تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
۰
کد مطلب : ۱۴۵۷۶
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

پراکندگی یاران؟

آیا یاران امام (ع) شب عاشورا ایشان را تنها گذاشتند؟
پراکندگی یاران؟
فرهنگ-اندیشه: محمد صحتی سردرودی در کتاب «تحریف‌شناسی و تاریخ امام حسین» یکی از تحریفات تاریخ عاشورا را پراکندگی یاران امام (ع) در شب عاشورا می‌داند. وی در کتابش، ابتدا مسئله را از کتاب‌های «معالی السبطین» و «جواهر الکلام فی سوانح الایام» بیان می‌کند. آن‌گونه که کتاب «معالی السبطین» نوشته، داستان از این قرار است که سکینه (س) دختر امام حسین (ع) گفته که شنیده است، پدرش در شب عاشورا به اصحاب می‌گوید: «ای قومِ من! شما برای این به اینجا آمدید که می‌دانستید من به سوی قومی می‌روم که با من با دل و زبان بیعت کرده‌اند؛ اما اینک کار دگرگون شده است. شیطان آنها را گمراه کرده و آنها خدا را فراموش کرده‌اند و اکنون جز کشتن من قصد و غرضی ندارند. من نمی‌خواهم کسی ناخواسته همراه من کشته شود. هرکس از شما که نمی‌خواهد با من همراه باشد، می‌تواند برگردد. هنوز وقت نگذشته و راه باز است و سیاهی شب همه‌‌جا گسترده است و شما می‌توانید برگردید...» هنوز حرف پدر تمام نشده بود که اصحابش پراکنده شدند.

۱۰ نفر، ۱۰ نفر یا ۲۰ نفر، ۲۰ نفر شروع به رفتن کردند و از آنها جز ۷۱ نفر نماند. به پدرم نگاه کردم. دیدم که سرش را پایین انداخته است. گریه راه نفسم را گرفت و ترسیدم که پدرم صدای گریة مرا بشنود. هر طور بود، جلوی گریه‌ام را گرفتم و دستم را به سوی آسمان بلند کردم و گفتم، خدایا همان‌طور که آنها ما را واگذاشتند، تو نیز آنها را واگذار و دعایشان را مستجاب نکن و شفاعت جدم را روز قیامت نصیب آنان نگردان.» [صحتی سردرودی، ۱۳۸۶، ص ۱۶۸و ۱۶۹ [به نقل از معالی السبطین، ج۱، ص۲۰۸]]

صحتی در ادامه توضیح می‌دهد که یکی از نویسندگان برای معتبر نشان‌دادن سخن خود به «ناسخ‌التواریخ» به نقل از «مروج الذهب» متوسل شده و بیان کرده، لشکر حسین (ع) ۱۰۰۰ سوار و ۱۰۰ پیاده بوده و آنچه پس از شب عاشورا بر جای مانده، جز ۷۲ کس نبوده است. وی پس از بیان این نقل قول اضافه می‌کند که اگرچه «مروج ‌الذهب» کتاب معتبری است، چنین عبارتی در آن یافت نمی‌شود، بلکه فقط گزارشی از یاران امام (ع) در ابتدای حرکت به سوی کوفه می‌دهد که اعداد و ارقام آن نیز با این اعداد و ارقام هم‌خوانی ندارد؛ به عبارت دیگر یاران امام (ع) در این کتاب هنگام خروج از مکه ۵۰۰ سواره و حدود ۱۰۰ پیاده بیان شده است.

صحتی معتقد است که تحریف عبارت مسعودی، نویسندة «مروج الذهب» را ابتدا محمدتقی سپهر، نویسندة «ناسخ التواریخ» انجام داده و از آنجا به دیگر کتب راه یافته است. وی نه‌فقط در بی‌اعتباری «ناسخ التواریخ» سخنانی را بیان می‌کند، بلکه معتقد است که کتاب‌های «نورالعین»، «اسرار الشهاده»، «مهیج الاحزان» و «مخزن البکاء» که ناقلان خبر پراکنده‌شدن یاران امام (ع) در شب عاشورا به آنان استناد می‌کنند نيز به‌کلی بی‌اعتبارند.

اما اصل ماجرا:
طبری از زبان علی بن حسین (ع) نقل می‌کند که ایشان می‌گوید: «شنیدم پدرم با یاران خویش می‌گفت: «ستایش خدای تبارک و تعالی را می‌گویم؛ ستایش نیکو و او را بر گشایش و سختی حمد می‌کنم. خدایا حمد تو می‌کنم که ما را به پیامبری کرامت دادی و قرآن را به ما یاد دادی و به کار دین دانا کردی، گوش و چشم و دلمان بخشیدی و جزو مشرکانمان نکردی؛ اما بعد، یاران شایسته‌تر و بهتر از یارانم نمی‌شناسم و خاندانی از خاندان خودم نکوتر و خویش‌دوست‌تر. خدا همه‌تان را از جانب من پاداش نیک دهد. بدانید که می‌دانم فردا روزمان با این دشمنان چه خواهد شد. بدانید که من اجازه‌تان می‌دهم، با رضایت من همگی‌تان بروید که حقی بر شما ندارم. اینک شب به برتان گرفته، آن را وسیلة‌ رفتن کنید.»» [جریر طبری،‌ ۱۳۸۵، ص ۳۰۱۴]

شیخ مفید نيز در الارشاد می‌نویسد: «الا و انی لا اظن یوماً لنا من هولاء، الا و انی قد اذنت لکم فانطلقوا جمیعاً فی حل لیس علیکم منی ذمام، هذا اللیل قد غشیکم فاتخذوه جملاً»؛ «یاران من متوجه باشید، یک امشب بیش در این عالم به سر نمی‌بریم و ما فردا از دست این مردم به سلامت نخواهیم بود. من به شما اجازه می‌دهم که همه‌تان دسته‌جمعی از این سرزمین خارج شوید و من بیعت خود را از شما برداشتم و اینک شب و تاریک است. می‌توانید با کمال آسودگی خود را از چنگال دشمنان برهانید.» [محمد بن محمد بن نعمان، ص ۴۴۲]

سید بن طاووس،‌ غلامحسین زرگری‌نژاد و رسول جعفریان نیز هرکدام به نقل از طبری و دیگر تواریخ اسلامی همین عبارات را در کتاب خود آورده‌اند.

طبری همچنین در ادامة آن سخن
می‌نویسد که حسین (ع) گفت: ««اینک شب شما را برگرفته، آن ‌را وسیلة رفتن کنید. هریک از شما دست یکی از خاندان مرا بگیرد و در روستاها و شهرهایتان پراکنده شوید تا خدا گشایش دهد که این قوم مرا می‌خواهند. وقتی به من دست یافتند، از تعقیب دیگران غافل می‌مانند.» گوید، برادرانش و پسرانش و برادرزادگانش و دو پسر عبدالله بن جعفر گفتند: «چرا چنین کنیم، برای آنکه پس از تو بمانیم؟ خدا هرگز چنین روزی را نیاورد.» گوید، نخست عباس این سخن گفت؛ سپس آنها این سخن و امثال آن را به زبان آوردند.» [جریر طبری، ۱۳۸۵، ص ۳۰۱۴]

طبری در ادامه می‌آورد که امام (ع) سخنان خود را تکرار و بر رفتن آنان اصرار کرد؛ اما این‌بار نیز یاران ایشان چون مسلم بن عوسجه، سعد بن عبدالله حنفی، زهیر بن قین و دیگران از سر وفاداری سخن گفتند.

مسلم بن عوسجه می‌گوید: «تو را رها کنیم و خدا بداند که در کار ادای حق تو نکوشیده‌ایم؟ نه؛ به خدا باید نیزه‌ام را در سینه‌هاشان بشکنم و با شمشیرم چندان که دستة آن به دستم باشد، ضربتشان بزنم. از تو جدا نمی‌شوم، اگر سلاح برای جنگشان نداشته باشم، به دفاع از تو چندان سنگشان می‌زنم که با تو بمیرم.» [همان، ۳۰۱۶]
سعد بن عبدالله حنفی گفت: «به خدا تو را رها نمی‌کنیم تا خدا بداند که در وجود تو حرمت غیاب پیمبر خدا را بداشته‌ایم. به خدا اگر بدانم کشته می‌شوم سپس زنده می‌شوم آنگاه زنده سوخته می‌شوم و خاکسترم بر باد می‌رود و هفتاد بار چنینم می‌کنند از تو جدا نشوم تا پیش رویت بمیرم پس چرا چنین نکنم که یک کشتن است و آنگاه کرامتی که هرگز پایان نمی‌پذیرد.» [همان، ص ۳۰۱۶]

زهیر بن قین نیز چنین اظهار داشت: «به خدا دوست دارم کشته شوم و زنده شوم و باز کشته شوم و به همین صورت هزار بار کشته شوم و خدا با کشته‌شدنِ من، بلیه را از جان تو و جان این جوانانِ خاندان تو دور کند.» [همان، ص ۳۰۱۶]

اظهارات یاران امام (ع) برای سبقت در جانبازی و عرض وفاداری شاید کنایه‌ای هم به نقض عهدکنندگان کوفه باشد. بسیاری از این یاران، کوفی نبودند و برخی نیز که از اهالی عراق بودند، هرگز نامه‌ای برای امام (ع) ننوشتند؛ اما مسئولیت خویش را به‌درستی تشخیص دادند و در این کوران غربت، امام (ع) را تنها نگذاشتند.

این یاری‌کردن با یاری‌رساندن در پیروزی و هنگام تقسیم غنایم بسیار تفاوت دارد. یارانی بودند که از ابتدا تصور می‌کردند امام (ع) پیروز خواهد شد و نصیبی به آنان خواهد رسید؛ اما وقتی کار بالا گرفت و جز شهادت راهی باقی نماند، آنان نیز نماندند. بسیاری یاوری‌ها و یاوران نیز چنین‌‌اند؛ فقط در صورت پیروزی یاورند و در سختی و شکست، جمع دوستان را رها می‌کنند؛ در مقابل، چنین رهبری، چنین یارانی نیز دارد.

رهبري که یاران را آزاد می‌گذارد تا انتخاب کنند؛ حتی مسئولیت شرعی را از دوش آنان بر می‌دارد که شائبة سوءاستفاده از مقام دینی‌اش وجود نداشته باشد، رهبری که در این هنگامة سختی اصرار دارد که همگان بروند و بیعت و وظیفة شرعی را نیز از دوش آنان برمی‌دارد تا با نهایت اختیار و آزادی تصميم بگيرند، با دیگر رهبران عالم که معمولاً در این اوضاع، خود از مهلکه می‌گریزند و دفاع و اطاعت از خویش را بر فرمانبرداران واجب می‌دانند، تفاوت‌ دارد که به توفیق حق در پرده‌های عاشورایی بیشتر در این باب سخن خواهیم گفت.

مطابق منابع معتبر به نظر نمی‌رسد که یارانی که تا شب عاشورا با امام (ع) بودند، در آن شب ایشان را ترک گفته باشند و به همین دليل حتی قبل از آنکه مشخص شود که می‌مانند یا می‌روند، امام (ع) از وفاداری آنان می‌گوید و آنان را بهترین و وفادارترین یاران می‌خواند؛ بنابراین فرار یاران امام (ع) در شب عاشورا افسانه‌ای بیش نیست تا شاید گریه‌ای از گونه‌ای سرازیر سازد.

منابع:
جریر طبری، محمد (۱۳۸۵)، تاریخ طبری تاریخ الرسل و الملوک،‌ ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر
جعفریان، رسول (۱۳۸۳)، تاریخ سیاسی اسلام (۲) تاریخ خلفا، قم، انتشارات دلیل ما
زرگری‌نژاد، غلامحسین (۱۳۸۶)، نهضت امام حسین و قیام کربلا، تهران، انتشارات سمت
صحتی سردرودی،‌ محمد (۱۳۸۶)، تحریف‌شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل
طاووس حلی، رضی‌الدین علی بن موسی بن جعفر بن محمد (۱۳۷۸)،‌ لهوف سید بن طاووس، ترجمه، تعریب و تصحیح عبد‌الرحیم عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام
محمد بن نعمان،‌ ابوعبدالله محمد (۱۳۸۲)، الارشاد، ترجمه و شرح محمدباقر ساعدی خراسانی،‌ تهران، انتشارات اسلامیه
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما