم نفوذ می‌کند. از سوی دیگر نیز باید بر این نکته اعتقاد داشته باشیم که برنامه‌ریزی فرهنگی امری زودبازده نیست و برای حصول کیفیت و نیل به اهداف تعیین شده باید صبر پیشه کرد و اگر این قدرت را برای تحمل و صبر داشته باشیم، می‌توانیم برای روزهای آینده شاهد رشد کیفی و کمی تئاتر کشور باشیم.
مرجع : جوان
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما