تاریخ انتشار
سه شنبه ۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۲۸
۰
کد مطلب : ۳۲۹۸۸
درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها

جلسة هجدهم: تمرین سادة عروض و ارکان شعر فارسی

استاد اسماعیل امینی
جلسة هجدهم: تمرین سادة عروض و ارکان شعر فارسی

درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها
 
جلسة هجدهم: تمرین سادة عروض و ارکان شعر فارسی
استاد اسماعیل امینی
 
   در جلسات قبل چند تمرین برای درک و دریافت وزن شعر ارائه شد. برای کسانی که ارکان شعری را می‌شناسند، تمرین دیگری درخصوص دریافت وزن شعر وجود دارد. ارکان شعری نیز علم رازآمیزی نیست و این‌طور نیست که در دست‌رس همه نباشد. ارکان شعری خیلی ساده‌اند؛ تعداد آنها خیلی کم است، مواردی که در شعر فارسی کاربرد دارند، حداکثر 20 عدد هستند که از این‌ها ۱۲ ـ ۱۰ مورد، خیلی پرکاربرد است. ارکان شعری به چه می‌گویند؟ به همین کلمات دو بخشی، سه بخشی یا چهار بخشی که شعر را می‌سازند. ارکان شعری فارسی متداول، معمولاً سه بخشی و چهار بخشی هستند؛ 5 بخشی هم خیلی کم داریم.
 
   مشهورترین کتاب‌های شعر فارسی مثلاً شاهنامه، مثنوی معنوی و بوستان سعدی هستند. بوستان سعدی و شاهنامه بر اساس تکرار این رکن هستند: فعولن. بوستان و شاهنامه هر دو این‌طور هستند: بنام خداوند جان و خرد؛ فعولن فعولن فعولن فعل. ما نمی‌خواهیم وارد بحث تقطیع شویم که مربوط به دانشجوهای ادبیات و کار متخصصان این رشته است؛ آن با کاری که شاعر می‌کند، فرق دارد؛ اما ما می‌توانیم بعضی از رکن‌های مشهور را بنویسیم؛ مثلاً در مثنوی معنوی بنیان وزن بر این رکن است: فاعلاتن. بشنو از نی چون حکایت می‌کند؛ فاعلاتن فاعلاتن فاعلات. وزن در مثنوی معنوی بر اساس تکرار فاعلاتن است. یا مثلاً همة دو بیتی‌ها بر اساس تکرار این رکن است: مفاعیلن. الهی آتش عشقم به جان زد؛ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل. ما می‌توانیم رکن‌های مشهور را بنویسیم که موارد مشهور و پرکاربرد زیاد نیستند؛ مثلاً یک مورد مستفعلن است. وقتی می‌خواهیم تمرین را آغاز کنیم، لازم نیست که همة رکن‌ها را در ابتدا یاد بگیریم. برای شروع این‌که ۵ ـ ۴ رکن خیلی مشهور را بنویسیم و با آن تمرین کنیم، کافی است؛ مثلاً برای مستفعلن:
   ای رستخیز ناگهان ای رحمت بی‌منتهی
   ای آتشی افروخته در بیشة اندیشه‌ها
 
   مستفعلن مستفعلن
مستفعلن مستفعلن. این هم یکی از رکن‌هاست که اصطلاحاً به آن «رجز» می‌گویند؛ چون رجزخوانی هم براساس این رکن بوده است. برای تمرین، از همان رکن ساده‌تر فعولن شروع می‌کنیم. این تمرین، بسیار ساده است و برای دوستان شاعر که با موسیقی کلمات سر و کار دارند، می‌تواند خیلی هم سرگرم‌کننده باشد. یک فعولن می‌نویسیم، یا می‌توانیم در ذهن‌مان بنویسیم. تلاش می‌کنیم کلمه‌ای پیدا کنیم که آهنگش مثل این باشد؛ یعنی فعولن؛ مثلاً نوشتم، فعولن؛ کجایی، فعولن؛ دل من، فعولن. این کار را بدون توجه به معنی کلمات انجام می‌دهیم. اگر کسی این تمرین را در ساعت‌هایی که بیکار است برای چند روز انجام دهد، خیلی راحت، به‌سادگی به این بحر مسلط می‌شود. بنابراین می‌تواند به‌راحتی هم به خواندن شعر، هم به سرودن شعر، هم به ترمیم کارهایی که خودش انجام داده، مسلط شود.
 
   یکی از استادان برجستة عروض و وزن شعر فارسی پیشنهاد کرده است که می‌توانید همة وزن‌های شعر را بر اساس همین کلمات: می‌نویسم، نوشتم و نوشته‌ام، بسازید؛ یعنی جای این‌که بنویسیم: فعولن فعولن فعول، بگوییم: نوشتم نوشتم نوشت. مثلاً جای فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات، بگوییم: می‌نویسم می‌نویسم می‌نویسم می‌نویس. این‌طور هم می‌شود. برای این‌که ارتباط ما با ارکان عروضی قطع نشود، این تمرین ساده‌ای است. یک نکتة جالب هم این است که این ارکان یعنی: فعولن، فاعلاتن، مستفعلن، مفاعیلن، متفاعل، این‌ها را هم شاعران فارسی‌زبان به‌کار می‌برند، هم شاعران ترک‌زبان و هم شاعران عرب‌زبان؛ بنابراین در کل منطقة خاورمیانه و همسایه‌های ما، یعنی در قلمرو زبان فارسی، ترکی و عربی، برای هر شاعری که با وزن شعر آشناست، اگر بگوییم من شعری در بحر متقارب گفته‌ایم، او متوجه می‌شود که شعر به فعولن گفته شده است. مثل دستگاه‌های موسیقی که در برخی جوامع مشترک هستند و نت‌ها که در کل عالم مشترک است؛ مثلاً اگر بگویید «سی بمل» هر موسیقی‌دانی در هر جای عالم می‌فهمد سی بمل چیست؛ چون یک زبان مشترک است. ارکان عروضی نیز زبان
مشترک در میان شاعران است.
 
   این تمرین، یعنی یکی در میان نوشتن ارکان و کلمات، خیلی راحت می‌تواند ذهن کسی را که علاقه‌مند به شعر است و با شعر سر و کار دارد، موزون کند. نکتة دیگر این‌که گذشتگان ما، گاهی جای این رکن‌ها از دو الگوی خیلی ساده استفاده می‌کردند: یکی «تَ» و دیگری «تن»؛ به این ترتیب همة ارکان عروضی و همة وزن شعر فارسی، حتی ریتم‌های موسیقی را با همین دو الگو نشان می‌دادند. اگر بخواهیم فعولٌ را با این الگوهای ساده‌تر نشان دهیم، این‌طور می‌شود: تتن تن. نوشتم، تتن تن؛ کجایی، تتن تن؛ مثلاً کجا بودی، تتن تن تن.
 
   قدیمی‌های این‌طور عروض و وزن را یاد می‌دادند. موقعی که علم عروض خیلی رایج نبود، بیشتر دست موسیقیدان‌ها بوده و با این دو الگوی خیلی ساده یاد می‌دادند. این روش چیزی شبیه به صفر و یک است؛ چیزی مثل نقطه و خط تلگراف است. این روش نیز روش خوبی است که می‌توانیم با تمرین آن، موسیقی کلمات را یاد بگیریم. برای این تمرین فرقی نمی‌کند چه کلماتی را به‌کار بریم؛ مثلاً ای دل من، تن تتن تن. این صداها از ریتم موسیقی آمده است. کسی که می‌خواسته ریتم را یاد دهد به شاگردش، ضربه که می‌زده، از آنجا درآمده. مثلا می‌گفته این‌طور بزن: تتن تن تن، تتن تن تن. بعدها این‌ها تبدیل به افاعیل عروضی می‌شود؛ مثلاً تتن تن تن، مفاعیلن. چرا از فعولن، مفاعیلن، مستفعلن استفاده شده است؟ زیرا کسی که اولین‌بار این علم را مدون کرده، استاد صرف و نحو و استاد دستور زبان عربی بوده است و در صرف و نحو از این افاعیل استفاده می‌شود. احتمالاً اگر استاد رشتة دیگری بود، از اصطلاحات دیگری استفاده می‌کرد. خود این‌ها چندان اهمیت ذاتی ندارند، فقط یک اصطلاح هستند که واضع و بنیان‌گذار علم عروض چون خودش اهل صرف و نحو بوده، از این‌ها استفاده کرده است. شاید اگر باغبان بود، برای این‌که وزن را آموزش دهد از اسم گل‌ها استفاده می‌کرد. مهم آن است که این الگوی سادة تتن تن، یعنی دو صدای «ت» و «تن» برای یاد گرفتن موسیقی همة کلمات کفایت می‌کند.
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما