تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۰۶
۰
کد مطلب : ۳۳۰۱۵
درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها

جلسة بیست‌ویکم: تناسب معنایی در شعر (۱)

استاد اسماعیل امینی
جلسة بیست‌ویکم: تناسب معنایی در شعر (۱)

درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها
 
جلسة بیست‌ویکم: تناسب معنایی در شعر (۱)
استاد اسماعیل امینی
 
   در شعر، علاوه بر این‌که شاعر، کار انتقال معنا و تأثیرگذاری حسی و عاطفی و انتقال روایت را انجام می‌دهد، در خود کلام هم زیبایی ایجاد می‌کند. تفاوت شعر با غیر شعر در همین است. مثلاً این‌که یک بیت زیبای حافظ یا یک بیت زیبای سعدی را با دست بنویسیم یا تایپ کنیم، در انتقال معنا هیچ فرقی نمی‌کند، معنا را منتقل می‌کند؛ اما وقتی استاد خوش‌نویسی آن را خوشنویسی می‌کند، چه فرقی با نوشتة ما یا یک نوشتة تایپی دارد؟ در انتقال معنا فرقی ندارد. فرق آن در زیبایی است.
 
   التزام به زیبایی و توجه کردن به زیبایی و ظرافت سخن مهم است. این زیبایی از طریق مجموعه‌ای از تجربه‌های شاعرانه ایجاد می‌شود؛ که اول ممکن است زائد به نظر آید؛ به‌خصوص برای ما که می‌خواهیم شعر مذهبی و نوحه، مرثیه و مدح ائمه (ع) را بگوییم. می‌گوییم همین که از امام حسین (ع) حرف می‌زنیم، همین که از حضرت زهرا (س) حرف می‌زنیم کافی است! نه؛ کافی نیست. برای این‌که باید همان را به زیبایی بگوییم. چنان‌چه آیات قرآن کریم را وقتی در مساجد می‌نویسند، آیا همین که آیة قرآن است، کافی است؟ نه؛ این کافی نیست. بهترین استاد خوش‌نویسی را می‌آورند
و آن را به زیبایی می‌نویسد. بهترین کاشی‌کار و معرق‌کار را می‌آورند و روی آن کار می‌کند، تذهیب می‌کند. قرآن نفیس درست می‌کند، کاشی‌کاری نفیس درست می‌کند. چون زیبایی تأثیر دارد.
 
   من نیز اگر قرآن کریم را خوانده‌ام، قرآن خوانده‌ام، اما وقتی یک قاری برجسته، قرآن می‌خواند تفاوتش با من در این است که او به آن زیبایی اضافه می‌کند؛ یعنی زیبایی آن را آشکار می‌کند؛ ولی من نمی‌توانم؛ وقتی من می‌خوانم فقط ممکن است کلمات را منتقل کنم. یکی از مهم‌ترین چیزهایی که در شعر زیبایی ایجاد می‌کند و شاید بنیان همه کارهای هنری بر این است، تناسب است. تناسب، بنیان همه کارهای هنری است. چه در موسیقی، چه در مجسمه‌سازی، چه در نقاشی، چه در هنرهای نمایشی، مهم‌ترین نکته، تناسب است. تناسب در کار ما که سخن است، یعنی اجزای سخن با هم نسبت داشته باشند. این نسبت هر چه گسترده‌تر باشد، هر چه بیشتر باشد، هر چه ابعاد بیشتری داشته باشد، آن سخن محکم‌تر است.
 
   در یک جملة معمولی تناسب‌ها تناسب‌هایی عادی است؛ مثلاً در جملة «امروز باران بارید» که یک جملة عادی است، اجزای جمله، کلمه‌به‌کلمه با هم تناسب دارند؛ اما تناسب آنها تناسب بسیار معمولی است. در این جمله، امروز قید زمان است، باران نهاد است و بارید هم فعل است. کلمات در این جمله، ارتباط دستوری
و معنایی بسیار ساده با هم دارند. در شعر نمی‌توانیم فقط به همین ارتباط سادة دستوری اکتفا کنیم؛ این حداقل است. شاید یک مرتبه از این بالاتر، ارتباط روایی، یعنی قصه‌گویی، حکایت‌گویی میان کلمات باشد؛ مثلاً دربارة یک اتفاقی که افتاده، سخنی می‌گوییم: امروز باران بارید، مدرسه‌ها تعطیل شد. این دو جمله به لحاظ روایی نیز با هم ارتباط دارند؛ اما تناسبی که میان این دو هست، تناسب خیلی ساده‌ای است که در جمله‌های خبری معمولی است. از هنر درخصوص تناسب میان اجزای سخن بیش از این توقع می‌رود.
 
   مثلاً استاد شهریار می‌گوید: جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود. این را به عنوان مقدمه می‌آورد؛ یعنی دلِ گرفته، چه‌طور باز می‌شود؟ با گریه. فقط وقتی گریه کنم این دل گرفتة من باز می‌شود. این بغضم شکفته می‌شود. آن وقت برای تناسب بیشتر و کاری بیشتر از خبری که داده، چیزی به آن اضافه می‌کند و می‌گوید: باران به دامن است هوای گرفته را.
   جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود
   باران به دامن است هوای گرفته را
 
   ببینید به این ترتیب خبری که دربارة باران می‌آید، چقدر برجسته می‌شود. ارتباط میان گریه کردن و باران، میان دل گرفته و هوای گرفته. این کار که به آن تناسب یا «تناسب معنایی» و در اصطلاحات بدیعی به آن «مراعات نظیر» می‌گویند، تقریباً در همة ابیات
برجستة شعر فارسی هست. بنا بر این صنعت یا آرایه که تقریباً در همة ابیات برجستة شعر فارسی هست میان اجزای سخن، میان کلمات شاعر، ارتباطی بیش از ارتباط معمولی دیده می‌شود. آقای دکتر شفیعی کدکنی دربارة همین گریه و همین حال و هوا با همین اجزا ولی با ترکیبی دیگر می‌گوید:
   چون صاعقه در کورة بی‌صبری‌ام امروز
   از صبح که برخاسته‌ام ابری‌ام امروز
 
   صاعقه از لحظة تولدش تا لحظة خاموش شدنش شاید ۴ ـ ۳ ثانیه بیشتر طول نکشد. اگر خیلی طولانی باشد ممکن است 30 ثانیه باشد. رعد که می‌زند، برق که می‌زند، انگار خیلی بی‌تاب است. سریعاً می‌خواهد بیاید، چیزی بگوید و برود. فریادی بزند و برود. چون صاعقه در کورة بی‌صبری‌ام امروز/ از صبح که برخاسته‌ام ابری‌ام امروز. یک چیزی در عالم طبیعت منجر به باران می‌شود: هوای گرفتة ابری که می‌دانیم منجر به رعد و برق و منجر به باران خواهد شد، و یک چیزی در ذات و درون انسان، در ذهن انسان؛ یعنی گرفتگی احوال که می‌دانیم حاصل آن باران خواهد شد؛ همین چیزی که استاد شهریار نیز گفته است: باران به دامن است هوای گرفته را.
 
   این تناسب‌ها در شعر کسانی که مقداری سهل‌انگار هستند، کمتر دیده می‌شود. بیشتر توجه آنها به تناسب‌های معمولی است که از طریق روایت و از طریق دستور زبان حاصل می‌شود.
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما