تاریخ انتشار
يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۲۰
۰
کد مطلب : ۳۲۹۴۱
درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها

جلسة یازدهم: وزن شعر

استاد اسماعیل امینی
جلسة یازدهم: وزن شعر

درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها
 
جلسة یازدهم: وزن شعر
استاد اسماعیل امینی
 
   برای کسی که می‌خواهد شعر موزون بگوید، یاد گرفتن وزن شعر، ضروری است. خیلی‌ها خیال می‌کنند یاد گرفتن وزن شعر از طریق کلاس‌های عروض و قافیه یا تکرار تمرین‌های عروضی است. این مقدار که من تجربه دارم، به نظرم می‌آید برای کسی که شعر کار می‌کند، عروض و قافیه، به‌خصوص علم عروض کارآیی چندانی نخواهد داشت (علم قافیه ساده‌تر است). علتش این است که علم عروض، برای کسی ضروری است که تحلیل‌گر شعر است، برای کسی است که می‌خواهد متخصص ادبیات شود. برای کسی که شاعر است، در نهایت، علم عروض کمک چندانی نخواهد کرد، وزن را باید با تمرین یاد بگیرد. با نوشتن، خط زدن و اصلاح کردن، به‌ویژه زیاد شعر خواندن.
 
   مسئلة وزن شعر، فقط درست و غلط بودن وزن نیست؛ مسئلة ذوق هم هست. کسی که می‌خواهد وزن شعر را یاد بگیرد، از وزن می‌خواهد برای زیباتر کردن شعرش استفاده کند؛ نه این‌که تکلیفی را به خودش بار کند و کار خودش را سخت‌تر
کند. اشکال‌های خیلی ساده‌ای گاهی در وزن بروز می‌کند که ممکن است به لحاظ قاعده، خیلی هم اشکال حساب نشود. یا مثلاً ممکن است در قاعده‌های عروضی، توجیهی هم برای آن پیدا کند، اما موجب نازیبایی شعر می‌شود؛ مثلا خیلی رایج شده جاهایی که شعر یا کلمه، تشدید لازم ندارد، تشدید اضافه بر کلمه تحمیل شده، به‌خاطر این‌که وزنش درست شود. مثلاً در این شعر:
   دوباره شعر، من و سینه‌سینه غم با تو
   یعنی مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات. بعد این‌طوری:
   دوباره مرثیه‌خوانیّ قدسیان با من
 
   «مرثیه خوانیِّ». در حالی که مرثیه‌خوانی تشدید ندارد؛ اما در مرثیه‌خوانیِّ قدسیان با من، بی‌خودی تشدید اضافه شده است؛ برای این‌که وزن درست شود. خیلی از جاها، «ه» غیر ملفوظ مثل آنچه در آخر برخی از صفت‌ها هست، مثلاً: رفته، آمده، زده یا مثلاً در بعضی کلمات مانند: خیمه، پنجره و ... این‌ها که «ه» نیست. این‌ها «کسره» است. «ه» را می‌گذارند برای این‌که نشان دهند در پایان این کلمه، کسره وجود دارد. پنجرح نیست. خیمح نیست؛ خیمه
است. در عربی «ة» است که اگر بدون وقف باشد، اصلاً در بعضی موارد «ت» خوانده می‌شود؛ مثل ضربة و اگر با وقف باشد، دیگر آن «ة» هم نیست؛ این موارد در عربی غالباً با فتحه و در لهجة فارسی با کسره خوانده می‌شود؛ مثلا ضربَه یا ضربِه؛ اما ضربِح نیست. این مورد در اشعار خیلی دیده می‌شود؛ مثلاً در شعرها  «که» را باید «کح» یا «کی» بخوانیم تا وزن درست درآید؛ مثلاً:
   در دلش شام غریبان شده و بی‌تاب است
   آن طرف دخترکی در دل خیمه خواب است
 
   حتماً باید خیمه را با «ه» ملفوظ بخوانیم تا وزن درست درآید. برای آشنا شدن با وزن، شاعر هیچ چاره‌ای ندارد غیر از این‌که خیلی زیاد شعر بخواند؛ خیلی زیاد شعر حفظ کند، برای این‌که ذهنش موزون شود. علاوه بر آن، کم‌حوصلگی نکند؛ یعنی در جاهایی که وزن شعرش درست نیست، یا نازیبا به نظر می‌آید، رها نکند و بگوید حالا دیگر درست شده است. آن‌قدر باید جمله‌ها را جابه‌جا کند، تا وزن به شیوایی برسد؛ تا خوشایند باشد؛ تا کسی که شعر را گوش می‌کند، گوشش آزار نبیند.
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما