تاریخ انتشار
دوشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۰۸
۰
کد مطلب : ۳۲۹۴۷
درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها

جلسة دوازدهم: تلمیح در شعر

استاد اسماعیل امینی
جلسة دوازدهم: تلمیح در شعر

درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها
 
جلسة دوازدهم: تلمیح در شعر
استاد اسماعیل امینی
 
   چیزی که به عنوان آرایه‌های ادبی، امروز مشهور شده است، گذشتگان ما به آن صنایع شعری می‌گفتند. صنعت شعری یا علم بدیع شاخه‌ای از علم بلاغت است که به دلایل زیبایی سخن می‌پردازد. چه، زیبایی حاصل از تناسب‌های معنوی و چه، زیبایی‌های حاصل از تناسب‌های لفظی؛ اگر مربوط به لفظ باشد، یعنی به‌ صورت کلمات باشد، اصطلاحاً به آن صنایع لفظی می‌گویند و اگر مربوط به تناسب‌های معنایی مثل ایهام، مراعات نظیر، تضاد و طباق باشد، آرایه‌های معنوی می‌گویند. خیلی فرقی نمی‌کند که آرایه‌های معنوی یا آرایه‌های لفظی، اسمش صنایع بدیعی باشد یا آرایه باشد. در کتاب‌های درسی در مدرسه‌ها اخیراً به‌جای «صنعت» می‌گویند «آرایه». در قدیم که صنعت می‌گفتند، مقصودشان هنر بوده است و به معنی امروزی صنعت، کمتر به‌کار می‌رفته است. صنعت یعنی چیزی را آفریدن. اگر
از عدم آفریده شود، می‌شود خلق؛ اگر از موجودات آفریده شود، مثلاً چیزی را که وجود دارد، ترکیب جدیدی از آن ارائه دهند، به آن صنعت می‌گفتند؛ از جمله، کار هنری را صنعت می‌گفتند.
 
   یکی از مهم‌ترین آرایه‌هایی که در بدیع معنوی مطرح است، «تلمیح» است. چرا مهم است؟ به‌خاطر این‌که به‌خصوص شعر مذهبی، پشتوانة تاریخی و روایتی و تکیه بر متن دارد؛ بنابراین در آن تلمیح خیلی اهمیت دارد. ما در شعر مذهبی، به‌ویژه شعر عاشورایی، از واقعه‌ای حرف می‌زنیم که آن واقعه برای همه آشناست. از کلمات و مفاهیمی حرف می‌زنیم که بخش مهمش را همه خبر دارند. ما همین که می‌گوییم مثلاً «۷۲ تن»، همین که می‌گوییم «سری بر نیزه»، همه می‌فهمند، همین که می‌گوییم «مشک»، همه می‌فهمند که از چه موضوعی حرف می‌زنیم. تلمیح همین است؛ یعنی اشاره کردن با چشم؛ معنی لغت این است: پلک زدن، اشاره کردن با چشم. از «لمحه» است. مقصودش هم نوعی از سخن است که به‌اختصار و اشاره، به یک واقعة مشهور یا یک شعر مشهور یا یک
آیه یا حدیت مشهوری اشاره دارد؛ به‌نحوی که با اشاره به ۳ ـ ۲ کلمه یا یک نشانی از او ـ به قول جوانان امروزی، همین که کُدی از آن به گوش مخاطب برسد ـ بقیة قصه را خودش می‌داند؛ این را اصطلاحاً تلمیح می‌گویند.
   بعضی از تلمیح‌ها خیلی آشکار و عیان است؛ مثلاً:
   یوسف گم‌گشته باز آید به کنعان غم مخور
 
   همه این را متوجه می‌شوند، خیلی صریح و آشکار است. بعضی ممکن است مقداری نیاز به تأمل داشته باشد؛ مثلاً:
   عاقبت گاو طلا شیر بلا داد اینجا
   خمرة زر می تسلیم به ما داد اینجا
 
   این اشاره است به گوسالة سامری؛ گوساله ساختن سامری در قوم بنی اسرائیل. گاهی برخی از تلمیح‌ها اشاره به وقایع است؛ اما این اشاره‌ها چون مقداری ملایم‌تر است، نیاز به تأمل دارد؛ مثلاً حسین منزوی می‌گوید:
   اگرچه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
   بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
 
   این تلمیح دارد به روز قیامت؛ روز رستاخیز که با صور اسرافیل همة مردگان زنده می‌شوند؛ برمی‌خیزند. ببینید
گل شیپوری را چقدر زیبا بکار برده است: اگرچه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما/ بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود. در شعر عاشورایی، زیاد با تلمیح مواجه می‌شویم. شاید بتوان گفت هیچ شعر عاشورایی نیست که بدون تلمیح باشد. برای این‌که از واقعة آشکاری صحبت می‌کند. منتهی بحث بر این است که این تلمیح را چگونه شاعر به‌زیبایی، با ابتکار هنری، با خلاقیت، به خدمت شعر می‌گیرد؛ نه این‌که فقط تلمیح کرده باشد، برای این‌که صنعتی به صنایع شعری خودش اضافه کند. در واقع بعضی از این آرایه‌هایی که شاعران استفاده می‌کنند، فقط بر شعر اضافه می‌شود و کمکی به شعر نمی‌کند؛ گو این‌که تزئین اضافه‌ای، آویخته از شعر است؛ اما در جاهایی که خلاقیت و ابتکار هست، حاصل هوشمندی شاعر دیده می‌شود.
 
   یک نمونة خیلی درخشان از آقای «سهرابی‌نژاد» را ببینید:
   صدایش سنگ‌ها را نرم می‌کرد
   دل افسردگان را گرم می‌کرد
   زنی در پیش مردی خطبه می‌خواند
   که مرد از مرد بودن شرم می‌کرد
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما